تعهد ایمان به نبوت

بسم الله الرحمن الرحیم

«إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ»
«ایمان» در ادبیات قرآن، برآمده از آگاهی و روشن‌بینی است و زاینده عمل. بنابراین وقتی درباره ایمان به رسول(ص)صحبت می‌‌کنیم، یعنی مؤمن به پیامبر، باید نبی و آرمان و منش حرکتی او را بشناسد. مؤمن اگر اهداف نبی را نشناسد، نمی‌تواند به‌‌درستی، مسیری را که او طی می‌کرده، دنبال کند. پیامبر که برای اصلاح یک برهه خاص از زندگی بشر مبعوث نمی‌شود. پیامبر که می‌آید، هدفش اصلاح کل حیات بشر است. قرآن کسانی را که به صورت مقطعی ایمان بیاورند و سپس دست از پیگیری مسیر بردارند، این‌گونه موررد مذمت قرار می‌دهد:
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ»؛ پیامبر گرامی اسلام، فرستاده خداست که پیامبرانی هم قبل از او آمده‌اند؛ یعنی اینها همه در امتداد یکدیگرند. مبادا به صورت بریده و مقطعی به انبیا نگاه کنید. سپس می‌فرماید: اگر بمیرد یا کشته شود، آیا شما به همان شیوه گذشته خود برمی‌گردید؟!
این نگاهِ به حرکت انبیا مستلزم این است که هر انسان مؤمنی هدف و آرمان نبی را بشناسد که نبی برای چه کاری آمده؟ کار ویژه‌ای که او در صدد انجام آن بوده، چه بوده، تا آن را ـ حتی بعد از او ـ پی بگیرد؟ در سایه چنین درک روشنی از نبی ا‌ست که انسان موحدِ مؤمن می‌تواند امر خداوند به اطاعت از نبی را که فرمود: «يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ» محقق نماید.
آیه‌ای که در ابتدا آمد، بیان می‌کند که مؤمنین می‌گویند: «سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ».
«سَمِعنا» نه اینکه به گوشمان خورد. «سَمع» یعنی شنوایی. حالت شنوایی، غیر از گوش است. گوش به معنای این عضو جارحه خاص با لفظ «أُذُن» در عربی تعبیر می‌شود. شما در فارسی هم می‌بینید ، فلان‌‌‌کس را می‌گویند «حرف‌گوش‌‌کن» است؛ فلان‌‌‌کس حرف را می‌شنود. به مخاطبتان می‌گویید: «شنیدی چه گفتم؟» خب معلوم است، بین شما نیم‌متر بیشتر فاصله نبود، صدایت تا ده متری هـم می‌رفت، معلوم است که شنیده. می‌خواهی بگویی: فهمیدی چه گفتم؟ به مغزت فرو رفت؟ به خورد ذهنت رفت یا نرفت؟ اینها می‌گویند «سَمِعنا» ما با تمام وجود فهمیدیم آن‌چه را که خدا برای ما معین کرده و فرستاده بود، و «أطَعنا» اطاعت کردیم. یعنی چه؟ یعنی اطاعت ما کورکورانه نبود، اطاعت ما از روی روشنی و آگاهی و سمع بود.
اطاعت از نبی فقط این نیست که بگوییم نماز می‌خوانیم و روزه می‌گیریم؛ پس ما مطیع پیغمبریم. اطاعت از پیغمبر، با درکی که از راه و آرمان او داریم، پیوندی ناگسستنی دارد. اگر نبی را انسانی شناختیم که در صدد برپایی یک محیط عادلانه و جامعه الهی ا‌ست، اطاعت ما نیز باید در این مسیر باشد.
ما در تاریخ صدر اسلام کسانی را مشاهده می‌کنیم که اهل نماز و روزه بودند؛ لکن در اطاعت از اوامر ولیّ‌‌امر خود، کاستی داشتند. صدای نجوای عاشقانه‌‌شان در دل شب، دل کمیل را تکان داد، ولی در نهروان شمشیر به روی امیرمؤمنان؟ع؟ کشیدند! به وقت صلح، امام مجتبی؟ع؟ را «مذلّ المؤمنین» خواندند و به وقت قیام، شمشیرشان به یاری اباعبدالله بیرون نیامد. تاریخ، همواره «ابوموسی اشعری»‌ها را مذمت و از «مالک اشتر»ها به نیکی یاد کرده است. امیرالمؤمنین؟ع؟ وقتی «مالک» را به مصر فرستادند، او را این‌گونه توصیف نمودند:
«کسی از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم که به هنگام خوف، خواب به چشم راه نمى‌دهد؛ از دشمن نمى‌ترسد و به او پشت نمى‌كند و در برابر بدكاران از آتش سوزنده‌تر است. به سخنش گوش كنيد و فرمانش را وقتی مطابق حق است، اطاعت كنيد. او شمشيرى از شمشيرهاى خداست كه نه كُند مى‌شود و نه ضربه‌اش بى‌‌اثر. هيچ اقدامی جز به فرمان من انجام نمی‌دهد. من با این کار، شما را بر خود مقدم داشتم؛ زيرا او نسبت به شما خيرخواه و با دشمنانتان سخت‌گير است».
قرآن در آیه ۱۴۶ سوره آل‌عمران یاران پیامبران را این‌گونه توصیف می‌فرماید:
«وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيّٖ قَٰتَلَ مَعَهُۥ رِبِّيُّونَ كَثِيرٞ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ أَصَابَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا ٱسۡتَكَانُواْۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلصَّٰبِرِينَ»
این چه راهی ا‌ست که انسان‌های بسیاری در کنار پیغمبر برای آن جنگیده‌اند؟ مسیری که پیغمبر طی می‌کند، مسیری ا‌ست که ظالمان و ستمگران با آن مخالفت می‌کنند و مسیر همواری نیست. مؤمنِ به نبی باید خود را برای این مسیر آماده کند.
مسیر سعادت بشر که از طریق حاکمیت بخشیدن به دین الهی تحقق می‌یابد، مسیری طولانی ا‌ست که جنگیدن می‌خواهد و استقامت و خسته نشدن. «فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ أَصَابَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا ٱسۡتَكَانُواْۗ» مؤمنین از سختی‌های مسیر خسته نمی‌شوند. چه‌‌بسیار انسان‌هایی که در کنار پیغمبر جنگیدند، ولی بعدها خسته شدند و رها کردند. مردم کوفه که شیعیان و مخلصان به امیرالمؤمنین؟ع؟ بودند، بعد از مدت‌ها مجاهدت، خسته شدند و بهانه گرما و سرما آوردند و سرزنش تاریخ را به جان خریدند.
اطاعت از پیغمبر کار ساده‌ای نیست. به عظمت خود پیغمبر، و به عظمت راهی که او می‌رفت، وظیفه شهادت‌دهنده به رسالت پیغمبر نیز سنگین و طاقت‌فرساست. «وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِۚ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِمَا يَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ» هدف، برچیدن تمام فتنه از عرصه هستی ا‌ست تا دین همه عالم را پر کند.
تعهد رسالت، ساختن یک دنیایی به شکلی ا‌ست که اسلام گفته اسـت. این تعهد رسـالت اسـت… وظیفه شـما و تعهد شـما بر اساس شهادتی که به رسالت پیغمبر می‌دهید، این است که بکوشید تا دنیا را به شکل اسلام فرموده دربیاورید؛ این مسئولیت و تعهد نبوت است.
قرآن، مؤمن حقیقی را کسی می‌داند که از روی درک و آگاهی ایمان بیاورد و در راه ساخت جامعه پیغمبرپسند، از خانه و کاشانه خود دست بکشد و هجرت نماید و با دشمنان آرمان و راه پیغمبر بجنگد. اگر نیاز به خرج کردن مال دارد، از مال دریغ نکند. اگر آبرو می‌خواهد، آبرویش را با خدا معامله کند و اگر جان می‌خواهد، جان خویش را در طَبَق اخلاص قرار دهد: «ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ
وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ»
دشمنان پیغمبر پول‌های هنگفت خرج می‌کنند تا راه پیامبر را ببندند: «إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ
أَمۡوَٰلَهُمۡ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ». در تقابل با آنها، این وظیفه مؤمنین است که با مجاهدت مالی، راه پیامبر؟ص؟ را تقویت نمایند. جهاد اختصاص به جنگ با شمشیر ندارد. تمام صحنه زندگی، میدان جنگ با شیاطین و دشمنان خداست. در هر میدانی که درگیری جبهه حق و باطل هست، مؤمن باید آنجا حضور داشته باشد.
امروزه که جبهه حق از طرف جبهه شیطانی غرب مورد حملات ترکیبی قرارگرفته و تمدن روبه‌‌افول آمریکایی از امنیت و اقتصاد و سیاست، تا علم و فرهنگ، زن و خانواده و فکر و قلب مردم را مورد حمله قرار داده است، مؤمنین باید تمام عرصه‌های جهاد را پرکنند. آنکه خدا از مال دنیا به او بخشیده، در جهت تقویت اقتصاد کشور اسلامی، وظیفه دارد. آن‌‌کس که فکر، زبان یا قلم خوبی دارد، باید از آن برای تنویر افکارعمومی مردم استفاده کند.
در دنیای کنونی که استکبار در میدان کارزار، از مواجهه مستقیم با جمهوری اسلامی ناتوان شده است و کشور به برکت اسلام، قدرت بازدارندگی دارد، تمام امید استکبار به فتح میدان روایت‌هاست؛ میدانی که در آن، جوان و قلب‌های امیدوار و پرانرژی را چنان تحت تأثیر قرار می‌دهد که جنگ فاتحانه را شکست می‌بیند و اشکالات و ضعف‌ها را چند برابرِ آنچه که هست: «وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا»؛ مؤمنان وقتی صف‌های متراکم دشمنان را در جنگ دیدند، دچار اشتباه محاسباتی نشدند که بگویند: پیغمبر آمده بود ما را نجات دهد؛ حالا آن جامعه آرمانی این بود ؟!
مؤمن به راه پیامبر می‌داند که رسیدن به منزل مقصود، از پیچ و خم‌ها می‌گذرد. بنابراین آماده همه سختی‌هاست و در هر میدانی به اقتضای آن میدان، وارد می‌شود.
امروزه این مسئله اهمیت بیشتری دارد که توجه داشته باشیم تعهد به راه و آرمان انبیا؟عهم؟ اقتضا دارد که مؤمنین صحنه کارزار را درست ببینند و قلم‌های مزدور را بشکنند و فضا را آکنده از امید و شوق کنند.
نام پژوهشگر: مرتضی حیدری