هفتادوچهارمین شماره از نشریۀ رواق معرفت با موضوع «سیرزندگی امام حسین(ع)» منتشر شد.
دورۀ اول: دوران حیات پیامبر(ص) فرزند فاطمی پیامبر اکرم دخترش را در جامعۀ اسلامی به کسی داده است که از لحاظ افتخارات، در درجۀ اعلاست؛ یعنی علی بن ابیطالب(ع). هرجایی که همه درمیمانند، این جوان جلو میآید، گرهها را باز میکند و بنبستها را میشکند. کودکی از اینها متولد شده است و او حسین بن علی است. |
محبوب احمدی عزیزترین عزیزانِ پیامبر، کسی که رئیس دنیای اسلام، حاکم جامعۀ اسلامی و محبوب دل همۀ مردم او را در آغوش میگیرد و به مسجد میبرد. او روی منبر مشغول خطبهخواندن است که این کودک پایش به مانعی میگیرد و به زمین میافتد. پیامبر از منبر پایین میآید، او را در بغل میگیرد و آرامَش میکند. |
سرور جوانان بهشتی پیامبر دربارۀ امام حسن و امام حسینِ ششهفتساله فرمود: «سیّدی شباب اهل الجنّة.» (اینها سرور جوانان بهشتاند.) اینها که هنوز کودکاند، جوان نیستند؛ اما پیامبر میفرماید سرور جوانان اهل بهشتاند. یعنی در دوران ششهفتسالگی هم در حدّ یک جوان است: میفهمد، درک میکند، عمل میکند، اقدام میکند، ادب میورزد و شرافت در همۀ وجودش موج میزند. |
دورۀ دوم: دوران جوانی آن حضرت سجایای اخلاقی دورۀ دوم، دورۀ ۲۵سالۀ بعد از وفات پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین است. حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است. در جنگها شرکت میجوید، در کارهای بزرگ دخالت میکند؛ همه او را به عظمت میشناسند؛ نام بخشندگان که میآید، همۀ چشمها بهسوی او برمیگردد. در هر فضیلتی، در میان مسلمانان مدینه و مکه، هرجایی که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدی میدرخشد. |
جوان نمونۀ هاشمی همه برای او احترام قائلاند. خلفای زمان برای او و برادرش احترام قائلاند و در مقابل او، تعظیم و تجلیل و تبجیل و تجلیل میکنند و نامش را به عظمت میآورند. جوان نمونۀ دوران و محترم پیش همه. اگر آن روز کسی میگفت که همین جوان به دست همین مردم کشته خواهد شد، هیچکس باور نمیکرد. |
دورۀ سوم: بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) غربت علوی دورۀ سوم دورۀ بعد از شهادت امیرالمؤمنین است؛ یعنی دورۀ غربت اهلبیت. امام حسن و امام حسین(ع) باز در مدینهاند. امام حسین، بیست سال بعد از این مدت، بهصورت امام معنوی همۀ مسلمانان، مفتی بزرگ همۀ مسلمانان، مورداحترام همۀ مسلمانان، محل ورود و تحصیل علم همه، محل تمسّک و توسل همۀ کسانی است که میخواهند به اهلبیت اظهار ارادت بکنند. |
صلح حسنی امام حسین، این شخصیت محبوب، بزرگ، شریف، نجیب، اصیل و عالم، به معاویه نامه مینویسد، نامهای که اگر هرکسی به هر حاکمی بنویسد، جزایش کشتهشدن است. معاویه با عظمتِ تمام این نامه را میگیرد، میخواند، تحمل میکند و چیزی نمیگوید. اگر در همان اوقات هم کسی میگفت که در آیندۀ نزدیکی، این مرد محترم شریفِ عزیزِ ممکن است به دست همین امت قرآن و اسلام کشته شود، هیچکس تصور هم نمیکرد. |
قیام حسینی اما همین حادثۀ باورنکردنی، همین حادثۀ عجیب و حیرتانگیز، اتفاق افتاد. چهکسانی کردند؟ همانهایی که به خدمتش میآمدند و سلام و عرض اخلاص هم میکردند. این یعنی چه؟ معنایش این است که جامعۀ اسلامی در طول این پنجاه سال، از معنویت و حقیقت اسلام تهی شده است. ظاهرش اسلامی است؛ اما باطنش پوک شده است. وقتی جامعه تهی و پوک شد، این اتفاق میافتد. |