زندگی بر مدار ولایت” یا همان “ولايتمداری”

ایجاد انگیزه
بعد از جنگ صفین امیرالمومنین علیه السلام از برخی یاران ولایتمدار خویش با حالی منقلب یاد کردند و فرمودند:
أين إخواني الذين ركبوا الطريق، و مضوا على الحق؟
کجایند برادران من که راه حق را رفتند؟ أین عمار، أين ابن تیهان، أين و الشهادتين؟ أين نظرائهم من إخوانهم الذين تعاقدوا على المنية و أبرد برؤوسهم إلى الفكرة؟ و کجایند مثل عمار، مثل ابن تیهان، مثل ذو الشهادتين که در راه حق با هم عهد بستند و سرهایشان را برای ستمگران فرستادند؟ | ثم ضرب عليه السلام بيده على لحيته الشريفة الكريمة، فأطال البكاء.»
ببینید چقدر در نزد حضرت عزیز شدند که حضرت به صورت خود زد و گریه ای طولانی کرد.) ثم قال عليه السلام: أوة على إخوانى الذين تكوا القرآن أحكموها و تدبروا الفرض فأقاموها و أحيوا السنة و أماتوا البدعة دعوا للجهاد فأجابوا، و وتقوا بالقايير اغوا»
سپس ادامه دادند: آه از آن برادرانم که قرآن را خواندند و آن را گم قرار دادند، در واجبات اندیشیدند و با معرفت آن را برپا داشتند، سنت ها را احیاء کردند و بدعت ها را میراندند، به جهاد دعوت شدند و آن را اجابت کردند، و به قائد و راهنمای خویش ایمان داشتند و از او تبعیت کردند.
اقناع اندیشه
خداوند می فرماید: «قلا و ربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا تسليما.» (نساء/۱۵) در آیه فوق نشانه های ایمان واقعی در سه مرحله بیان شده است: ۱- در تمامی موارد اختلاف خواه بزرگ باشد یا کوچک، به قضاوت و داوری پیامبر صلى الله عليه و آله که از حکم الهی سرچشمه می گیرد مراجعه کنند، نه به طاغوت و داوران باطل. ۲- هیچ گاه در برابر قضاوت ها و فرمان های پیامبر صلى الله عليه و آله که همان فرمان خدا است حتی در دل خود احساس ناراحتی نکنند، و به داوری ها و احکام او بدبین نباشند. ۳- در مقام عمل نیز آن را دقيقا اجرا کنند و به طور کامل تسلیم حق باشند.حضرت زهرا علیه السلام شهیده ولایت، رابطه شیعه با امامش را به زیبایی از رسول خدا صلى الله عليه واله نقل نمودند:
متل الإمام مثل الكعبة إذ تؤتي و لا تأتی۔
یعنی زندگی بر مدار ولایت” یا همان “ولايتمداری”
تحریک احساس
اگر از بین دوازده امام تنها یک امام فرصت برقراری حکومت عدل الهی را، آن هم تنها برای پنج سال و آن هم با آن همه مخالفت ها و کار شکنیها و خون دلها پیدا کرد به خاطر کمبود ولايتمداری در بین مردم بود. مأمون می گوید: خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شد، سلام کرد و نشست. عرض کرد: یا ابن رسول الله! شما امام هستید چرا از حق خود دفاع نمی کنید با این که بیش از صدهزار شیعه شمشیر زن دارید. فرمود: بنشین خراسانی! خدا جانب ترا رعایت کند. به کنیزی به نام حنیفه فرمود تنور را بیفروزد. تنور یک پارچه آتش و قسمت بالای آن سفید شد. بعد به مرد خراسانی فرمود: برو داخل تنور بنشین. خراسانی شروع به التماس کرد: یا ابن رسول الله مرا به آتش مسوزان. از جرم من در گذر، خدا از تو بگذرد. فرمود ترا بخشیدم. در همین موقع هارون مکی وارد شد، در حالی که کفش خود را با انگشت گرفته بود، عرض کرد: السلام علیک یا ابن رسول الله. امام فرمود نعلین را بیانداز، برو داخل تنور بنشین. نعلین را انداخت و داخل تنور نشست امام شروع کرد با خراسانی صحبت کردن از جریان های خراسان مثل اینکه در خراسان بوده، بعد فرمود خراسانی برو ببین در تنور چه خبر است. هارون چهار زانو در تنور نشسته بود. از تنور خارج شد. امام علیه السلام فرمود: از اینها در خراسان چند نفر پیدا می شود؟ عرض کرد: به خدا قسم یک نفر هم نیست. فرمود ما تا زمانی که پنج نفر باور نداشته باشيم قيام نخواهیم کرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر می دانیم.
بدانیم تا ولایتمدار نشویم امام زمانمان قيام نمی کنند؟
رفتارسازی
در زمانه ما شهدا درس ولایتمداری را به احسن وجه از قرآن و اهل بیت علیهم السلام آموختند و مو به مو اجرا کردند و مدال شهادت را هم از همین طریق به دست آوردند؛ یک نمونه از این عاشورائیان شهید خواستان است. هر موقع امام دستور حضور مردم در جبهه را تکرار می کردند، چهره اش می رفت توی هم و می گفت: « ما خیلی بی انصافیم که می گذاریم امام یک دستور را دو مرتبه تکرار کنند. یک اشاره امام کافیست که ما تکلیف خودمان را بدانیم. حتما قصوری از ما سر زده که امام دستورشان را دوباره تکرار کردند».* اما متأسفانه امروز می بینیم در اثر بی توجهی و کوتاهی برخی از ما به اصطلاح ولايتمدارها، امام خامنه ای (دام ظله) باید یک حرف را بارها تکرار کنند، ولی گاهی اوقات باز هم هیچ اثری از کلام آقا در رفتار ما مشاهده نمی شود. چرا اجازه می دهیم کلام نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه بر زمین بماند؟
شهید احمد رضا احدی شده بود رتبه اول پزشکی، اما وقتی حرف دفاع از اسلام و انقلاب پیش آمد به اطاعت از فرمان امام برای پر کردن جبهه ها درس و دانشگاه را رها کرد و رفت دانشگاه اصلی؛ جبهه. احمد رضا وصیت زیادی ندارد فقط یک خط، اما همین یک خط وصیتش هم یک دنیا حرف دارد:
فقط نگذارید حرف امام به زمین بماند.»