حرمت شکنی منبرشب هفتم محرم

سخنران:  حجت الاسلام و المسلمین رفیعی

اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ

الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا ونبینا ابی القاسم مصطفی محمدوعلی آله طیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین ولعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین.

قال الله تبارک و تعالی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ».

شب هفتم ماه محرم است روز هفتم روز بستن رسمی آب به روی خیمه‌های اباعبدالله ـ علیه السلام ـ هست نثار روح همة شهداء شهدای کربلا نثار روح حضرت ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ و جهت تعجیل در ظهور آقامون قطب عالم امکان حجت بن الحسن ارواحنا فداء صلواتی عنایت کنید.

حرمت شکنی
توفیقی بود این شب‌ها بحث هشدارهای حسینی را مطرح می‌کردیم چون قیام عاشورا گرچه ساعات محدودی در سرزمین محدودی واقع شد یک روز در سرزمین تفت‌دیدة عراق اما به بلندای همة تاریخ درس و پیام دارد امروز هم باید ما برای خودمان برای دنیا برای انقلابمان برای جهان از این واقعة در واقع پر حادثه و پر درس استفاده کنیم و این تعبیری که «کل ارض کربلا کل یوم عاشورا» گرچه این حدیث و روایت نیست مشهور هست اما یک حقیقتی است که هر زمانی مقصود از این جمله این است که مبارزة حق و باطل وجود یزیدیان در جامعه هست امروز مگر در دنیا اطفال را نمی‌کشند امروز مگر صهیونیست‌ها جوانان فلسطین را مظلومانه به شهادت نمی‌رسانند امروز مگر آل‌سعود در یمن جنایت نمی‌کند امروز مگر به جرم تشیع مسجد شیعیان را منفجر نمی‌کنند امروز مگر در زندان‌ها افرادی را به جرم محبت امیرالمؤمنین آزار نمی‌دهند لذا قصه همیشه بوده تاریخ یک رودخانة جاری است که آبش عوض می‌شود جریانش واحد هست یکی است لذا باید این درس‌ها این هشدارها را مردم یاد بگیرند بدانند و در واقع میسر ادامه پیدا کند.

حرمت های الهی
یکی از هشدارهای اباعبدالله که حالا عرض خواهم کرد و این را بارها امام حسین ـ علیه السلام ـ اشاره کرده موضوع حرمت‌شکنی است قداست‌شکنی ما چهار تا از این هشدارها را شب‌های قبل گفتیم خدمت شما این می‌شود پنجمی‌اش ببینید در جامعه یک چیزهایی احترام ویژه دارد خیلی کس‌ها خیلی افراد احترام دارند پدر و مادر احترام دارند باید حرمتشان حفظ بشود فرزند برای پدر و مادر احترام دارد بزرگ‌ترها احترام دارند معلم احترام دارد هر چیزی یک حرمتی دارد اما در میان آنچه که محترم هست پنج مورد هست که تو روایت داریم حرمت ویژه دارد اینها حرمت‌های الهی است شکستن اینها شکستن حرمت یک شخص نیست یک وقت یک بچه‌ای به پدر و مادرش بی‌احترامی می‌کند خب کار زشتی است گناه فردی است این بچه انجام داده با پدر و مادر یا می‌بخشند یا بالأخره ناراضی‌اند بین این دوست یک وقت یک کسی با همسایة خودش با برادر خودش اما یک وقت مثلاً حرمت کعبه می‌شکند این حرمت دیگر فرق می‌کند با حرمت یک شخص و لذا روایت می‌فرماید: «لله عزوجل فی بلادکم خمس حرم» خدا پنج تا حرمت جهانی دارد حرمت در واقع فراگیر دارد که اینها غیر از شکستن حرمت یک فرد است چیه این پنج تا حرمت رسول‌الله،

اولیش: احترام پیغمبر است اگر یک کسی مثلاً مثل سلمان رُشدی آمد به پیامبر احترام کرد نمی‌شود که بگوییم یک چیز شخصی است بین خودش هست و پیغمبر مثل فرزند و پدر یا رسول‌الله ازش می‌گذرد یا نمی‌گذرد نه بلافاصله حکم ارتدادش را امام صادر می‌کند حرمت رسول‌الله یعنی حرمت دین یعنی حرمت اسلام چون قرآن می‌فرماید: «قُلْ إِن کنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي» (آل عمران / ۳۱)؛ چون قرآن می‌فرماید: «لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»؛ (حجرات / ۱)‌ این حرمت پیغمبر،

دوم: حرمت اهل بیت که اینا را باز برمی‌گردیم شکستنش را توضیح می‌دهیم حرمت آل رسول الله حرمت اهل‌بیت است آل پیغمبر به دلیل اینکه نظامی که پیغمبر برای بعد از خودش گذاشته نظام عصمت هست یعنی کاملاً باید تو جامعه همواره یک معصوم باشد حالا اگر حاضر باشد کما اینکه دویست و پنجاه سال بودند بودند بین مردم ائمه اگر هم غائب بود مثل الان که دوازده قرن هست امام زمان ارواحنا فدا در پس پردة غیبت‌اند آن هم پس تکلیف جامعه را مشخص کرده امام صادق فرمود: (انی جعلت الیکم حاکما)؛‌ ما علما را برای شما حاکم قرار دادیم (فإنهم حجتی علیکم) درست هست عصمت و علم غیب امام در عالم دینی نیست اما ویژه هست (لا یقاس به احد) احدی به او مقایسه نمی‌شود اما نقش امام را که اجرای حدود است ادارة جامعه هست تشکیل حکومت است مبارزه با منکر است جلوگیری از ظلم است از بین بردن تسلط ظالم هست اینارو تا امام غائب هست فقیه انجام می‌دهد حالا هزار سال دو هزرا سال این دوران فطرت نمی‌دانیم چقدر طول بکشد جامعه که رها نمی‌شود عین همین را واگذار کردند نقشش را به فقیه که بحث ولایت فقیه مطرح هست تا حضرت حجت ارواحنا فدا ظهور کند اینا خیلی روشن است اصلاً به تعبیر حضرت امام در کتاب حکومت اسلامی اصلاً تصورش کافی است که انسان پی ببرد به این موضوع خب این هم حرمت آل پیغمبر

سوم (حرمة کتاب الله) حرمت قرآن است

چهارم (حرمة کعبه) حرمت کعبه و خانة‌خداست

پنجم (حرمة المؤمن) حرمت مؤمن به عنوان مؤمن بودن نه به عنوان شخص لذا قرآن می‌گوید (من قتل مؤمناً) کسی مؤمنی را بکشد مثل کفار در جهنم خالد می‌ماند علماء می‌گویند چون به‌خاطر ایمانش کشته بحث مؤمن شخص نیست اگر مؤمنی حرمتش شکست این پنج تا حرمت را می‌فرماید خدا قرار داده خب ببینید تمام اینها را بنی‌امیه شکستند یا نشکستند حرمت پیغمبر نه آنجا هنوز پیغمبر زنده بود گفتند الرجل لیهجر العیاذبالله ایشون هذیان می‌گوید هنوز پیغمبر زنده بود گفتند ما حدیث نمی‌خواهیم حسبنا کتاب الله اینها حرف‌هایی هست که تو منابع تاریخی اهل‌سنت و شیعه آمده هیچ تعصبی روش نیست گفتند قرآن ما را کافی است هنوز پیغمبر زنده بود از لشکر اسامه تخلف کردند نرفتند دنبالش هنوز پیغمبر زنده بود تو صلح حدیبه باهاش مخالفت کردند این حرمت پیغمبر بعد از رسول‌خدا هم شما ببینید معاویه گفت من نام پیغمبر را از اذان پاک می‌کنم اگر قدرت داشته باشم حرمت آل پیغمبر هنوز دفن بدن پیغمبر صورت نگرفته هجمه به خانة حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ سقط محسن شهادت امام حسن مجتبی کشتن امام حسین این هم چه حرمتی برای آل اصلاً تاریخ یک قضاوتی بکند هفتاد روز از غدیر نگذشته به این سادگی نظام امامت شد خلافت بعد هم شد سلطنت یک داستانی را من بگویم اینجا جالب است این را ابن‌اثیر نقل می‌کند ابن‌اثیر یک مورخ اهل‌سنت هست شیعه نیست یک کتاب بسیار قطوری دارد به نام الکامل، الکامل یعنی کتاب کامل در تاریخ سال به سال می‌نویسد حوادث را نمی‌دانم ترجمه شده یا نه من ندیدم ولی عربی‌اش هست بسیار کتاب منظمی است از کتاب‌های تاریخی منظم است یعنی مثلاً می‌گوید سال ۵۰ چه اتفاقی افتاد سال ۶۰ چه اتفاقی افتاد همه را هم می‌گوید کی مُرد کی به دنیا آمد کی جنگ کرد خیلی کتاب پر مطلبی است در حوادث سال ۵۶ جلد سوم اونایی که حالا اهل کتاب الکامل هستید می‌خواهید ببینید در حوادث سال ۵۶ تقریباً چهار پنج سال قبل از کربلاست دیگر کربلا شصت و یک بوده می‌نویسد:

مغیرة ابن شعبه استاندار کوفه بود معاویه عزلش کرد می‌خواست سعید ابن عاص را بفرستد به جاش اون هم محل نگذاشت یک دو سه ماهی نیامد اصلاً خلاصه از کوفه بهش گفتند بابا تو عزل شدی گفت باشه حالا درستش می‌کنم یک روز راه افتاد رفت شام این عین عبارت ابن‌اثیر است بدون کم و زیاد آمد شام رفت پیش معاویه گفت که می‌دانی که سنت بالا رفته پیر شدی چون نزدیک سی و شش سال بود معاویه حکومت دستش بود یا فرماندار بود یا حاکم بود پیر شدی عمرت یک فکری برای جانشین خودت بکن گفت چه کنم؟ گفت کی بهتر از یزید پسر توست این توانمندیش شروع کرد خلاصه خود معاویه باور نداشت این قصه را می‌دانست این حرف حرف پسرش را می‌شناخت قبلشم رفته بود با یزید صحبت کرده بود ابن اثیر میگه قبل از اینکه بره پیش باباش رفت مفصل یزید پخت گفت که حالا فکر کنیم فرض کنیم تو درست میگی مگه مردم مدینه مگه مردم کوفه مگه مردم بصره شام که نیست عراق هست حجاز این دو تا کشور مهم این دو تا منطقة مهم باید بیعت کنند گفت ببین کوفه با من تو حکم منو برگردان منو عزل نکن من همان فرماندار بمانم کوفه با من بصره با ابن‌زیاد مدینه هم با مروان شامم که دیگه کسی را نمیخواد شام روز بگی شب میگن شبه چهارشنبه را بگی پنج‌شنبه است میگن پنج‌شنبه است شام که دیگه نیازی به زور نداره حرف تو را گوش می‌دهند این سه جا را میترسی این سه جا با من گفت باشه برو حکم تو را الغا کردم وقتی آمد بیرون دورش گرفتند گفتند چه کردی گفت وضعت رجل معاویه این تعبیر ابن‌اثیر گفت وضعت رجل معاویه فی قرض البعید؛ حالا مثل فارسی خودمون یه آشی برا معاویه پختم که یه وجب روغن روش باشه پاشو گذاشتم تو گیره بیچاره‌اش کردم با این کار اومد کوفه ابن‌اثیر میگه ده نفر از رؤسای قبائل کوفه را جمع کرد اوناییکه حرفشون نفوذ داشت عراق بیشتر قبیله‌ایست اگر رئیس قبیله درست بشه مردم گوش می‌دادند به حرفش ده نفر از رؤسای قبیله را جمع کرد گفت من یه همچین حرفی زدم تو شام شما هم پشت‌بندش برید شام بگید حرف خوبیه و زینوا لمعاویه بیعت یزید این خلافت یزید برا معاویه زینت بدید درستش کنید اینقد بگید که باورش بشه حالا هنوز امام حسن زنده است هنوز چهار سال از عمر معاویه باقی مانده این ده نفر با پسر خودش موسی بن مغیره فرستاد شام وقتی اینا وارد شدند بر معاویه و صحبت کردند ابن‌اثیر میگه معاویه پسر مغیره را کشید کنار گفت که به کم اشتری ابوک من هولاء دینهم؛ بابات دین این ده‌ تا را به چند خریده این ده تا آدمی که پا شدند اومدن از یزید تعریف می‌کنند تا حالا یزید ندیدند بابات دین اینارو به چند خریده چقد پول داده به اینا معاویه از نظر مکاری و تشخیص قوی بود می‌فهمید قصه چیز دیگه‌ای است گفت به ثلاثین ألفا سی هزار درهم یعنی نفری سه هزار درهم اینارو گرفتن اومدن پیش تو اینطور بگن گفت لقد هان علیهم دینهم؛ دینشونو ارزان فروختند با سه هزار درهم دینشون را ارزان فروختند خب اینها برگشتند خوب دقت کنید من اینجا منظورمه این قصه را برا این یه تیکه‌اش گفتم چون وقتم گذشته باید یه قدری محدودتر من امشب صحبت کنم نامه نوشت به مروان که تو هم تو مدینه اینو مطرح کن این هنوز بحث مرگ یزید نیست‌آ چهار سال مونده هنوز امام حسن دوران امامتشه ابن‌اثیر در جلد سوم الکامل می‌نویسد حوالی سال ۵۶ میگه وقتی مروان برا اولین بار تو مدینه افرادی را جمع کرد حالا نمی‌دونم تو اون جلسه امام حسین بوده یا نه ننوشته ایشون افرادی را جمع کرد برا اولین بار فکر جانشینی یزید را مطرح کنه اولین کسی که داد زد فریاد زد عبدالرحمن ابی‌بکر بود پسر خلیفة اول گفت: یا مروان یا مروان یا لله یا لله وای وای بر اسلام دارید تبدیل می‌کنید به سلطنت حرقلیت حرقل مال روم بود هر حرقلی که از دنیا می‌رفت بعدی می‌اومد جاش دارید تبدیلش می‌کنید مثل رومی‌ها به سلطنت پیغمبر نمی‌خواست این جانشینی سلطنت بشه حالا البته عبدالرحمن ابی‌بکر حرف ما اینه پیغمبر خلافتم نمی‌خواست بشه می‌خواست امامت بشه حالا امامت کردی خلافت خلافتم دارید می‌کنید سلطنت داد زد فریاد زد دعواش شد با مروان مروان توهین بهش کرد اینارو ابن اثیر نوشته نگاه کنید توهین بهش کرد گفت تو فلانی تو چی هستی عایشه بلند شد اعتراض کرد یا نامه نوشت گفت شنیدم با برادر من تندی کردی عبدالرحمن ابی‌بکر برادر عایشه است این بچه‌های ابی‌بکر هستند اعتراض کرد ببینید قصه چیه اینارو ما می‌بینیم حتی تو خود بنی‌امیه تو خود دستگاه تو خود افرادی که حالا اینا انگیزه‌اشون دفاع از امامت نیست از امیرالمؤمنین که نیست اینا خودشون کسانی هستند که تو جمل با علی جنگیدن اما حتی اینها قصة یزید را برنمی‌تابند عایشه تا آخر هم مخالفت کرد نامه نوشت یعنی اینایی که خودشون معاویه را سرکار آوردند عبدالرحمن ابی‌بکر که خب اینجا داستانشو ابن اثیر آورده خب حالا این حرمت‌شکنی نیست حرمت پیغمبر شکسته یک حرمت آل پیغمبر شکسته دو سوم حرمة کعبه خب کعبه تبدیل شده به یک ابزاری برای اینها که البته حرمت کعبه را فیزیکی هم شکستند حمله کردند آتش زدند زمان عبدالله بن زبیر البته عبدالله بن زبیر آدم علیه السلامی نیست آدم ریاست‌طلب دنیا طلب با منیت مخالف ابی‌عبدالله است منتهی حالا تصادفاً یه وحدت در واقع مبارزة با امام حسین پیدا کرده ایشون با یزید مخالف نه بخاطر دین بخاطر اینکه خودش حکومت کنه که یه ۱۳ ـ ۱۴ سالی هم حکومت کرد اینم حرمت کعبه حرمت قرآن من شب‌های قبل هم گفتم اصلاً شما یه نگاهی بکنید همین امروز تفسیر شیعه را بذارید کنارتون تفاسیر اهل‌سنتم بذارید ببینید آیه ولایت را چه جور معنا می‌کنند آیة اولی الامر را چه جور معنا می‌کنند آیاتی که به تصریح بسیاری علامة حلی کتاب ألفین نوشت هزار آیه در شأن امیرالمؤمنین خب برای اینکه حضرت امیر همه جا حضور داشته بخش عمدة از این آیات مصداقش امیرالمؤمنین است تمام اینها را جابه‌جا کردند تفسیر قرآن را اینم نسبت به حرمت قرآن کریم پنجم حرمت مؤمن حرمت کدام مؤمن کدام افراد شما ببینید دو هزار آدم تو مدینه کشته شده یکیش ابا سعید نوة ام سلمه شخصیت‌های صحابة پیغمبر تو مدینه سه روز مدینه را مسلم بن… خون و جان و مال مردم را مباح کرد گفت هر کی هر کار میخواد بکنه تو مدینه خب این حاکم حالا امام حسین این هشدار داره میده من هشدار ابی‌عبدالله را بخونم فرمودند آخه بعضی‌ها فکر می‌کنند قصة قیام ابی‌عبدالله فقط تشکیل حکومت یا دعوت مردم کوفه است نه مردم کوفه دعوت نمی‌کردند ابی‌عبدالله قیام می‌کرد پیامش نمیگه من هر کسی تو منی همون سال ۵۶ ـ‌۵۷ که تازه تو زبون‌ها داشت می‌چرخید که یزید بیاد سرکار زمزمه‌اشون می‌کردند هنوز سه ـ چهار سال مانده یک خطبة بلندی خواند امام حسین فریاد زد سر علما سر دانشمندان فرمود: سکوت نکنید این عبارت را ببینید من رأی سلطانا جائرا؛ حالا ببینید این حرمت‌شکنی از کجا عرض می‌کنم هر کسی ببینه تو جامعه یک حاکم ستمگری هست حالا مستحل لحرام الله؛ حرام را داره حلال می‌کنه ناکثاً لأحد الله؛ پیمان خدا را داره می‌شکنه مخالفاً لسنة رسول الله؛ سنت پیغمبرم زیر پا گذاشته یعمل فی عباد الله فی الأثم؛ گناهم می‌کنه فلم یغیر حرف نزنه ساکت بنشینه همین ابن اثیر نوشته تو کتاب همین کامل باز تو سال ۵۶ میگه صد هزار درهم معاویه فرستاد برا عبدالله بن عمر پسر خلیفة دوم چون آدم با نفوذی بود خیلی‌ها قبولش داشتند اونم قبول کرد ابن اثیر میگه فقبل قبول کرد بعد براش پیغام داد گفت اینو فرستادم که قصة یزید را دفاع کنی از ولایتش از جانشینیش پول برگرداند گفت نه من این پول اگه برای این کار فرستادی قبول نمی‌کنم خب عبدالله بن عمر پول برگرداند اما فریاد نزد سکوت کرد دفاع نکرد ابی‌عبدالله می‌فرماید: کسی ببینه یه همچنین اتفاقی داره می‌افته ساکت باشه هیچی نگه کان حقاً علی الله أن یدخله مدخله؛ سزاوار است که خداوند او را وارد جهنم کنه امروز هم همینه آقایون ببیند خواهران جوان‌ها فرق نمی‌کنه اگر در جامعه انسان نسبت به معصیت نسبت به منکر نسبت به برخوردهای غلط نسبت به بی‌تفاوت بی‌تفاوتی تساهل ما دو تا بحث داریم یه مدارا داریم یه مداهنه مدارا خوبه مداهنه ممنوع است من توضیح میدم این را مدارا پیغمبرم فرمود: اصلاً خدا منو با مدارا فرستاده أمرنی ربی بمدارا فی الناس کما أمرنی بأعداء الفرائض؛ خدا به من دستور داده با مردم مدارا کنید مدارا بیشتر با دشمن است تفسیر این شعر معروفی که این تیکه‌اش یادم است.

این معروف دیگه با دوستان مروت با دشمنان مدارا

معنای مدارا
مدارا اینه آقا مشرک میاد باهاش بذار حرفشو بزنه گوش بده همین الان تو دنیا دور تا دور ما هزاران رقم مذهب دهها رقم مکتب داریم ما حق نداریم با کسی دعوا کنیم درگیر بشیم ایجاد تنش کنیم نه الان ما روسیه با حتی آمریکایی‌ها تو قصة مثلاً هسته‌ای مگه گفتگو نداریم با اروپا میان میرن هر کدوم یه دینی یه مذهبی مدارا منظور اینه انسان زبانش زبان سلیمی باشه حرف‌هاشو بزنه گفتگو کنه حتی عرض می‌کنم که مقام معظم رهبری فرمود: ما غیر از آمریکا با همة دنیا مذاکره داریم حالا آمریکایی‌ها حسابشون فرق می‌کنه چون قرآن می‌فرماید: اینا مداهنه می‌خواهند دشمنان «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ»؛ (قلم: ۹) مدارا اینه که شما بنشینید مراعات کنی من بارها گفتم امام صادق تو جامعه‌ای زندگی می‌کرد که دور تا دورش مخالف بودند ابن اب احجاج کافر ابوحنیفه رئیس مذهب حنفیه، مالکی‌ها با همة اینها امام شاگرد امام بودند بعضی‌ها قبولشون نداشت امام بحثم می‌کرد نظر خودشو می‌فرمود: تفسیر صحیح را می‌فرمود اما درگیر نبود با اینها ابوزهره در کتابش می‌گوید ابوزهره عالم سنی است یک کتاب دارد دربارة امام صادق میگه در زمان امام صادق بیشترین اختلاف مذهبی بوده تکفیر می‌کردند همدیگه‌رو اما همة صاحبان مذاهب امام صادق را احترام می‌کردند از بس ایشون برخوردش برخورد نیکویی بود اینو میگن مدارا

مداهنه
اما مداهنه که در سورة قلم اومده «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» (قلم: ۹)؛ پیغمبر دشمن مدارا نمی‌خواهد مداهنه مداهنه یعنی عقب‌نشی از موضع عقب‌نشینی به پیغمبر میگن تو یکسال بت بپرست ما خدا می‌پرستیم نه اونو بگو «قُلْ يَا أَيُّهَا الْکافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» (کافرون / ۱-۲)؛ به پیغمبر میگن شما تو این قصة اساسی کوتاه بیا مداهنه عقب‌نشینی از مواضع عقب‌نشینی از حرمات الهی است لذا امروز هم تو جامعه ما نمیگیم با کسی که منکر برخورد می‌کنه منکر انجام بده دعوا کنیم یا بریزیم یه جایی را بهم بریزیم درسی را بهم بریزیم جایی را اشغال کنیم جایی را بهم بزنیم اینکه اصلاً مملکت سنگ رو سنگ بند نمیشه هر کسی بخواهد خودش اینطوری اقدام کنه قانون‌مند باید باشه اما حساسیت داشته باشیم نسبت به منکراتی که تو جامعه واقع میشه حالا چه منکر حکومتی باشه چه منکر فردی باشه چه منکر اقتصادی باشه اگر بدحجابی هست اگر ربایی هست اگر لقمة حرامی است اگر تو یک اداره‌ای ظلمی هست اینها نمیشه این روایت می‌فرماید: من رأی؛ هر کسی دید تو یک جامعه‌ای حرام الهی حلال شمرده میشه به سهولت داره به این پنج موردی که عرض کردم توهین میشه باید حرف بزنیم حالا یکی تریبون دستشه باید تریبون یکی شخصی یکی با قلم یکی با طومار اینها در واقع پیامی است که از این فرمایش ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ استفاده می‌شود و این همون نکتة بسیار مهمی است که رهبری عظیم الشأن بارها فرمودند: که افراد حساسیت داشته باشند به قضایا بی‌تفاوت نباشند بدانند چی میگذاره چه اتفاقاتی می‌افته نظر بدهند تو امور این در واقع هشدار دیگری است که از این بیانات استفاده میشه خب امشبم به همین میزان اکتفاء کنیم ان‌شاء‌الله این دو سه شب باقی مانده دو سه تا دیگه از هشدارها و نهیب‌های اباعبدالله را در اون جامعه‌ای که امام باهاشون برخورد داشتند عرض خواهیم کرد که درسی بشه ان‌شاء‌الله برای امروزمون شب هفتم ماه محرم است دیگه اندک اندک به ایام عاشورا و اوج عزا نزدیک میشیم امام رضا فرمود: پدرم از اول محرم گریان بود هر چی پیش می‌رفت گریان‌تر می‌شد إذا دخل شهر محرم لا یری ابی ضاحکا؛ و هر چی پدرم کسی خندان نمی‌دید هی زیاد می‌شد تا عاشورا به اوج خودش می‌رسید اشک و گریه پدرم خب امروزم امام زمان ارواحنا فدا همینطور هست هم صبح گریه می‌کند هم شام گریه می‌کند و این گریه هی تشدید می‌شود تا روز عاشورا که دعا کنید برا سلامتی امام زمان دعا کنید و از خدا بخواهید این اشک‌های ناقص ما را با اشک کامل امام زمان ان‌شاء‌الله قبول بفرماید غالباً شب هفتم بین روضه‌خوان‌ها و ارباب مقاتل و به هر حال مداح‌ها معروفه متوسل به علی‌اصغر اباعبدالله ـ علیه السلام ـ می‌شوند نازادانه‌ای که خیلی مجرب من قصه‌هایی که نقل می‌کنند نمی‌دونم خیلی چیزها میگن هیچ کدومشون نمیخوام نقل کنم ولی خود بنده به عنوان یک تجربة شخصی هر وقت تو کارهام گیر می‌کنم یه روضة علی‌اصغر نذر می‌کنم خودمم نمیخونم میام گاهی تو این حرم حرم امام رضا میدم به یه روضه‌خوان بخونه میشینم گوش می‌کنم بلند میشم مکرر کارهامو با توسل به علی‌اصغر تو زندگی حل کردم این تجربه شخصی خود منه حالا عرض کردم از خیلی بزرگان مرحوم آیت‌الله العظمی آشیخ عبدالکریم حائری هر سال درسشون که شروع می‌شد در حوزه اول سال یه روضه‌خوانی دعوت می‌کردند یه روضه‌ای بخوانه تبرک بشه و درس شروع بشه اون روضه‌خوان میگه هر سالی از ایشون سؤال می‌کردیم چه روضه‌ای بخوانیم می‌فرمود روضة علی‌اصغر ابی‌عبدالله آقا کربلا روضه زیاد داره می‌فرمود: می‌دانم اما نمی‌دانید این بچه چه دلی از اباعبدالله سوزاند و لذا این مصیبت اونقد بر ابی‌عبدالله سنگینه که از شماها هم کمک گرفته نفرموده این روضه را کربلا خوندم گفتم آقایونی که اومدید زیارت خواهران اینجایی که نشستید محل شهادت امام حسین و اصحابش است ولی نفرمود کاش کنار بدن علی‌اکبر بودید کاش کنار نهر علقمه بودید کاش موقعی که من تیر خوردم قاسم تیر خورد نه فرمود:

لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني              كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني

ذکر مصیبت

چقد این مصیبت سخت بوده ای کاش بودی اون لحظه‌ای که طفل ششماهة من تیر خورد خیلی سخته آقا مصیبت همة صاحبان ادیان هر کسی با هر گرایشی باشه ناراحت میشه چون سایر شهدای کربلا یه مبارزه‌ای کردند یه حرفی زدند یه رجزی خوندن یه معرفی کردن این نازدانه اصلاً لب‌هاش باز نمی‌شد خشکیده بود توان حرف نداشت دستی بالا نیورد به چه جرمی به چه عرض می‌کنم بیانی نمی‌دانم همین قدر بگم ابی‌عبدالله یه وقت دید گلوی علی از گوش تا گوش بریده شد دو نفر تو کربلا ذبح شدند می‌دانید ذبح غیر از قتل است سر بریدن میگن ذبح یکی خود ابی‌عبدالله است یکی هم علی‌اصغر چون این تیر سوراخ نکرد برید سر تا سر گلو را ذبح کرد وَ ذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن؛ یه وقت نگاه کرد دید مادرش ایستاده خواهرش ایستاده کسی هم از اصحاب نبود حتی عباسم شهید شده ابی‌عبدالله تنهاست فریدا وحیدا غریبا؛ ساعد الله قلبک المهموم؛ یا حسین هی آمد و برگشت هی نگاه کرد دید مادر و خواهر ایستادن یه وقت راهش پشت خیمه برد راه را کج کرد.

غم مخور ای کودک خاموش من             قتلگاهت می‌شود آغوشت من

غم مخور ای کودک دُردی کشم             من خودم تیر از گلویت میکشم

مخفی از چشم زنان دلپریش                می‌کنم قبر تو را با دست خویش

شاید تنها بدنی که به دست ابی‌عبدالله دفن شده بدن علی‌اصغر خب بقیه را تو خیمه میذاشت چرا این بدن کنار علی‌اکبر نذاشت چرا این بدن کنار قاسم نذاشت اینم یه جنازه بود اینم یه شهید بود نمی‌دانم شاید دید اگه مادر بیاد کنار این بدن جان میده اگه خواهرا بیاد کنار این بدن لذا این بدن با دست خودش میان قبر هر کجا نشستید سه مرتبه یا حسین

question