ذی قعده و رخدادهای مرتبط با امام رضا (علیه السلام)

ذی قعده یکی از ماه های حرام است که قرآن به آن اشـاره دارد.[۱] و مـا بقی عبارت اند از: ذی الحجّه، مُحرّم و رجب، ماه های حرام در زمان جاهلیت نیز از احترام ویژه ای برخوردار بوده، و اسلام نیز این چهار ماه را احترام نموده جنگ در آن را حرام کرده است و مناسبتهای مهمّ دیگری بر ارزش این ماه عزیز افـزوده اسـت؛ مثل به کوه طور رفتن حضرت موسی(ع) برای دریافت الواح تورات که از اوّل ماه ذی قعده شروع شده و تا دهة اوّل ذی حجّه ادامه داشته است. قرآن کریم به این امر اشاره دارد و می فرماید: «وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثینَ لَیلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیلَة»؛[۲] «سی شب با موسی وعده کردیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا وعدة پروردگارش چهل شـب کامـل شـد.»
رسول خدا(ص) دربارة شب نـیمه ذی قـعده فـرمود: «أنَّ فِی ذِی الْقَعْدَةِ لَیلَةُ مُبَارَکةٌ وَ هِی لَیلَةٌ خَمْسَ عَشَرَةَ ینْظُرُ اللهُ إِلَی عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ فِیهَا بِالرَّحْمَةِ أجْرَ الْعَامِلِ فِیهَا بِطَاعَةِ اللهِ أجْرَ مِائَةَ سـَائِحٍ لَمْ یعـْصَ اللهَ طَرْفَةَ عَینٍ؛[۳] در ذی قعده شب مبارکی است که شـب پانـزدهم باشد، در آن شب خدا به بندگان مؤمنش نظر رحمت دارد کسی که در آن شب طاعت خدا کند، پاداش صد سائح (روزه دار ملازم مـسجد) را که لحـظه ای خـدا را معصیت نکرده، به او داده می شود.»
و در این شب دعا مستجاب است. «سـید ابن طاووس» می گوید: «رُوِی لَا یبْقَی اَحَدٌ سَألَ اللهَ فِیهَا حَاجَةً إِلَّا اَعْطَاهُ؛[۴] روایت شده است که در این شب کسی از خداوند حاجت نمی خواهد، مـگر اینـکه داده مـی شود.»
و همین طور در این ماه عزیز مسئله «دحو الأرض» رخ داده است که توضیح آن خواهد آمـد.
در روز یکشـنبة این ماه نمازی بسیار با فضیلت از رسول خدا(ص) نقل شده که پاداشهای بسیار گرانسنگی دارد. «اَنَس بن مالک» مـی گوید: روز یکشـنبه (اوّل) از مـاه ذی القعده حضرت رسول( [ظاهراً در مسجد] فرمود: «یا أَیهَا النَّاسُ! مَنْ کانَ مِنْکمْ یرِیدُ التـَّوْبَةَ؟ قـُلْنَا: کلُّنـَا نُرِیدُ التَّوْبَةَ یا رَسُولَ اللَّهِ؛ ای مردم! چه کسی از شما تصمیم دارد توبه کند؟ عرض کردیم: همه این تصمیم را داریم، ای رسـول خـدا!» آنـگاه حضرت دستور چهار رکعت نماز را داد ـ که بعداً بیان می شود ـ سپس فرمود: «مَا مِنْ عَبْدٍ مـِنْ أُمـَّتِی فَعَلَ هَذَا إِلَّا نُودِی مِنَ السَّمَاءِ یا عَبْدَ اللَّهِ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَإِنَّک مَقْبُولُ التَّوْبَةِ مـَغْفُورُ الذَّنـْبِ وَ ینـَادِی مَلَک مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ أَیهَا الْعَبْدُ بُورِک عَلَیک وَ عَلَی أَهْلِک وَ ذُرِّیتِک وَ ینَادِی مُنَادٍ آخـَرُ أَیهـَا الْعَبْدُ تَرْضَی خُصَمَاؤُک یوْمَ الْقِیامَةِ وَ ینَادِی مَلَک آخَرُ أَیهَا الْعَبْدُ تَمُوتُ عَلَی الْإِیمـَانِ وَ لَا یسـْلَبُ مـِنْک الدِّینُ وَ یفْسَحُ فِی قَبْرِک وَ ینَوَّرُ فِیهِ وَ ینَادِی مُنَادٍ آخَرُ أَیهَا الْعَبْدُ یرْضَی أَبَوَاک وَ إِنْ کانـَا سـَاخِطَینِ وَ غُفِرَ لِأَبَوَیک لَک وَ ذُرِّیتِک وَ أَنْتَ فِی سَعَةٍ مِنَ الرِّزْقِ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ؛ هـیچ بـنده ای نـیست که این اعمال (و نمازم) را انجام دهد، مگر اینکه از آسمان ندا می شود: ای بندة خـدا! (گـناهانت پاک شد) عمل را از سر بگیر؛ زیرا توبه ات قبول و گناهانت بخشیده شد. و ملکی از زیر عرش ندا می هد: ای بندة (خدا)! بـه تـو و اهل و فرزندانت برکت داده شد. و منادی دیگری ندا می دهد: ای بنده! دشمنان و طلبکاران تـو در روز قـیامت راضی شدند. و منادی دیگری می گوید: ای بنده! بـا ایمـان از دنـیا می روی و دین از تو گرفته نمی شود (عاقبت به خیر هـستی) و قـبرت توسعه داده شد، نورانی خواهد بود. و منادی بعدی می گوید: ای بنده! والدینت هر چند از دسـتت نـاراحت بودند (با این عمل) راضی شـدند و آنـها و فرزندانت بـخشیده شـدند و تـو دارای رزق فراوان در دنیا و آخرت هستی.»
«وَ ینَادِی جـَبْرَئِیلُ أَنـَا الَّذِی آتِیک مَعَ مَلَک الْمَوْتِ أَنْ یرْفُقَ بِک وَ لَا یخْدِشُک أَثَرُ الْمَوْتِ إِنَّمَا تـَخْرُجُ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِک سَلًّا؛[۵] و جبرئیل ندا مـی دهد: من با ملک المـوت (عـزرائیل) همراه آیم تا با تو مـدارا کنـد و اثر مرگ به تو زیان نرساند و روح با راحتی از جسمت خارج شود.»
کیفیت نماز
در روز یکشـنبه اوّل مـاه ذی قعده غسل کند و وضو بـگیرد و چـهار رکعـت به صورت دو رکعـتی نـماز بخواند و در هر رکعت حـمد یک مـرتبه و «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدْ» سه مرتبه و معوّذتین (سورة ناس و فلق) یک مرتبه، و پس از نماز ۷۰ مرتبه اسـتغفار کنـد و بعد از آن بگوید: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعـَلِی الْعـَظِیمِ» آنگاه بـگوید: «یا عـَزِیزُ یا غـَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جـَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت؛[۶] ای عزیز و ای بخشنده! گناهان من و تمام مؤمنین از زن و مرد را بیامرز؛ زیرا غـیر از تـو کسی گناهان را نمی آمرزد.» قطعاً پذیرفته خـواهد شـد.
مـناسبتهای ویژۀ امـام هـشتم(ع)
در ماه ذی قعده که مـا آن را بـه نام «ماه امام رضا(ع)» نامگذاری کردیم[۷]، مناسبتهای ویژة آن حضرت وجود دارد که به آنها اشاره می شود:
۱- ولادت آن حضرت
هـر چـند حـال و روز زمین و زمان بد است
یک قطعه از بهشت در آغـوش مـشهد اسـت
حتی اگر به آخر خـط هـم رسیده ای!
اینجا برای عشق شروع مجدّد است
هر جا دلی شکست به اینجا بیاورید
اینجا بهشت شهر خدا شهر مشهد است
تاریخ نگاران و محقّقان مسلمان، در تعیین روز ولادت آن امام بزرگوار(ع) اقوال گوناگونی دارنـد. مـشهور تولّد آن حضرت را در روز پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذی قعده سال ۱۴۸ ق نگاشته اند.
مرحوم مجلسی(ره) در این زمینه می گوید: «وُلِدَ(ع) بِالْمَدِینَةِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ أَرْبَعِینَ وَ مِائَةٍ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ یقَالُ إِنَّهُ وُلِدَ لِإِحْدَی عَشَرَةَ لَیلَةً خـَلَتْ مـِنْ ذِی الْقَعْدَةِ یوْمَ الْجُمُعَةِ سَنَةَ ثـَلَاثٍ وَ خـَمْسِینَ وَ مِائَةٍ بَعْدَ وَفَاةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) بِخَمْسِ سِنِینَ؛[۸] (امام هشتم) در مدینه و در سال ۱۴۸ ق به دنیا آمد، گفته شده که در یازدهم ذی قعده، روز جمعة سال ۱۵۳ ق پنجاه سال بـعد از وفـات ابو عبد الله (حضرت صـادق() بـه دنیا آمده است. » و جمعی دیگر از مُورخان و محدّثان ۱۱ ذی قعده را تأیید کرده اند.»[۹]
۲- شهادت آن حضرت
غریب است و غمش مفهوم دارد
نشان از مادر مظلوم دارد
رضا عطر حضورش در خراسان
صدای چهارده معصوم دارد
در تعیین سال شهادت حـضرت نـیز نقلهای مختلفی به ثبت رسیده است؛ ۲۰۲ یا ۲۰۳ ق و برخی سال ۲۰۴ ق دانسته اند.[۱۰]
و در تعیین روز شهادت آن حضرت نیز اتفاق نظر نیست و نظرهای گوناگونی ابراز شده است: هفت روز مانده به پایان ماه رمضان، آخرین روز ذی الحجّه، اوّل ماه صـفر، آخـر ماه صـفر[۱۱] و از جمله در ۲۳ ماه ذی القعده نقل شده است.
مرحوم مجلسی(ره) می فرماید: «فِی الثَّالِثِ وَ الْعِشْرِینَ مِنْ ذِی الْقَعْدَةِ کانَتْ وَفَاةُ مـَوْلَانَا أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(ع)؛[۱۲] در بیست و سوم ذی قعده وفات (و شهادت) امام رضا(ع) مـی باشد.»
در نـتیجه طـبق بعضی اقوال شهادت آن حضرت در ماه ذی قعده بوده است که به این جهت نیز این ماه به امام هشتم(ع) ربط می یابد.
۳- کیفیت شهادت آن حضرت
شیخ عباس قمی(ره) می نویسد: «بعد از قـبول ولایتعهدی آن قدر حضرت در فشار بود که هر روز جمعه بعد از مراجعت از مسجد جامع با همان حال عرق دار و غبارآلود دستها را به درگاه الهی برمی داشت و عرض می کرد: بارالها! اگر فَرَجْ و گشایش کار من در مرگ من اسـت، پس همین ساعت مرگ مرا برسان، و پیوسته در غم و حزن بود تا از دنیا رحلت کرد.»[۱۳]
«ابن بابویه» روایت کرده است که: چون حضرت رضا(ع) را تبی عارض شد و ارادة فصد [رگ زدن] کرد و مأمون از قبل غلامی را به نام «عبد الله بـن بشیر» آماده کرده بود و به او دستور داده بود که ناخنهای خود را به زهری مانند «تمر هندی» آلوده کند و با آن حضرت رضا(ع) را فَصْد کند [رگ بزند] و به روایت دیگر انار آلوده به خورد آن حـضرت داد، که بعد از آن دو روز زنده بود، و آخرین کلامی که از آن حضرت شنیده شد، این آیه بود: (قُلْ لَوْ کنْتُمْ فِی بُیوتِکمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کتِبَ عَلَیهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِم)؛[۱۴] «بگو اگر در خانه های خود می بودید، باز هم کسانی که کشته شـدن بـر آنـها مقرّر شده است، از خانه بـه قـتلگاهشان بـیرون می رفتند.»[۱۵]
ای راهب کلیسا دیگر نزن به ناقوس
خاموش کن صدا را نقاره می زند طوس
آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان؟
بَرْدارُ جان خود را با ما بیا به پابـُوسج
۴- زیارت مـخصوصۀ حـضرت (ع)
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّی بِخُرَاسَانَ لَا یزُورُهَا مـُؤْمِنٌ إِلَّا أَوْجـَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَی النَّارِ؛[۱۶] به زودی پاره ای از تن من در خراسان دفن می شود، مؤمنی او را زیارت نمی کند، مگر آنکه بـهشت بـر او واجـب و بدنش بر آتش حرام می شود.»
و خود حضرت رضا(ع) فرمود: «مـَنْ زَارَنِی عَلَی بُعْدِ دَارِی وَ مَزَارِی أَتَیتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ حَتَّی أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَایرَتِ الْکتُبُ یمِیناً وَ شـِمَالًا وَ عـِنْدَ الصـِّرَاطِ وَ الْمِیزَانِ؛[۱۷] کسی که مرا با وجود دوری منزل و مزارم زیارت کند، در روز قیامت در سه جـا نـزد او می آیم تا او را از سختی رهایی بخشم: هنگام تحویل پرونده (به دست راست و چپ) وقت گذشتن از پل صراط و کنـار مـیزان [اعـمال].»
بهترین زمان زیارت حضرت رضا(ع) و به اصـطلاح زیارت مـخصوصۀ آن حضرت در روز بیست و سوم ماه مبارک ذی قعده است. «سید ابن طاووس» در این باره مـی گوید: «رَأَیتُ فـِی بَعْضِ تَصَانِیفِ أَصْحَابِنَا الْعَجَمِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهِمْ أَنَّهُ یسْتَحَبُّ أَنْ یزَارَ مَوْلَانَا الرِّضَا(ع) یوْمَ الثـَّالِثِ وَ الْعـِشْرِینَ مِنْ ذِی الْقَعْدَةِ مِنْ قُرْبٍ أَوْ بُعْدٍ بِبَعْضِ زِیارَاتِهِ الْمَعْرُوفَةِ أَوْ بِمَا یکونُ کالزِّیارَةِ مِنَ الرِّوَایةِ بِذَلِک؛[۱۸] در کتـب بـعضی از فـارسی زبانهای علمای شیعه دیدم که زیارت آقایمان حضرت رضا(ع) در روز بیست و سوم ذی قعده مستحب است؛ از نزدیک باشد یا دور، زیارت با زیارت معروفه آن حـضرت بـاشد یا (جملاتی) شبیه زیارت؛ چون در این باره روایت داریم.»
مانند همین جملات را مرحوم شیخ عباس قمی(ره) در «مـفاتیح الجـنان» از سـید نقل کرده است که به عنوان سند استحباب زیارت حضرت رضا(ع) در روز ۲۳ ذی قعده می باشد.[۱۹]
مرحوم علامه مجلسی(ره) این عـبارت سـید در «اقبال» را نقل کرده است.[۲۰] و خود ایشان فرموده: «غیر از روز ۲۳ ذی قعده ایامی که به آن حضرت اخـتصاص دارد زیارت آن حـضرت افضل است. مثل روز ولادت آن حضرت در روز یازدهم ذی قعده، روز وفات آن حضرت در روز آخر صفر و یا ۱۷ صفر، [و یا در ۲۳ ذی القعده] و یا در ۲۴ رمضان و روزی که برای خـلافت (ولایتـعهدی) بیعت کرد؛ یعنی اوّل و یا ششم رمضان.»[۲۱]
افاضۀ امام هشتم(ع)
خاطره ای از سی و چند سال قـبل و بـا یک واسطه از قول مسئول ادارة گردشگری زمان پیش از انقلاب در مـشهد نـقل مـی کنم. مرد و زنی آمریکایی از طرف مرز افغانستان وارد خـراسان و ادارۀ گـردشگری آنجا می شوند. این شخص از احوال آنها نقل می کرد. از آن مرد آمریکایی پرسیده بود: برای چـه بـه ایران آمده اید؟ یکی از آنها گفت: من در یکی از ایـالتهای آمـریکا مشغول تـحصیل در دانـشگاه بـودم؛ ولی همیشه در درون خودم احساس خلأ می کردم. بـعد اشـاره به سینه اش می کند و می گوید: همیشه خیال می کردم درونم خالی است! یک احساسی بـود. خـوب نمی فهمیدم یعنی چه. بعد با دخـتر دانشجویی آشنا شدم ـ هـمین خـانمی که اینجا نشسته است…. بعد ازدواج کردیم. مـن فـکر می کردم بعد از ازدواج این احـساس کمبود برطرف شـود. و مـن و همسرم با هم مـهربان و صـمیمی بودیم؛ ولی باز می دیدم همان احساس خلأ گهگاهی ظهور می کند. خیلی ناراحت بودم، تا حـدّی که فـکر می کردم حتّی حوصلة معاشرت با هـمسرم را هـم ندارم. یک روز بـا خـودم گـفتم: ممکن است همسرم فـکر کند که از او بدم می آید، مشکلی برایم پیدا شده یا دل به کس دیگری بسته ام. مسئله را خیلی صریح با ایشان در مـیان گـذاشتم. وقتی همسرم حرفهای مرا شنید، گـفت: اتـفاقاً مـن نـیز چـنین حالتی دارم و از آن روزی که به شـما عـلاقه مند شدم و تصمیم به ازدواج گرفتم، فکر می کردم این مشکل با ازدواج حلْ می شود. حالا می بینیم هر دوی ما این نـیاز مـشترک را داریم. گفتیم: چه کنیم؟ گفت: شاید اگر به کلیسـا بـرویم، کشـیشها چـیزی بـدانند و عـلّتش را بفهمند و بعد دعایی، مناجاتی، کاری بکنیم. به کلیسا رفتیم و به راه کارهای کشیشان عمل کردیم، نتیجه نداد. گفتیم: برویم نزد روان شناس، شاید راهی علمی برای علاج این حالت بیابیم؛ ولی بـاز هم پیدا نشد. مأیوس شدیم، نزد مرتاضان چین رفتیم، هر چه گفتند، عمل کردیم؛ ولی نتیجه نداد. از آنجا نزد مرتاضان هندی رفتیم و دستوراتی گرفتیم و عمل کردیم؛ ولی اثری نبخشید. مأیوس شدیم، با خود گفتیم: نـه تـنها درون خودمان خالی است؛ بلکه عالم نیز پوچ است و حقیقتی در عالم نیست، وگرنه به آن دست می یافتیم. بعد از فکر تصمیم گرفتیم از طریق خاورمیانه و اروپا به آمریکا برگردیم. به پاکستان رفتیم به یکی از دانشجویان دوران دانـشگاه بـرخوردیم، با تعجب از راز مسافرت ما پرسید. گفتیم: ما دنبال پرکردن این خلأ بودیم که مأیوسانه به پوچی عالم رسیدیم.
گفت: بیا مذهب ما را هم امتحان کن، گـفتم: رهـایمان کن! ما دیگر خسته شـده ایم. مـی دانیم که مذهب شما هم راه درمان ما را ندارد. با اصرار او به منزلش رفتیم. او مقداری از مذهب و قرآن که تکمیل تمام ادیان الهی گذشته است، تعریف کرد. گفتم: مقداری از قرآن بـخوان! قـرآن را باز کرد و این آیه را خواند: (یسـَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْض)[۲۲] گفتم: یعنی چه؟ گفت: یعنی آنچه در آسمانها و زمین است، تسبیح خدا را می گوید. گفتم: چگونه؟! گفت: نمی دانم. گفتم: کسی را معرّفی کن که این آیه را توضیح دهد. گفت: برو به مشهد در ایران، نزد یکی از امـامان شـیعه. گفتم: امام کیست؟ گفت: امام؛ یعنی انسان کامل که موت و حیات ندارد. شما را می بیند، حرفت را می شنود و می تواند هر کاری برایت انجام دهد. گفتم: عجب! این دیگر چه حرفی است؟! گفت: برو تجربه کن! عازم مـشهد شـدیم، خواستیم وارد حـرم شویم؛ ولی ما را راه ندادند و گفتند: ورود خارجیها ممنوع است. هر چه اصرار کردیم، فایده ای نداشت. خیلی ناراحت شدیم. گـفتم: ما دور دنیا را گشتیم، حالا می گویند: اینجا امام هست که حقیقت نزد او اسـت؛ ولی اصـلاً مـا را راه نمی دهند که به زیارتش برویم. خیلی غمگین شدیم. روبه روی آن بارگاه لب جوی آبی نشستیم و به فکر فرو رفـتیم. بـا خود گفتم: از دو حال خارج نیست؛ یا واقعاً این امام است و موت و حیات ندارد، یا نیست و دروغ گـفته اند. اگـر راست است، باید بداند که من غرضی ندارم و به دنبال حقیقت هستم. همین جا با او صـحبت می کنم، می گویم: اگر تو امام هستی و می دانی که من به دنبال حقیقت آمـده ام و اگر بفهمم می پذیرم، اگـر حـرف مرا می شنوی و اگر از دل من خبر داری، یک جوری راه را برایم باز کن! بیایم ببینم چه خبر است و باید چه کار کنم. همین طور که نشسته بودم، کم کم بغضم ترکید و اشک از چشمانم جاری شد. گفتم: ما پس از یک عمر زنـدگی باید از حقیقت محروم باشیم؟! در همین حال یک دست فروشی که آیینه و شانه و مانند اینها می فروخت، دست روی شانه ام گذاشت و مرا با اسم صدا زد و گفت: فلانی! چرا ناراحتی؟ به زبان انگلیسی و با زبان محلّی خودمان اسم مـرا صـدا زد. من هم اصلاً توجّه نداشتم که او کیست و چگونه دارد با من انگلیسی صحبت می کند…. گفت: بلند شو برو! اجازه می دهند. گفتم: من همین الآن رفتم. این آقا را که می بینی، اجازه نداد داخل شوم. گفت: آن وقـت اجـازه نداشت، حالا بلند شو برو، به تو اجازه می دهند. بلند شدم و رفتم دم در، دیدم این نگهبان ایستاده، یک مقدار نگاهش کردم، او هم به من نگاه کرد و چیزی نگفت، آرام آرام وارد حرم شدم، در حالی که خیلی ازدحام بـود؛ ولی مـن دیدم که اطرافم همیشه یک دایره خالی است. مردم به هم دیگر تنه می زنند؛ ولی دور من هیچ مانعی نیست و من جلو می روم. دیدیم یک جایی پنجره هایی است. ضریح را دیدم. گفتم: اینجا چیست؟ گفتند: اینجا مدفن امام است. هـمین طـور که آنجا ایستادم، یک دفعه به نـظرم آمـد که یک شـخص بسیار خوش رویی جلوی ضریح ایستاده و به من نگاه می کند و گویا منتظر است که با او حرف بزنم. سلام کردم، او هم با خوش رویی جـواب داد و گـفت: چـه می خواهی؟ در آن حال همه چیز را فراموش کرده بودم، فقط به خـاطرم آمـد که بپرسم: تسبیح موجودات برای خدا چگونه است؟ گفت: به شما نشان می دهم. در آن حال احساس کردم که باید برگردم، به همان ترتیب بـرگشتم و از هـمان در خـارج شدم. ناگاه حالی به من دست داد که دیدم تمام موجودات در حال تـسبیح خدا هستند. بی هوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم تا یک وقت دیدم مرا روی نیمکتی خوابانده اند و آب به صورتم می زنند. همه چیز بـرای مـن حـل شد. فهمیدم عالم خالی نیست، حقیقت دارد. معنای امام را فهمیدم. به حـقانیت دین اسـلام و مذهب شیعه پی بردم. آن مشکلی هم که به نظرم لاینحل می آمد که همه هستی تسبیح خدا را می گویند، آن را هم شـهود کردم، دیگـر هـیچ ابهامی برایم نمانده است، دیگر در خودم احساس خلأ نمی کنم. همیشه یک حالت نـشاط و آرامـش دارم و از زنـدگی لذّت می برم. همسرم را خیلی دوست دارم. او نیز به من خیلی علاقه دارد. همیشه دلم با خدا و با این امـام اسـت.[۲۳]
بـهترین عمل در روز دحو الارض
روز ۲۵ ذی القعده روز «دحو الارض» و دارای فضایل بسیاری است، از جمله آنچه که از خود حضرت رضا(ع) نقل شـده اسـت. «محمد بن عبد الله الصیقل» می گوید: ابو الحسن الرضا(ع) در روز بیست و پنجم ذی القعده در مرو بـر مـا وارد شـد و فرمود: «صُومُوا فَإِنِّی أَصْبَحْتُ صَائِماً قُلْنَا جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاک أَی یوْمٍ هُوَ قَالَ: یوْمٌ نـُشِرَتْ فـِیهِ الرَّحْمَةُ وَ دُحِیتْ فِیهِ الْأَرْضُ وَ نُصِبَتْ فِیهِ الْکعْبَةُ وَ هَبَطَ فِیهِ آدَمُ»[۲۴]؛ روزه بگیرید! من امـروز روزه دارم. عرض کردیم: فدایت گردیم! امروز چه روزی است؟ فرمود: روزی است که رحمت الهی در آن مُنتشر شده، زمین در این روز توسعه یافته و کعـبه در این روز نـصب گردیده و حضرت آدم(ع) در این روز (بر زمین) فرود آمده است.»
«حسن بن وشا» می گوید: بـا پدرم روز بـیست و پنـجم ذی قعده محضر امام رضا(ع) رسیدم، «فَقَالَ لَهُ لَیلَةَ خَمْسٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ ذِی الْقَعْدَةِ وُلِدَ فِیهَا إِبْرَاهِیمُ(ع) وَ وُلِدَ فِیهَا عـِیسَی ابـْنُ مـَرْیمَ(ع) وَ فِیهَا دُحِیتِ الْأَرْضُ مِنْ تَحْتِ الْکعْبَةِ فَمَنْ صَامَ ذَلِک الْیوْمَ کانَ کمَنْ صـَامَ سـِتِّینَ شَهْراً»[۲۵]؛ پس اول حضرت رضا(ع) به پدرم فرمود: در شب بیست و پنجم از ذی القعده ابراهیم و عیسی(ع) به دنیا آمدند، و در آن شـب (و روز) زمـین از زیر مکه گسترش یافت، پس هر کس در این روز روزه بگیرد، ثواب روزة شصت ماه (و سال) را دارد.»
در این روز باعظمت بهترین عمل زیارت حـضرت رضـا(ع) می باشد.
شیخ عباس قمی(ره) مـی نویسد: «و بـدان که میرداماد(ره) در رسـالة اربـعه ایام خـود در بیان اعمال روز دحو الارض فرموده که: زیارت حضرت امـام رضـا(ع) در این روز اَفْضَل اعمال مستحبّه و اَکد آداب مَسنونه است و همچنین زیارت آن حضرت در روز اوّل رجب الفرد نیز بسیار تـأکید و تـشویق شده است.»[۲۶]
مناسبتهای مرتبط با امـام هشتم(ع)
در این ماه شریف مـناسبتهای دیگـری نیز داریم که به نوعی با حـضرت رضـا(ع) مرتبط است و می تواند در تسمیة این ماه به نام آن حضرت نقش داشته باشد:
۱- شهادت یگـانه فـرزند رضا(ع)
دربارۀ شهادت حضرت جـواد(ع) اقـوالی وجـود دارد؛ آخر ذی الحجه[۲۷]، پنـجم ذی الحـجه[۲۸] ششم ذی الحجّه[۲۹] و دو قول دیگـر که در ماه ذی القعده است؛ لکن آخر ماه ذی القعده و دیگری روز یازدهم در سال ۲۲۰ ق: «وَ قُبِضَ بِبَغْدَادَ فِی آخِرِ ذِی الْقـَعْدَةِ وَ قـِیلَ یوْمَ الثَّلَاثَاءِ حَادِی عَشَرَ ذِی الْقَعْدَةِ سـَنَةَ عـِشْرِینَ وَ مِائَتَینِ»[۳۰]
بـه هـر حـال، اگر شهادت حضرت در مـاه ذی قعده باشد، با حضرت رضا(ع) ارتباط پیدا می کند.
صدای آب آب از حجرۀ دربسته می آید
صدای العطش از نـای مـرد خسته می آید
الا ای اُمّ فضل بی حیا یک لحـظه سـاکت بـاش
که زهـرا از جنان با پهـلوی بـشکسته می آید
۲- ولادت اخت الرضا(ع)
حضرت فاطمه معصومه(س) که خواهر تنی و ابوینی حضرت رضا(ع) است، در روز اوّل ذی قعده سال ۱۷۳ ق در مدینه مـنوره، دیده بـه جهان گشود. چنان که مرحوم حاج شیخ عـلی نـمازی، شـرح زنـدگانی آن حـضرت را بـا این عبارت آغاز می کند: «فَاطِمَةُ الْمَعْصُومَةُ الْمُوْلُودَةٌ فِی غُرَّةِ ذِی الْقَعْدَةِ ۱۷۳ ق؛ فاطمه معصومه(س) که در روز اوّل ذی قعده ۱۷۳ ق به دنیا آمده است.» باید توجه داشت که در مورد ماه و روز ولادت آن حضرت، اتفاق نظر وجـود دارد؛ ولی در مورد سال ولادت ایشان بین سالهای ۱۷۳ و ۱۸۳ اختلاف نظر وجود دارد؛ ولی با توجّه به سال شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع)؛ یعنی سال ۱۸۳ (هـ. ق) و اینکه آن حضرت در سالهای آخر عمر، در زندان و دور از خانواده به سر می بردند و با توجه به منابع متعدد تاریخی، سال ولادت همان ۱۷۳ ق صحیح تر به نظر می رسد.»[۳۱]
پس ولادت آن حضرت در اوّل ماه ذی قـعده اسـت، لذا اوّل تا یازدهم این ماه را که ـ ولادت حضرت رضا(ع) می باشد ـ دهۀ کرامت نامیده اند.
مرقد معصومه چشم شهر ما
مهر او جانهای ما را کهربا
در حریمش مرغ دل پر می زند
هر گـرفتار آمـده در می زند[۳۲]
۳- امام زاده احمد بن مـوسی
احـمد بن موسی معروف به «شاه چراغ» که در شیراز مدفون است، برادر حضرت رضا(ع) می باشد. او شخصیتی والامقام، پرهیزگار و مورد محبت خاص پدر بزرگوارش بوده است که حضرت در حـال حـیاتش باغی به نام «یسـره» را بـه او بخشید و او نیز از دارایی خود هزار بنده را آزاد نمود.
وی بعد از شهادت پدر با برادش امام رضا(ع) بیعت کرد و در طی خطبه ای مردم را نیز به اطاعت از او فرا خواند.[۳۳]
به دلیل نامشخص بودن روز ولادت حضرت احمد بن موسی(ع) شورای عـالی انـقلاب فرهنگی در سال ۱۳۸۸ ش روز ششم ذی قعده؛ یعنی پنجمین روز از دهة کرامت را به نام «روز بزرگداشت احمد بن موسی» جهت ثبت در تقویم کشور تصویب کرد.
جمع بندی
در ماه ذی قعده مناسبتهای مهمّی مستقیم و یا غیرمستقیم به امام رضا(ع) مـربوط مـی شود که جا دارد این ماه را به نام آن حضرت نامید، از جمله: تولد حضرت رضا(ع) و شهادت ایشان بنا بر یک قول، زیارت مخصوصۀ آن حضرت که افـضل اعمال روز دحو الارض است، ولادت با سعادت کریمۀ اهل بیت(ع) در اوّل ماه و شهادت فـرزند دلبـندش امـام جواد(ع) در آخر ماه ذی قعده و گرامی داشت امام زاده احمد بن موسی در ششم ذی قعده، از مناسبتهای مرتبط به آن حضرت اسـت.
پی نوشت ها
[۱] «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورٍ عِنْدَ اللهِ اِثـْنَا عـَشَرَ شَهْراً… مِنْهَا اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ…» (توبه/۳۶)
[۲] اعراف/۱۴۲.
[۳] إقبال الأعمال، ابن طاووس، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۹ ق، ص ۳۰۹، فصل فیما نذکره من فـضل لیلة النـصف مـن….
[۴] همان، ص ۳۱۰.
[۵] هـمان، ص ۳۰۸؛ مـستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، سوم، ۱۴۱۱ ق ـ ۱۹۹۱ م، ج ۶، ص ۳۹۶، ح ۷۰۷۸.
[۶] مستدرک الوسائل، ج ۶، ص ۳۹۷؛ الاقبال، ص۳۰۸؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، قم، انتشارات مطبوعات دینی، سـوم، ۱۳۷۷ ش، ۴۰۸؛ فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام، شیخ عباس قمی، انتشارات نوید، دوم، ۱۳۶۵ ش، ص ۸۵.
[۷] در این نام گذاری از سخنان برادر عزیز سید حسین حسینی قمی در سمت خدا الهام گرفته ام.
[۸] بحار الانوار، مـحمد بـاقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، دوم، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م، ج ۴۹، ص ۳.
[۹] اعلام الوری، حسن طبرسی، المکتبة العلمیة، تـهران، ۱۳۳۸ ش، اوّل، صـ ۳۰۲؛ تـذکرة الخواص، ص ۱۹۸؛ کشف الغمّة، علی اربلی، نشر ا دب الحوزة، اوّل، بی تا، ج ۳، ص ۷۰؛ تاج الموالید، احـمد طبرسی، مکتبة بصیرتی، قم، اوّل، ۱۳۹۶ ق، ص ۴۸.
[۱۰] ر.ک: اعلام الوری، ص ۳۰۳؛ امام علی بن موسی الرضا( مـنادی توحید، تدوین، محمدجواد مـعینی ـ احـمد ترابی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، دوازدهم، ۱۳۸۶ ش، ص ۱۴۸.
[۱۱] امام علی بن موسی الرضا(ع) منادی توحید، ص۱۴۸.
[۱۲] بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۲۹۳.
[۱۳] مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۴۰۸.
[۱۴] آل عمران/ ۱۵۴.
[۱۵] فیض العلام فی عمل الشـهور و وقـایع الایام، ص۹۹.
[۱۶] بـحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۱۰۲، ص ۳۱، ح ۱؛ وسائل الشیعة، شیخ حسن حرّ عاملی، مؤسسة آل البیت(ع)، قـم، اول، ۱۴۰۹ ق، ج ۱۴، ص ۵۵۵.
[۱۷] بحار الانوارج ۱۰۲، ص ۳۴، ح ۱۳ و ۱۴؛ وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۵۵۱، باب ۸۲، ح ۲.
[۱۸] الاقبال، سید ابن طاووس، ص ۳۱۰.
[۱۹] مفاتیح الجنان، ص ۴۰۹، اعمال ذی قعده.
[۲۰] بـحار الانـوار، ج ۹۹، ص ۴۳، ح ۵۰.
[۲۱] بحار الانوار، ج ۹۹، ص ۴۳.
[۲۲] جمعه/۱.
[۲۳] سـخنرانی در جـمع دانشجویان بنگلور هندوستان، هفته نامه پرتو، چهارشنبه، ۲۲ اسـفند ۱۳۸۶، سـال نـهم، ص ۹، با تلخیص و ویرایش.
[۲۴] اقبال الاعمال، ص ۳۱۰؛ بـحار الانوار، ج ۱۱، ص ۲۱۷.
[۲۵] اقبال الاعمال، ص ۳۱۰؛ وسائل الشیعة، ج ۱۰، ص۴۴۹، ح ۱۳۸۱۵.
[۲۶] مـفاتیح الجـنان، ص ۴۱۲.
[۲۷] بحار الانوار، ج ۵، ص ۱۱.
[۲۸] همان، ص ۱۲.
[۲۹] همان، ص ۱۲.
[۳۰] همان، ص ۱۴، ح ۱۶.
[۳۱] مـستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی، ج ۸، ص۲۵۷، ماده «فطم»؛ فاطمه بنت الامام موسی الکاظـم، دکتـر مـحمدهادی امینی (فرزند بزرگ علامه امینی)، قم، ۱۴۰۵ ق، ص ۵ و ۲۱؛ گنجینه آثار قم، شیخ عباس فیض، قم، اوّل، ۱۳۴۹ ق، ج ۱، ص ۳۸۶؛ حیاة السبت، شیخ مهدی منصوری، قم، اوّل، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۰.
[۳۲] جواد محدّثی.
[۳۳] معارف و معاریف، دایرة المـعارف جامع اسلامی، سید مـصطفی حـسینی دشتی، مؤسسه فرهنگی آرایه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش، ج ۱، ص ۴۸۹.