سوال

سوال:
آیا عمر بن خطاب روز غدیر با حضرت علی (ع) بیعت کرد؟

جواب:

بعد از آن كه رسول خدا صلي الله عليه وآله امير مؤمنان عليه السلام را به عنوان خليفه و جانشين خود انتخاب و آن را بر همگان اعلام كرد، به مردم دستور داد كه يكي يكي با آن حضرت بيعت كرده و اين منصب جديد را تبريك بگويند.

طبق روايات صحيح السندي كه در كتاب هاي اهل سنت وجود دارد، خليفه دوم از كساني است كه خود را به امير المؤمنين عليه السلام رساند و پس از بيعت با آن حضرت، منصب جديدش را تبريك گفت.

غزالي، دانشمند شهير قرن ششم در باره تبريك و تهنيت خليفه دوم و پيماني كه در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد، مي نويسد:

واجمع الجماهير علي متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع وهو يقول: « من كنت مولاه فعلي مولاه » فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولي كل مولي فهذا تسليم ورضي وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوي تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوي في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوي فعادوا إلي الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا.(۱)

از خطبه هاي رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) خطبه غدير خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، علي مولا و سرپرست او است. عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به علي (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت:

«تبريك، تبريك، اي ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاي ديگري هستي.»

اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبري علي (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب علي (عليه السلام) به رهبري امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روز ها، عمر تحت تأثير هواي نفس و علاقه به رياست و رهبري خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلي تغيير داد و با لشكر كشي ها، برافراشتن پرچم ها و گشودن سرزمين هاي ديگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلي هموار كرد و از مصاديق اين سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهايي ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله اي كردند.

روايات بسياري در كتاب هاي اهل سنت وجود دارد كه سخن غزالي را ثابت مي كند؛ اما به جهت اختصار به دو روايت همراه با تصحيح سند آن، بسنده مي كنيم:

روايت اول: روايت براء بن عازب

احمد بن حنبل و بسياري از بزرگان اهل سنت داستان بيعت خليفه دوم را اين گونه نقل مي كنند:

براء بن عازب مي گويد: در حجة الوداع همراه رسول خدا بوديم، زير درخت ها را تميز كردند، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد، سپس رسول خدا صلي الله عليه و آله دست علي را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود: آيا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نيستم؟ گفتند: آري، فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتند: آري، فرمود: اين علي رهبر است و من رهبر او هستم، خداوندا دوست بدار آنكه علي را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمرگفت: مبارك باشد بر تو اي علي، تو اكنون مولا و رهبر من و تمام مؤمنان هستي.(۲)

روايت دوم: روايت ابوهريره

خطيب بغدادي در ترجمه حبشون بن موسي مي نويسد:

از ابوهريره نقل شده است كه گفت: كسي كه روز هجدهم ذي حجه را روزه بگيرد ثواب روزه شصت ماه براي وي نوشته مي شود، اين روز، روز غدير خم است، روزي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله دست علي را گرفت و فرمود: آيا من رهبر مؤمنان نيستم؟ گفتند: چرا اي رسول خدا. فرمود: هر كس من مولاي او هستم علي مولاي او است.عمر گفت: تبريك، تبريك اي پسر ابوطالب، تو اكنون مولاي من و مولاي هر مسلماني، سپس اين آيه نازل شد: امروز دين شما را كامل كردم. اين حديث به عنوان روايت حبشون مشهور شده است، گفته شده كه فقط او اين روايت را نقل كرده است؛ در حالي احمد بن عبد الله نيز از علي سعيد… از أبي هريره نقل كرده است….(۳)

نتيجه:

تبريك گفتن مردم و به ويژه خليفه دوم ثابت مي كند كه منظور رسول خدا صلي الله عليه وآله از جمله «من كنت مولاه فعلي مولاه» ولايت و إمامت امير مؤمنان عليه السلام بوده نه صرف محبت و دوست داشتن ايشان؛ چرا كه اگر مقصود صرف دوست داشتن بود، نيازي به تبريك گفتن نداشت. ضمن اين كه خليفه دوم مي گويد كه «أصبحت مولاي ومولي كل مولي؛ تو از امروز مولاي ما شدي»

و در روايت ابن كثير دمشقي آمده بود: «اصبحت اليوم ولي كل مؤمن؛ تو از امروز سرپرست هر مؤمني شدي»؛ در حالي كه دوست داشتن تمام مؤمنان از واجباتي است كه قبل از آن نازل شده و از مسلمات بود و اگر كلمه «ولي» را به معناي محبت و دوستي بگيريم اين معنا به ذهن تبادر خواهد كرد كه عمر مي گويد ما تا كنون با تو دوست نبوديم و تو از امروز با ما دوست شدي. آيا اهل سنت مي توانند اين مطلب را بپذيرند؟

در نتيجه چاره اي نيست جز اين كه حديث غدير به معناي «امامت و خلافت» گرفته شود.


۱-الغزالي، أبو حامد محمد بن محمد، سر العالمين وكشف ما في الدارين، ج ۱، ص ۱۸، باب في ترتيب الخلافة والمملكة، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، ۱۴۲۴هـ ۲۰۰۳م.-الغزالي، أبو حامد محمد بن محمد، مجموعة رسائل الإمام الغزالي. ص۴۸۳.
۲-الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۴، ص ۲۸۱، ح۱۸۵۰۲، ناشر: مؤسسة قرطبة -مصر؛ همو:فضائل الصحابة لابن حنبل ج۲، ص ۵۹۶، ۱۰۱۶ و ج ۲، ص ۶۱۰، ح۱۰۴۲
۳-الخطيب البغدادي، أحمد بن علي أبو بكر (متوفاي ۴۶۳هـ)، تاريخ بغداد، ج ۸، ص ۲۸۹، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت.