بسم الله الرحمن الرحیم
«ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِينَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَيۡنَكُمۡ وَتَكَاثُرٞ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِۖ كَمَثَلِ غَيۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡكُفَّارَ نَبَاتُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ يَكُونُ حُطَٰمٗاۖ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٞ شَدِيدٞ وَمَغۡفِرَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٞۚ وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ»[۱]
شناخت حقیقت دنیا و آخرت برای یک انسان، بهویژه یک انسان مسلمان بسیار لازم است؛ چراکه نوع تعامل و برخورد ما با دنیا وابسته به نوع شناخت ما از دنیا و اخرت و رابطه این دو است.
حقیقت وجود انسان در آخرت ظاهر میشود؛ چراکه با مرگ، انسان از غیر خود جدا میشود و فقط حقیقت واقعی او باقی میماند. حال این اغیار گاهی بدن انسان است که سالها با آن انس دارد و فکر میکند این بدن هم جزو حقیقت اوست، و یا مدرک و مقام و ثروت و علم است. در موقع مرگ، انسان از همه این غیریتها جدا میشود و فقط حقیقت وجودی او باقی میماند و اگر دلبستگی به این غیرها داشته باشد، در موقع مرگ دچار سختی میشود. چرا تابهحال چیزی را برای خود حساب میکرده و الآن معلوم میشود که این برای او نبوده و باید از آن به صورت قهری جدا شود. بسیاری از ارتباطاتی که ما برقرار میکنیم، در لحظه مرگ معلوم میشود که توهمی بوده است و حالا جدا شدن از این توهم بسیار سخت است.
حقیقت حیات انسان در آخرت تعریف میشود: «وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِيَ ٱلۡحَيَوَانُۚ»[۲] و بشارتهای الهی آنجاست «ذَٰلِكَ ٱلَّذِي يُبَشِّرُ ٱللَّهُ عِبَادَهُ».[۳] حقیقت انسان بعد از نشئه دنیا باقی میماند و اگر در دنیا درست زندگی کرده باشد، میتواند به لقای الهی برسد و از این حقیقت بهره ببرد.
در مقابل آخرت، حیات دنیا قرار دارد. البته دنیای مذمومی که قابل جمع با آخرت نیست؛ وگرنه دنیای ممدوح نهتنها در مقابل آخرت قرار نمیگیرد؛ بلکه با آخرت جمع میشود.
ویژگیهای حیات دنیایی
در آیه ابتدای بحث به پنج خصلت زندگی دنیایی اشاره شده است: لهو، لعب، زينت، تفاخر و تكاثر.
۱. «لعب» به معناى كار يا كارهاى منظمى است، با نظم خيالى و براى غرض خيالى؛ مثل بازيهاى کودکان.
۲. «لهو» به معناى هر چيز و هر كار بيهودهاى است كه انسان را از كار مهم و مفيدش بازبدارد، و به خود مشغول سازد.
۳. «زينت» یعنی آراستن به نوعی مخصوص، و آرایش کردن یعنی چيز مرغوبى را ضميمه چيز ديگرى كنى تا مردم به خاطر جمالى كه از اين ضميمه حاصل شده، مجذوب آن چيز شوند؛ مثلا آرايش زنان عبارت از اين است كه زن با طلا و جواهرات يا رنگهاى سرخ و سفيد خود را جلوه دهد، و از ضميمه كردن آنها به خود جمالى كسب كند؛ بهطورى كه بيننده مجذوب جمال او شود.
۴. «تفاخر» به معناى مباهات كردن به حسب و نسب است.
۵. «تكاثر در اموال و اولاد» به اين معناست كه انسان به ديگرى فخر بفروشد كه مال و فرزند بيشترى دارد.
علامه طباطبائی(ره) در تبیین این آیه میفرمایند:
زندگى دنيا عَرَضى است زائل، و سرابى است باطل، كه از يكى از خصال پنجگانه خالى نيست: يا لعب و بازى است؛ براى اينكه فانى و زودگذر است؛ همچنان كه بازيها اينطورند. عدهاى بچه با حرص و شور و هيجان عجيبى يك بازى را شروع مىكنند، و خيلى زود از آن سير شده و از هم جدا مىشوند؛ يا لهو و سرگرم كننده است؛ براى اينكه آدمى را با زرق و برق خود و آرايش فانى و فريبنده خود، از زندگى باقى و دائمى بازمىدارد و به خود مشغول و سرگرم مىكند؛ يا زينت است كه حقيقتش جبران نواقص درونى خود با تجمل و مشاطهگرى است؛ يا تفاخر است و يا تكاثر، و همه اينها همان موهوماتى است كه نفس آدمى بدان و يا به بعضى از آنها علاقه مىبندد؛ امورى خيالى و زائل است كه براى انسان باقى نمىماند و هيچيك از آنها براى انسان كمالى نفسانى و خيرى حقيقى جلب نمىكند.[۴]
همانطور كه بچهها بر سر بازى داد و فرياد راه مىاندازند و پنجه بر روى هم مىكشند، با اينكه آنچه بر سر آن نزاع مىكنند، جز وهم و خيال چيزى نيست، مردم نيز بر سر امور دنيوى با يكديگر مىجنگند. با اينكه آنچه اين ستمگران بر سر آن تكالب مىكنند، از قبيل اموال، همسران، فرزندان، مناصب، مقامها، رياستها، مولويتها، خدمتگزاران، ياران و امثال آن، چيزى جز اوهام نيستند، و در حقيقت سرابى هستند كه از دور آب به نظر مىرسد و انسان منافع مذكور را مالك نمىشود؛ مگر در ظرف وهم و خيال.[۵]
از شيخ بهايى؟رح؟ نقل شده كه گفته است:
اين پنج خصلتى كه در آيه شريفه ذكر شده، از نظر سنين عمر آدمى و مراحل حياتش مترتب بر يكديگرند؛ چون تا كودك است، حريص در لعب و بازى است، و همين كه به حد بلوغ مىرسد و استخوانبندياش محكم مىشود، علاقهمند به لهو و سرگرمىها مىشود، و پس از آنكه بلوغش به حد نهايت رسيد، به آرايش خود و زندگياش مىپردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخرى تهيه كند؛ مركب جالبتوجهى سوار شود؛ منزل زيبايى بسازد و همواره به زيبايى و آرايش خود بپردازد، و بعد از اين سنين به حد كهولت مىرسد؛ آنوقت است كه ديگر به اينگونه امور توجهى ندارد و برايش قانع كننده نيست؛ بلكه بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب مىافتد، و چون سالخورده شد، همه كوشش و تلاشش در بيشتر كردن مال و اولاد صرف مىشود.[۶]
در ادامه آیه، حقیقت دنیا چنین معرفی میشود: «وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ»؛[۷] دنيا متاع غرور و دام فريب است كه مثل سراب، در نگاه اول، برای انسان لبتشنه آب به نظر میرسد، ولى وقتى نزديك شود، چيزى نمىبيند. بنابراین کسی که دنیا را اینگونه ببیند، ديگر هدف خود را از كارهايى كه در زندگى میکند، دنيا قرار نمیدهد.
ویژگیهای حیات اخروی
در مقابل زندگی دنیا، آخرت است كه انسان در آن عالم، با كمالات واقعى كه از راه ايمان و عمل صالح كسب كرده، زندگى مىكند، و مهم است كه اشتغال به آن، آدمى را از منافعى بازنمىدارد؛ چون غير از آن كمالات واقعى، واقعيت ديگرى نيست، و جدىای است كه لعب و لهو و تأثيم در آن راه ندارد؛ بقايى است كه فنايى با آن نيست؛ لذتى است كه با درد و رنج آميخته نيست؛ سعادتى است كه شقاوتى در پى ندارد. پس آخرت، حيات واقعی است: «وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِيَ ٱلۡحَيَوَانُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ».[۸]
آیات قرآن مؤمنین را به زندگی آخرت ترغیب کرده، نسبت به زندگی دنیا بیرغبت و بیمیل میکند. توجه به حیات پس از مرگ، برای تنظیم اعمال و رفتار ما در این دنیا مؤثر است؛ چراکه انسان آخرتبین تلاش میکند که در آن نشئه دچار خسارت نشود: «قُلۡ إِنَّ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَأَهۡلِيهِمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ
أَلَا ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِينُ»؛[۹] از دست دادن مال و جان و لذات زندگی و سایرخسارتهایی که در این دنیا بر انسان وارد میشود، خسارت حقیقی نیست؛ بلکه گاهی همین خسارتها باعث میشود که ما از آن خسارت بزرگ اخروی محفوظ بمانیم. تلاش و مجاهدت برای انجام تکالیف الهی جلوی این خسارت را میگیرد.
دو معنای دنیا در معارف اسلامی
آنچه تاکنون از معنای دنیا گفته شد، معنای مذموم آن بود که همراه نفسانیت و خودخواهی و اسیر هوس بودن است و در قرآن و احادیث و کلمات بزرگان مورد طعن و طرد قرار گرفته است. این همان دنیای فرعونی و قارونی و نمرودی است و شاخصه مستکبران و ظالم و ستمگر در طول تاریخ بوده است و این ستمگران مصداق بارز این رذایل اخلاقی و این دنیای مذموماند.
اما دنیا معنای دیگری دارد که وسیلهای است در دست انسان برای به کمال رسیدن؛ دنیایی که مزرعه آخرت است؛ دنیایی که تجارتگاه اولیای الهی است که در آن بهرههای آخرتی را به دست میآورند: « الدُّنْیَا مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ»[۱۰].
مقام معظم رهبری در تبیین این معنای دنیا میفرمایند:
در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگی انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایی انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنه سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانی، صحنه تربیت، صحنه عدالت؛ اینها همه میدانهای زندگی است. به این معنا، دنیا میدان اساسىِ وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است. دین آمده است تا در این صحنه عظیم و در این عرصه متنوع، به مجموعه تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند. دین و دنیا در این تعبیر و به این معنای از دنیا، از یکدیگر تفکیکناپذیرند.
دین نمیتواند غیر از دنیا عرصه دیگری برای ادای رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسىِ دین و بدون دست خلّاق و سازنده دین، دنیایی خواهد بود تهی از معنویت، تهی از حقیقت، تهی از محبت و تهی از روح. دنیا ـ یعنی محیط زندگی انسان ـ بدون دین، تبدیل میشود به قانون جنگل و محیط جنگلی و زندگی جنگلی. انسان در این صحنه عظیم باید بتواند احساس امنیت و آرامش کند و میدان را به سوی تعالی و تکامل معنوی بازنماید. در صحنه زندگی باید قدرت و زور مادی ملاک حقانیت بهحساب نیاید. در چنین صحنهای، آنچه میتواند حاکمیت صحیح را بر عهده بگیرد، جز دین چیز دیگری نیست. تفکیک دین از دنیا به این معنا، یعنی خالی کردن زندگی و سیاست و اقتصاد از معنویت؛ یعنی نابود کردن عدالت و معنویت. دنیا به معنای فرصتهای زندگی انسان، به معنای نعمتهای پراکنده در عرصه جهان، به معنای زیباییها و شیرینیها، تلخیها و مصیبتها، وسیله رشد و تکامل انسان است. اینها هم از نظر دین ابزارهایی هستند برای اینکه انسان بتواند راه خود را به سوی تعالی و تکامل و بروز استعدادهایی که خدا در وجود او گذاشته است، ادامه دهد. دنیای به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. سیاست و اقتصاد و حکومت و حقوق و اخلاق و روابط فردی و اجتماعی به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست.[۱۱]
این معنای دنیا، با دین آمیخته و مکمل هم هستند و این غیر از معنای اولیه دنیاست که در مقابل دین و آخرت قرار میگرفت. جوهره مکتب حضرت امام(ره) نیز همین جمع دنیا و آخرت است که بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوی دنیاداران و مستکبران برانگیخته است. آباد کردن دنیا در این معنا یعنی فراهم کردن امکانات دنیایی برای پیشروی جبهه حق.
ما باید بین این دو معنای از دنیا فاصله قائل شویم. خود او هم دنیای به معنای مذموم را بهکلی کنار گذاشته بود؛ اهل هوای نفس و اِنانیّت و خودخواهی و نفسانیت نبود. اما دنیای به معنای اول ـ یعنی عرصه وسیع زندگی ـ چیزی بود که مثل متون اسلامی و آنچنان که اسلام به ما آموخته است، امام آن را با دین همسان و منطبق میدانست.[۱۲]
نام پژوهشگر: مهدی شبان
[۱]. سوره حدید، آیه۲۰.
[۲]. سوره عنکبوت، آیه۶۴.
[۳]. سوره شوری، آیه۲۳.
[۴]. طباطبائی، ترجمه تفسير الميزان، ج۱۹، ص۲۸۹.
[۵]. همان، ج۱۶، ص۲۲۵.
[۶]. طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص ۲۸۹ و ۱۶۴.
[۷]. سوره حدید، آیه۲۰.
[۸]. سوره عنکبوت، آیه۶۴.
[۹]. سوره زمر، آیه۱۵.
[۱۰]. نهجالبلاغه، حکمت۱۳۱.
[۱۱]. بیانات در شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)، ۱۴/۳/۱۳۸۴، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3295
[۱۲]. همان.