روزنامه‌های زنجیره‌ای دهه‌ هفتاد(حدود سال ۷۶ تا ۸۱)

علت تعطيلي روزنامه هاي زنجيره اي در دوران دوم خرداد چه بود؟با كدام اصل از قانون اساسي در تضاد بودند؟
روزنامه‌هاي زنجيره‌اي در دوران اصلاحات به دليل سوء استفاده از آزادي مطبوعات با ايجاد تنش در جامعه و زير سؤال بردن ارزش ها, احكام و اصول اسلامي و انقلابي و تضعيف اعتقادات و باورهاي ديني مردم و… كه بر خلاف قانون اساسي مي‌باشد، تعطيل شدند.
قانون برخورد با مطبوعات
زيرا بر اساس اصل بيست و چهارم قانون اساسي « نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آنكه مخل به مباني اسلام با حقوق عمومي باشد. تفصيل آن را قانون معين مي‌كند ».
در ماده ششم قانون مطبوعات تفصيل آن چنين آمده است: نشريات جز درمورد اخلال به مباني و احكام اسلام و حقوق عمومي و خصوصي كه دراين فصل مشخص مي‌شوند آزادند:

  1. نشر مطالب الحادي و مخالف موازين اسلامي و ترويج مطالبي كه به اساس جمهوري اسلامي لطمه وارد كند.
  2. اشاعه فحشا و منكرات و انتشار عكس‌ها و تصاوير و مطالب خلاف عفت عمومي.
  3. تبليغ و ترويج اسراف و تبذير.
  4. ايجاد اختلاف مابين اقشار جامعه، به ويژه از طريق طرح مسائل نژادي و قومي.
  5. تحريص و تشويق افراد و گروه‌ها به ارتكاب اعمالي عليه امنيت، حيثيت و منافع جمهوري اسلامي ايران در داخل يا خارج.
  6. فاش نمودن و انتشار اسناد و دستورها و مسائل محرمانه، اسرار نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي، نقشه و استحكامات نظامي، انتشار مذاكرات غيرعلني مجلس شوراي اسلامي و محاكم غيرعلني دادگستري و تحقيقات مراجع قضايي بدون مجوز قانوني.
  7. اهانت به دين مبين اسلام و مقدسات آن و همچنين اهانت به مقام معظم رهبري و مراجع تقليد.
  8. افتراء به مقامات، نهادها، ارگان‌ها و هر يك از افراد كشور و توهين به اشخاص حقيقي و حقوقي كه حرمت شرعي دارند، اگر چه از طريق انتشار عكس يا كاريكاتور باشد.
  9. سرقت‌های ادبي و همچنين نقل مطالب از مطبوعات و احزاب و گروه‌های منحرف و مخالف اسلام( داخلي و خارجي) به‌نحوی‌که تبليغ از آن‌ها باشد.(حدود موارد فوق را آيين‌نامه مشخص مي‌كند.)

اسامی روزنامه‌های مذکور و شرح ماجرا
از مهم‌ترین اين روزنامه‌ها مي‌توان به جامعه , توس، مشاركت ، نوروز , آريا , نشاط ، بيان ، آزاد ، آوا ، صبح امروز ، سلام ، خرداد ، نوسازي، حيات نو ، هم ميهن و … اشاره نمود.
ساختارشكني و حمله به مباني ديني از خصوصيات بارز مطبوعات وابسته به جريان اصلاحات بود كه در اين مسير برخي از نويسندگان دوران پهلوي نيز به ميدان آمدند و همه جانبه به خطوط قرمز جمهوري اسلامي يورش بردند. در اين راه اگر روزنامه‌اي نيز توقيف مي‌شد، با توجه به مجوزهاي فراواني كه وزارت ارشاد گرفته شده بود، ديگر روزنامه‌ها به سرعت به ميدان مي آمدند. بدين ترتيب علناً قانون دور زده مي‌شد و به همين علت بود كه تعبير «روزنامه‌‌هاي زنجيره‌اي» براي وصف وضعيت مطبوعات تندروي وابسته به جريان اصلاحات بكار گرفته مي‌شد.
حملات روزنامه‌هاي زنجيره‌اي به انديشه‌هاي ديني و نظام جمهوري اسلامي تا جايي شدت گرفت كه رهبر معظم انقلاب در سخنراني‌هاي متعددي هشدارهاي فراواني در اين رابطه دادند و از «شبيخون فرهنگي در پوشش مطبوعات» سخن گفتند: «ما با يك تهاجم و جنگ حقيقي و سازمان يافته مواجه هستيم… كساني كه نسبت به مسائل فرهنگي حساسيت داشته باشند، متوجه تهاجم فرهنگي خواهند شد و نشانه‌هاي بارز و بي‌شماري را در اين زمينه مشاهده خواهند كرد» (حميد رسايي، پايان داستان غم انگيز، تهران: كيهان، ۱۳۸۰، ج۱,ص ۱۷۴)
و در همين راستا دري نجف آبادي، وزير اطلاعات دولت خاتمي نيز متذكر شد:
«در مبارزه‌اي كه دشمنان ما آغاز كرده‌اند، برخي روزنامه‌ها و نشريات و جريان‌هاي سياسي آگاهانه و ناآگاهانه زمينه‌ساز آن شده‌اند» (روزنامه‌ كيهان، ۱۱/۱۲/۷۶)
روزنامه‌ جامعه، اولين روزنامه ‌ نزديك به حزب مشاركت بود كه از ۱۶/۱۱/۷۶ به مدت شش ماه، ۱۲۰ شماره‌ منتشر نمود. در ابتداي مرداد ۱۳۷۷ اين روزنامه توقيف گرديد. اين روزنامه كه حلقه‌ اول روزنامه‌هاي زنجيره‌اي طرفدار حزب مشاركت قلمداد مي‌شد، توسط حميدرضا جلايي‌پور، از اعضاي ارشد حزب مشاركت، هدايت مي‌شد. توقيف روزنامه‌ جامعه به اين شكل بود كه پس از آنكه شش مورد شكايت از روزنامه‌ جامعه در شعبه‌ ۳۴ دادگاه عمومي تهران به ثبت رسيد و تفهيم اتهامات به مدير مسئول آن انجام شد، جلسه‌ دادگاه، صبح روز دوشنبه ۱۸ خرداد ماه ۱۳۷۷ برگزار گرديد. با اتمام جلسه‌ دادگاه، هيئت منصفه رأي به مجرميت مدير مسئول روزنامه‌ جامعه داد و قاضي نيز با توجه به نظر هيئت منصفه و به استناد مواد ۶۰۸ و ۶۴۰ قانون مجازات اسلامي رأي بر محكوميت جلايي‌پور داد و امتياز اين روزنامه‌ مشاركتي لغو گرديد.
افراطيون با لغو امتياز روزنامه جامعه اعلام كردند كه روزنامه‌ ديگري با همان شيوه و مشي منتشر خواهند كرد و ديري نپاييد كه روزنامه‌ توس را به دكه‌ روزنامه‌فروشي‌ها فرستادند. از ۳/۵/۷۷ بلافاصله بعد از توقيف جامعه و در مدت پنجاه روز، ۴۵ شماره از روزنامه‌ي توس منتشر شد. روزنامه‌ي توس همان روش ساختارشكني و تشنج‌آفريني روزنامه‌ي جامعه را با همان نويسندگان كه در بين آن‌ها روزنامه‌نگاران رژيم شاه نيز به چشم مي‌خوردند، در پيش گرفت و از اين رو، در اواخر تابستان ۱۳۷۷، قرار توقيف موقت انتشار روزنامه‌ي توس صادر گرديد.
ديگر روزنامه زنجيره اي روزنامه‌ نشاط نام داشت. اين روزنامه از ۱/۱۲/۷۷ به مدت هفت ماه انتشار يافت. در ۱۳/۶/۷۸ نشاط به حكم قاضي شعبه‌ ۱۴۱۰ دادگاه عمومي تهران توقيف شد و مدير مسئول آن براي تفهيم اتهامات به دادگاه احضار گرديد و البته وضعيت ديگر روزنامه‌ها و هفته نامه‌هاي وابسته به جريان اصلاحات جز اين نبود،

برخي عباراتي كه طي اين سال‌ها در روزنامه هاي زنجيره اي و ديگر مطبوعات اين طيف بكار رفته بود عبارت‌اند از:

  • «به خدا هم مي توان اعتراض كرد و او را فتنه گر ناميد»( كاظم اصفهاني, روزنامه ايران/ ۲۴ تير ۷۹)
  • «اگر مجوز راهپيمايي به هرگروه بر اساس قانون داده شود، اشكالي ندارد. حتي عليه خدا» (روزنامه آفتاب امروز ، ۲/۶/۷۸)
  • «حذف صحنه‌هاي جنسي و مشروب‌خواري از فيلم‌هاي مستند هيچ مستند شرعي ندارد! كجاي فقه آمده كه گفتن و شنيدن اين كه پسري به دختري بگويد دوستت دارم‌، حرام است؟» (محمد جعفر هرندي، هفته نامه ي آبان ، ۹/۱۱/۷۸)
  • «در بعد مسائل فرهنگي سه مشكل هست كه حوزويان بايد آن را حل كنند‌. يكي موسيقي به نحوي كه انسان هر وقت دلش خواست ضبط را روشن كند و يكي هم رقص و ديگري ماهواره به نحوي كه در فيلم به زنان از زانو به بالا عريان هم بتوان نظر انداخت» (جهانبخش محبي نيا. آفتاب امروز ، ۳/۷/۷۸)
  • «نظريه‌ي غيرت ديني، ويران كننده‌ي انديشه و فرهنگ و تمدن است» (عطا مهاجراني. آريا، ۷۹/۱/۱۶)
  • «يك زماني مردم می‌گفتند چون عيسي (علیه‌السلام) اين سخن را گفته پس درست است، اما امروز عيسي كه سهل است، خود خدا هم اگر حرفي بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد، نخواهند پذيرفت. امروز خدا در جامعه هيچ كاره است» (محسن كديور.دانشگاه تهران ، سال ۷۹)
  • «مظاهر ديني چون حجاب و حياي زنان، نماد عقب افتادگي است» (نوشين احمدي،تير ۷۷، ماهنامه جامعه سالم)
  • «آن دسته از جواناني كه به مساجد روي مي‌آورند يا كتب ديني را مطالعه مي‌كنند، از نظر ساختار فكري و رواني ضعيف هستند! يعني ضعفاي نسل جوان از نظر فكري و رواني و كم‌اطلاع‌ترين آن‌ها هستند» (محمد مجتهد شبستري، ۱۵دي ۷۸، روزنامه فتح ص ۸)
  • «قوانين شرعي در مورد زنان ظالمانه است» (مهرانگيز كار، ۷ بهمن ۷۸، عصر آزادگان)
  • «اينكه پيامبر را ابوالقاسم لقب داده‌اند، نه ابو فاطمه، حاكي از غلبه فرهنگ جاهلي مردسالاري است» (مرضيه آذر افزا، ۱۳ مهر ۷۸، ماهنامه پيام‌ها‌جر)
  • «تفكر شيعه‌گري موجب انحطاط مملكت ما و مانعي براي دموكراسي است» (سالار بهزادي، ۲۳ آبان ۷۸ صبح امروز)
  • «هيئت‌ها‌ي مذهبي، منشأ خشونت اند» (محمد قوچاني، ۲۰ فروردين ۷۹، عصر آزادگان)
  • «فرهنگ شهادت خشونت‌آفرين است.اگر كشته‌شدن آسان شد، كشتن هم آسان مي‌شود» (عبدالكريم سروش، روزنامه نشاط – ۷۸/۳/۱۲ ص۶)
  • «برخورد با توهين كنندگان به مقدسات، چون منجر به اشاعه توهين مي‌شود، خود اشاعه فحشا است» (عطا مهاجراني، ۵ مهر ۷۸، اخبار اقتصاد)

موضع‌گیری‌های رهبر انقلاب آیت‌الله خامنه ای در مورد روزنامه‌های زنجیره‌ای

عملكرد ضد‌‌ ديني مطبوعات ساختارشكن ادامه داشت تا جايي كه در ارديبهشت ماه سال ۱۳۷۹ رهبر معظم انقلاب در هشداري صريح، نارضايتي خويش را از عملكرد مجرمانه‌ برخي مطبوعات اظهار داشتند و آن‌ها را «پايگاه دشمن در داخل ايران» خواندند:«من قلباً از بعضي از پديده‌هايي كه در كشور هست، رنج مي‌برم. من نمي‌خواهم آنچه را كه براي من رنج‌آور است، با افكار عمومي مطرح كنم، اما اين نكته كه آن روز گفتم داستان غم‌انگيزي است … من حالا مي‌بينم متأسفانه همان دشمني كه به وسيله‌ي تبليغات خود، همتش اين بود كه افكار عمومي يك كشور را به سمتي متوجه بكند، امروز به جاي راديو‌ها آمده و در داخل كشور ما پايگاه زده است. بعضي از اين مطبوعاتي كه امروز هستند، پايگاه‌هاي دشمن‌اند، همان كاري را مي‌كنند كه راديو و تلويزيون‌هاي بي.بي.سي و آمريكا و رژيم صهيونيستي مي‌خواهند بكنند» (روزنامه كيهان ۳/۲/۷۹)
روند اهانت‌هاي روزنامه‌هاي تا جايي بود كه رهبر انقلاب در جايي ديگر نيز در اين رابطه فرمودند:
«مشكل آنجا بروز مي‌كند كه اسلام را قبول ندارند، امام را مطلقاً قبول ندارند، اين نظام را قبول ندارند. از اول تا توانستند با اين نظام جنگيدند و آن وقتي به خانه‌هايشان رفتند نشستند، كه ديدند ديگر سلاح‌هايشان كند شده است. این‌ها بيايند پشت سر كسي يا جمعي پنهان بشوند و شروع كنند به ايمان مردم دست‌اندازي كردن و آن را هدف قراردادن، اين قابل قبول نيست. من مي‌بينم كه بعضي از مطبوعات كشور متأسفانه دستخوش چنين بحراني هستند … حد اين آزادي كجاست؟ حدش عبارت است از آن حدودي كه اسلام تعيين كرده است. اگر بنا شد كساني مردم را به بي‌ايماني و به شهوات سوق بدهند، آن‌ها در اين‌كار آزاد نيستند. اين آزادي خيانت است. اگر كساني قرار شد بنشينند توطئه كنند و اين توطئه را به شكلي در يك نوشته منعكس كنند، اين آزادي، توطئه است، اين آزادي مردود است. بنده منتظر مي‌مانم ببينم دستگاه‌هاي مسئول چه مي‌كنند، و الا جلوگيري از اين حركات موذيانه، كار دشواري نيست. هيچ وقت هم ما فكر اينكه دنيا چه مي‌گويد، روزنامه‌هاي دنيا چه مي‌گويند، سازمان‌هاي دنيا چه مي‌گويند، نكرده‌ايم و نبايد بكنيم.
مگر بايد براي مصالح كشور و مصالح يك ملت، منتظر اين حرف‌ها ماند؟ بنده منتظر اجازه‌ بين‌المللي براي نحوه‌ اداره‌ اين كشور نمي‌مانم. منتظرم دستگاه‌هاي مسئول، وزارت ارشاد، دستگاه قضايي، دستگاه‌هاي امنيتي، كار خودشان را بكنند، ببينيم اين كساني كه در بعضي از اين مطبوعات، ايمان مردم را هدف گرفته‌اند، از جان مردم چه مي‌خواهند.
این‌ها به انقلاب اهانت مي‌كنند. رئيس‌جمهوري محترم در مرقد امام(ره) سخنراني بسيار خوبي كردند كه من بعد، از ايشان به خاطر آن سخنراني تشكر كردم. اما در روزنامه به عنوان انتقاد مي‌نويسند كه رئيس‌جمهور متأسفانه در آن سخنراني، باز همان لحن انقلابي را به خودش گرفت! لحن انقلابي شد يك نقطه‌ ضعف؟ اين‌قدر این‌ها بي‌شرم‌اند! خاطرات جنگ،‌ ياد جنگ، يادگارهاي جنگ، يادگارهاي شهادت،‌يادگارهاي نجابت و عصمت در اين كشور مردود واقع بشوند، به چيزهايي بپردازند كه به خيال خودشان ايمان جوانان را هدف قرار بدهد،‌ يا آن‌ها را به مسائل خاص جواني سرگرم بكند؛ اين نمي‌شود، اين قابل قبول نيست» ( روزنامه‌ رسالت، ۲۵/۶/۷۷)
ايشان در سخنراني ديگري نيز نسبت به لزوم تفكيك آزادي و توطئه هشدار دادند:
«آن روزي كه در اين كشور استبداد حاكم بود و همه‌ي اركان اداره‌ي امور مردم را فرا گرفته بود، آمريكايي‌ها و اروپايي‌ها اعتراض نكردند، راديوهايشان هرگز عليه آن ديكتاتوري سخن نگفتند و رعايت حقوق بشر را نيز ناديده گرفتند و از خدا مي‌خواستند كه نظام مستبد شاهنشاهي باقي بماند. در آن زمان قلم به‌دستان مزدوري كه اكنون سرو صدايشان از داخل و خارج به گوش مي‌رسد، حتي كلمه‌اي حرف نزدند.
اگر در كشور خفقان حاكم باشد آيا ممكن است افرادي بتوانند در مطبوعات رسمي كشور هر چه مي‌خواهند بر طبق ميل دشمن بنويسند و پخش كنند؟ آن‌ها مي‌خواهند دشمن را خوشحال كنند و اگر دل مردم خوبمان شكست، جوانان مأيوس شدند و خون اين همه شهيد پايمال شد، از نظر آن‌ها مانعي ندارد» (روزنامه‌ ايران، ۱۵/۹/۷۷)
معظم له در جايي ديگر نيز با اشاره به عملكرد برخي مطبوعات در زير سوال بردن احكام ديني خاطر نشان كردند:
«عوض بيست روزنامه، دويست روزنامه هم منتشر بشود،‌ طوري نيست. يك عده اگر توانايي داشته باشند و حرفي براي گفتن داشته باشند لابد خواننده‌هايي هم پيدا خواهند كرد و مانعي هم ندارد. اما اگر قرار باشد روزنامه‌هايي كه منتشر مي‌شود با استفاده از كمك اين مردم، عليه مصالح اين مردم بنويسد آن هم به شكل دروغ و افتراء ، نه اينكه عقيده‌اي دارد و مي‌نويسد، بنا باشد بلندگوي راديوي اسرائيل يا راديوي آمريكا در اين كشور بشود، اين قابل قبول نيست. كساني بيايند احكام و ضروريات اسلام را انكار كنند- مثلاً قصاص را منكر بشوند- اين هم يك مقوله‌ ديگر است. نوع ديگري از ايجاد ناامني است. البته من در اين ايام سفر و اشتغالات آن نتوانستم به طور مسجل و دقيق به كنه اين مطلب برسم، گفتم رسيدگي كنند. اگر كسي پيدا بشود كه به انكار ضروريات دين كه از جمله ضروريات دين، قطعاً قصاص اسلامي و شرعي است، تجاهر كند، اين مرتد است و حكم مرتد هم در اسلام معلوم است» (روزنامه كيهان، ۱۱/۶/۷۸)