داستانک

امام خمینی (ره) حتی یک روز مسجد را  ترک نکرد

در روز شهادت حاج آقا مصطفی (قدس سره) بعد از دفن پیکر مطهر آن مرحوم و متفرق شدن مردم بعد از آن که همه رفتند و اذان ظهر شد؛ امام بلند شد و تشریف برد وضو گرفت و فرمود: من می روم مسجد، گفتم ای وای ، به یکی از خادم های آقا گفتم زود برو به خادم مسجد بگو سجاده را پهن کند و او به مسجد رفت و سجاده برای امام آورده بود و پهن کرده بود.
وقتی مردم فهمیدند که امام به مسجد می آیند، جمعیت گریه می کردند چه گریه ای ، ضجه ای می کردند کوچه ای دادند و امام داخل مسجد شدند و این عرب ها تعجب می کردند.
یعنی چه ، و به همدیگر می گفتند:(خمینی ابدا مایبکی ): خمینی ابدا گریه نمی کنند.امام نمازش را خواند بعد از نماز روضه خوانده شد، مردم می زدند و جزع می کردند.

هجرت از عراق به پاریس

در سال ۱۳۵۷، وقتی که نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی به اوج خود رسیده بود، رژیم شاه پس از آنکه از سکوت امام نا امید شد، دست به فعالیت‌های سیاسی برای محدود کردن ایشان و یا اخراج ایشان از عراق زد. به همین جهت رژیم عراق منزل ایشان را در نجف محاصره کرد و رفت و آمد‌ها کنترل و محدود گردید. امام که به هیچ وجه حاصر به ترک مبارزه نبودند تصمیم به مهاجرت از عراق به سمت سوریه گرفتند اما به علت تیرگی روابط عراق و سوریه، قرار شد که از طریق کویت عازم سوریه شوند. با آنکه جهت ورود به کویت، ویزا صادر شده بود، پس از رسیدن به مرز کویت، مقامات دولت کویت دستور جلوگیری از ورود ایشان به خاک کویت را صادر کردند. امام شب را در بصره گذراندند و تصمیم گرفتند به پاریس هجرت کنند. به هنگام هجرت به پاریس در پیامی به ملت ایران، دلایل این هجرت را چنین بیان نمودند.
“اکنون که من به ناچار باید ترک جوار امیرالمؤمنین علیه السلام را نمایم و در کشورهای اسلامی دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید، باز نمی‌بینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه، ممانعت نموده‌اند، به سوی فرانسه پرواز می‌کنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است. مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است. ما و شما، امروز که نهضت اسلامی به مرتبه حساسی رسیده است، مسؤول هستیم. اسلام از ما انتظار دارد.”
به این ترتیب، عصر روز ۱۴ مهر ماه ۱۳۵۷، امام و همراهان به بغداد منتقل شده و روز بعد، هجرتی تاریخی را در راه رضای خدا انجام دادند و در آنجا پس از توقفی کوتاه در پاریس در دهکده‌ای به نام «نوفل لوشاتو» اقامت کردند. اقامت ایشان در فرانسه بر خلاف تصور رژیم شاه، باعث تسریع در انقلاب شد و هر روز سیل خبرنگاران و عکاسان و … به دیدار امام می‌شتافتند؛ به طوری که، این دهکده کوچک به کانون مهمترین اخبار جهان تبدیل شد و پس از چند ماه منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید.

عمل به وظیفه یا شهرت طلبی؟

در صفحه ۳۹۲ کتاب «بانوی انقلاب خدیجه ای دیگر» در مطلبی با عنوان «جام زهری که امام نوشید» (به قلم علی ثقفی) به نقل از همسر امام آمده است:

هنگامی که خبر پذیرش قطعنامه را شنیدم از آقا سؤال کردم چرا شما خودتان مسئولیت پذیرش قطعنامه را به عهده گرفتید؟ چرا پیشنهاد آقای هاشمی را که گفته بود اجازه بدهید من اعلام کنم و تبعات آن را بپذیرم شما قبول نکردید؟
آقا به من پاسخ داد یعنی من قهرمان شوم و دیگری قربانی؟! خانم از خدا بخواه این آخر عمری در چنین جهنمی نیفتم.
گاه ما به خاطر اینکه محبوب شویم و بعد از مرگ خاطرات خوبی از ما نقل شود دیگران را قربانی می کنیم.مثلا رهبری اگر بخواهند محبوب شوند می توانند در صحبتهایشان با دولت تندی کنند، آن وقت همه می گویند آفرین. اما گاه وظیفه چیز دیگری است.

امام خمینی(ره) و زیارت عاشورا

حجه الاسلام و المسلمین فردوسی پور که از یادگاران جریان هفت تیر بودند می گویند: روز اول محرم در نوفل لوشاتو بودیم و کار مهمی پیش آمد. خدمت امام رفتم. امام در داخل اتاق، تسبیح به دست در حال ایستاده مشغول ذکر بودند و زیارت عاشورا می خواندند. به من گفتند: لطفا تا نیم ساعت مزاحم من نشوید. گفتم: آقا بعضی وقت ها کار مهمی پیش می آید. حضرت امام فرمودند: مهمتر از زیارت عاشورا؟ ما هر چه داریم از زیارت عاشورا و اباعبدالله داریم.

احترام به پدر

یکی از ارادتمندان امام خمینی قدس سره می گوید: یک بار که به محضر ایشان در جماران رسیدم. یکی از مسئولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به خدمت امام رسید و پدر سالخورده اش نیز همراه او بود. وقتی خواست به حضور امام برسد خود جلوتر از پدر حرکت می کرد. پس از تشرّف خدمت امام، پدرش را معرفی کرد. امام نگاهی به آن مسئول کرد و فرمود: این آقا پدر شما هستند؟ عرض کرد: آری. امام فرمود: پس چرا جلوی او راه افتادی و وارد شدی؟

امام کاظم علیه السلام فرمود: سَأَلَ رَجُلٌ رَسولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: ما حَقُّ الْوالِدِ عَلی وَلَدِهِ؟ قالَ: لا یسَمّیهِ بِاِسْمِهِ، وَ لایمْشی بَینَ یدَیهِ، وَ لایجْلِسَ قَبْلَهُ وَ لایسْتَسِبُّ لَهُ.

مردی از رسول خداصلی الله علیه وآله سؤال کرد: حق پدر بر فرزند چیست؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: او را به اسم صدا نزند، از جلوی او راه نرود، قبل از او ننشیند و کاری که سبب بدگوئی مردم به او شود انجام ندهد.

خاطرات یک خبرنگار

مایک والاس, گزارشگر تلویزیون آمریکا، که از روزنامه نویسان بنام و بسیار مشهور آمریکایی است و گویا اولین آمریکایی باشد که با امام خمینی (ره) مصاحبه داشته است، در ماه سپتامبر سال ۱۹۹۹ میلادی در برنامه کانال ۴ تلویزیون آمریکا ظاهر شده بود و توسط یکی دیگر از گزارشگران معروف مصاحبه می شد تا خاطرات برجسته خود را در دوران خبرنگاری بازگوید. از همه کس و همه جا سخن گفت و مخصوصاً به این نکته اشاره کرد که تقریباً تمام سران کشورهای جهان و همه سیاست مداران بزرگ معاصر را دیده و با آن ها سخن گفته است. نوبت به حضرت آیة اللّه امام خمینی(ره)  رهبر انقلاب ایران رسید. مایک والاس با لحنی که احترام و اعتقاد و در عین حال صراحت مخصوصی داشت، گفت: «باید اذعان کنم که با هوش ترین و زیرک ترین سیاست مداری است که من دیده ام»

مایک والاس اضافه کرد: باید بگویم زندگی بسیار ساده ای که رهبر انقلاب اسلامی برای خود فراهم کرده بود، او را از همه رهبران دیگر دنیا متمایز می کرد و ما می دیدیم که او به راستی یک مرد عقیدتی است و دنیا و لذت های دنیوی برایش ارزشی ندارد. او همواره همه رجال دیگر دنیا را که به خدمت می پذیرفت، روی فرش ساده می نشانید و ما مجبور بودیم کفش های خود را دم در از پا درآوریم و از همان اول کار بفهمیم که با مردی متفاوت سر و کار داریم.