کَزَرْعٍ اَخْرَجَ شَطْئَهُ فَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِه یُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ.۱
نهضت اسلامی به نهالی میماند که به هنگام سر از خاک درآوردن کمتوان و ضربهپذیر مینماید، امّا پس از چندی، ستبر و مقاوم میگردد، سرانجام، آنسان بر پای خویش سرافراز و استوار میایستد که از هر سوی موجب شگفتی همگان میشود و این چنین مؤمنان به نیرومندی و استقلال دست مییابند و کافران ـ حق پوشان ـ به کینه و خشم میآیند.خورشید پرفروغ و خونین رنگ انقلاب اسلامی باگذشت دو دهه از عمر خویش، اینک سرافرازانه و پرشکوهتراز گذشته از پس قلّه پیروزی رخ مینماید، انقلابی که بزرگترین و عمیقترین تحوّل ارزشی و فکری را در عصرحاضر به وجود آورد و معمار بزرگ آن و احیاگر قرن، امام خمینی قدس سره ، اسلام ناب محمّدی را درصحنههای اجتماعی و مبارزه با استکبار و الحاد، نشان داد و با کنار زدن نظام طاغوتی به اصلاح امور امت و تحکیمپایههای حکومت اسلامی در ایران و طرح ایدئولوژی اسلام بهعنوان تنها راه نجات بشریت در جهان پرداخت.آنچه در این انقلاب غیرقابلانکار و چشمگیر است تأثیر تعیینکننده اسلام، به عنوان محرک انقلاب و نقشعلمای آگاه به زمان، دارای بینش اصیل اسلامی و برخوردار از صداقت، تقوا، استحکام رأی و برخوردار از پایگاه مردمی در بسیج و تمرکز بخشی تودهها، در پرتو اندیشه دینی میباشد و همین هویت اسلامی انقلاب ودستپروردگان آن بود که امپریالیسم را در شکل شرک و الحاد و در دو قالب شرقی و غربیاش، به چالش طلبید.در بالندگی انقلاب ـ به تناسب گذشت دو دهه ـ همین بس که هر چه از عمر انقلاب میگذرد چهرههای توطئهگرو خنجرهایی که در سپیدهدمان آن، برای کوتهبینان، نهان و پنهان بود آشکارتر و رسواتر میگردد و ارزشهای نورانی و روشنگر انقلابی، هر چه بیشتر در دریای متلاطم جامعه فرو میرود و زمینه هر چه روشنتر شدن حقانیتمبارزه با اتکا به فرامین و دستورات قرآنی فراهم میگردد. تردیدی نیست که این انقلاب نقطه آغاز خیزش تفکراسلامی است که در پی این تجدید حیات اسلامی به شکلهای مختلف و با مبانی عقیدتی مرتبط با یکدیگر، درحرکتهای مردم عراق، افغانستان، مصر، لبنان، عربستان، بحرین، الجزایر، تونس، فلسطین و… نیز تجلّی یافته است.تجدید حیاتی که برژنسکی، از آن به عنوان مخاطره مستمر برای منافع غرب در منطقه یاد میکند۲ و میشل فوکو،آن را تحقق روح جمعی ملتی میداند که با رهبری سازشناپذیر، معتقد به نفی سلطه غرب و هر کشور خارجیبر مقدرات ایران است۳ و نشریه اونیـتـا، ارگان حزب کمونیست ایتالیا از آن به یک رستاخیز جدید جهانی تعبیرکرده که با هیچ یک از ضابطههای عالم نمیخواند و در حال حاضر انقلاب اسلامی ایران منادی آن است۴ وجیمزبیل محقق آمریکایی آن را موجی از هیجان تودهای متأثر از اسلام، میداند که گرچه به لحاظ ظاهری درجای جای دنیا یکپارچه نیست اما به لحاظ ایدئولوژیک منسجم است.۵
گرچه در میان تحولات جهانی دو سده اخیر، جریانات بسیار مهمی از قبیل انقلابهای فرانسه و روسیه، به چشممیخورد که اولی منشأ پیدایش انسان نوین غربی شد که چهره دنیای غرب را دگرگون و زمینه تمدن جدیدلیبرالیسم را فراهم آورد و دومی که موجب انفجاری عظیم در ضعیفترین حلقه امپریالیسم جهانی و مولود نامشروعو فرزند ناخلف تمدن معاصر غرب بود به پیدایش نظام جدیدی به نام سوسیالیسم انجامید، اما تحولی که سومینانفجار جهانی ـ یعنی انقلاب اسلامی ـ به وجود آورد و جهان معاصر را حیرتزده ساخت با هیچ یک از جریانهاییاد شده قابل مقایسه نیست.
در قرنی که گمان میرفت هرگونه انقلاب و یا حتی هر حرکت اجتماعی باید در چهارچوب ایدئولوژیها والگوهای متعارف غربی و کاپیتالیستی و یا سوسیالیستی صورت گیرد، انقلاب اسلامی با هنجارهای فرهنگی وسیاسی نوینی که در جهان معاصر هنوز ناشناخته و غریب مینمود ضمن ساقط کردن نظام چند هزارساله شاهنشاهیموجودیت نظام نوینی به نام جمهوری اسلامی را اعلام داشت و حوادث متعدد و گوناگونی که در فاصله ایندو دهه رخ داده بیانگر این حقیقت است که امواج جهانی انقلاب رو به گسترش بوده و حضور خود را به عنوانیک واقعیت انکارناپذیر به نمایش گذاشته است.
به گفته دکتر جانسون:بنیادگرایی اسلامی در سراسر جهان رشد قابل توجهی کرده است و به موازات رشد اسلامنفوذ و منافع غرب تحت تأثیر آن قرار میگیرد؛ بنیادگرایی اسلامی نیرویی پویا و متنفذ و پرجنبوجوش استکه قادر به مبارزه علیه منافع غرب در سراسر جهان اسلام است؛ جامعه مسلمین از آن حالت ضعف و ناتوانی خارجشده و به یک قدرت بدل گردیده است.۶
و به اعتراف آبا ابان، اندیشه پرداز صهیونیسم:انقلاب اسلامی فصل جدیدی در تاریخ ایدههاست که این ایدهها بهویژه در خاورمیانه شیوع یافته است و پیروزیانقلاب اسلامی ایران بیانگر پیروزی این ایده، شایع و رایج است که برای مسلمانان تحقیر شده تحت ستم بهصورت یک الگو درآمده است.۷
هم اکنون غرب و بهویژه آمریکا نگران بدل شدن ایران پیروز به یک قدرت بزرگ رقیب در خاورمیانه است وژرفای توطئه غرب نیز به میزان خطری است که احساس میکند و بهخوبی از لا به لای گفتههای دستاندرکاراننظام غرب، این واقعیت مشهود است که انقلاب اسلامی ایران همچون طوفانی کلیه موانع را از میان برمیدارد وزمینههای پیدایش یک نظام جهانی متکی بر اسلام را فراهم میآورد.
انقلاب اسلامی و رابطه با آمریکا؟!
بدون تردید اگر نگوییم عامل اصلی پیکاری که از سپیدهدمان تاریخ بشر آغاز و همچنان تداوم دارد، ستیز بااستکبار و انحصارطلبی است حداقل مهمترین عامل تکوّن انقلابها بوده است و در طی زمان مبارزات مکتبی باخطوط و مرزبندیهای ستیز حق و باطل، هیچ جایی برای مصالحه سیاسی و احیانا فرصتطلبی باقی نگذارده است؛در همین راستا وقوع انقلاب اسلامی در مهمترین پایگاه آمریکا در منطقه و به هم خوردن تعادل قوا در آن با شعارسیاست خارجی نه شرقی، نه غربی، ظهور یک قطب جدید قدرت مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی جدا ازایدئولوژیهای مسلّط جهانی، دچار مشکل کردن آمریکا در راه حفظ توسعه و علائق منطقهای خود و سقوطحکومت پهلوی که از ستونهای اصلی استراتژی آمریکا بود و جدیترین ضربهای که آمریکا پس از شکستویتنام از این انقلاب دریافت نمود، موجب شدند که این کشور به اقدامات مختلفی از قبیل: کودتاهای نظامی،فرهنگی و سیاسی و تحریک جریانات قومی و نژادی و حمایت از متجاوز در جنگ تحمیلی و فشارهای اقتصادی،تحریم نظامی و… دست بزند تا شاید دوباره جاپای از کف داده خود را بازپس بگیرد، اما مقاومت جانانه ملت ما،نمایش ضربهپذیری آمریکا با تسخیر لانه جاسوسی ـ سفارتخانه آمریکا ـ تصویب ۱۳ آبان توسط مجلس شورایاسلامی به عنوان روز ملی مبارزه با استکبار و نماد جاودانه استکبارستیزی و ناکام گذاشتن آمریکا در اقداماتخاورمیانهای ـ که همه و همه ریشه ایدئولوژیکی داشت ـ سرانجام سیاستمداران این کشور را به تغییر در گفتار ورفتار واداشت که ظاهر این تغییر، نشان دهنده یک چرخش در سیاستگذاری آمریکا نسبت به ایران بود؛ اینتغییرات بهظاهر صوری و به تعبیر بعضیها از سر ناچاری، بستری را فراهم آورد تا بررسی روابط ایران و آمریکا درسالهای اخیر ـ بهویژه در دهه دوم عمر انقلاب ـ جزو مهمترین مسائل تلقی گردد و ذهن بسیاری را به خود مشغولدارد که آیا با توجه به شرایط موجود و تحولات به وجود آمده زمینهای برای ارتباط فراهم است یا نه؟ در ایرانسه نوع موضعگیری در این رابطه به چشم میخورد که هر کدام برای اثبات دیدگاه خود به استدلالات و شواهدیمبنی بر این نیاز یا عدم آن، رو آوردهاند:
الف: جریان اول
طرفداران این جریان با نشاط و هلهله به استقبال چنین موضوعی رفته و خواهان برقراری رابطه هر چه سریعتر باآمریکا هستند و در این راستا بر آنند که:
اولا: هر چه زودتر هر گونه دیوار بیاعتمادی میان دو کشور را از میان بردارند؛
ثانیاً: موضوع رابطه با آمریکا را به عنوان یک نیاز، هر چه بیشتر پررنگ کنند؛
ثالثا: جنایات پیشین و حال آمریکا را در ایران و جهان کمرنگ نشان داده و از هر گونه افشاگری دست بردارند؛
رابعا: از اقدامات گذشته ایران نسبت به آمریکا از جمله تسخیر سفارت آن یا شعار دادن علیه این کشور و یاسوزاندن پرچمش توبه کنند و بالاتر از اینها گروگانهای سابق آمریکایی را جهت پذیرایی از آنان به ایران دعوتنمایند و از این مهمتر برخی از سران این جریان در یک اقدام عملی با گروگانهای پیشین خود در پای یک میز بهگفتگو نشستند!۸
خامسا: تلاش در جهت تنشزدایی دولت به منظور صورت گرفتن هر چه سریعتر این مهم؛
این جریان بر این باور است که دوستی و رابطه با آمریکا ضامن پیشرفت و یا دستکم یکی از عوامل توسعه درایران و تأمین منافع کشور تنها در سایه این ارتباط میسّر است و این ارتباط میتواند زمینه موفقیت در موارد سیاسی،اقتصادی، امنیتی و نیز اقتدار بیشتر را برای ما فراهم آورد!
روزنامه جامعه تحت عنوان از رنجی که میبریم در همین رابطه مینویسد:سبب اصلی احساس نیاز به ایجاد رابطه با کشورهای بزرگ و داعیهداران تمدن برای عموم ایرانیان پاسخ به یکنیاز شخصیتی است در دهههای اخیر از ایران چهرهای در افکار عمومی بینالمللی ترسیم شده که با معیارهایمقبول فرهنگ و تمدن امروز جهان سازگار نیست… وجدان ملی میکوشد به جهان بگوید در آستانه ورود بهدنیای فراصنعتی، مردم ایران دستکم تفکر ارباب و رعیتی را از خود دور کرده اند و خسته و آزرده از اهانتهایی]هستند[ که شخصیت بینالمللی آنان را مشوّه کرده است.۹
این تحلیل در ادامه کوشیده تا با توجه به کاهش قیمت نفت و مشکلات اقتصادی جامعه ـ تحت تأثیر جنگ روانیآمریکا ـ و ارائه تصویری از ضعف و ناتوانی ملت ایران و قدرت و توانمندی آمریکا و جهان غرب، چنین القا کندکه ایران و ایرانی عقبمانده و متعلق به دوران اربابورعیتی است و تنها راه ثبات و رهایی از تنگناهای اقتصادیـ اجتماعی را ارتباط با آمریکا میداند و لازم میبیند که مسؤولین ایرانی از تصمیماتی که این رابطه را به خطرمیاندازد و سختگیریهایی که این شانس را از ملت سلب میکند دست بردارند!برخی از تحلیلگران این دیدگاه را که در قالب روزنامههای توس و جامعه و هفته نامههای آبان و پیام هامون ومجالت جامعه سالم، ایران فردا و… دنبال میشود به دیده نقد نگریسته و اشکالاتی را بر آن وارد ساختهاند، ازجمله این که هیچگونه تغییر جدّی از آنچه شما از آن یاد میکنید در گفتار و رفتار آمریکا به چشم نمیخورد وتصمیمات آمریکاییها کاملاً مضطرب و مشکوک به نظر میرسد؛ برای مثال: همین آلبرایت که سخن ازفروریختن دیوار بیاعتمادی میان ایران و آمریکا میکند، میگوید:آمریکا برای سیاستهای گذشته خود از ایران عذرخواهی نمیکند.۱۰و وقتی از او سؤال میشود که: آیا آمریکا داراییهای مسدود شده ایران را آزاد میکند؟ حاضر به پاسخگویینمیشود.
این زن یهودی و مهره سرشناس صهیونیسم در جایی دیگر، میگوید:ما با تلاش های ایران برای حمایت از تروریسم مخالف هستیم و در نتیجه سیاستهای اقتصادی ما و از جمله سیاستما در رابطه با لولههای صدور نفت و گاز از دریای خزر بدون تغییر میماند.۱۱و هم ایشان میگوید:حمایت ایران از تروریسم هنوز پایان نگرفته، و نقض حقوق بشر در ایران همچنان ادامه دارد!۱۲در همین رابطه کلینتون میگوید:اصول و اهداف و افکار خود را در مورد ایران تغییر ندادهایم اگر ایران از حمایت خود از تروریسم و توزیعسلاح های خطرناک و مخالفت با روند صلح دست بردارد ما خواهان آشتی واقعی ]با[ آن کشور هستیم.۱۳
جالب است که حتی تحلیلگران خارجی نیز در این تغییرات صوری صداقتی را نمیبینند؛ برای مثال، روزنامهآلمانی زوردویچه سایتونگ حرکت آمریکا را در روابطش با ایران، بازی جدید میداند و مینویسد:هدف نهایی واشینگتن این است که ایران را به عنوان حلقهای به سیستم امنیتی در خاورمیانه پیوند دهد و بههمپیمانان آمریکا تبدیل کند.این روزنامه میافزاید:
برنامهریزان سیاست آمریکا حمایت از اصلاحطلبان در ایران را مدّنظر ندارند بلکه متوجّه نفت و گاز فراوان آسیایمیانهاند.روزنامه فرانکفورتر در همین راستا تصریح میکند:واشینگتن به سیاست خاورمیانهای خود تحرک تازهای بخشیده و درصدد تقویت نیروهای ترقیخواه ایران درجریان مبارزه قدرت است.وی تأکید میکند: حرکت جدید آمریکا مبنی بر آشتی با ایران برای حفظ امنیت اسرائیل در منطقه است.مقام معظم رهبری نیز این تغییرات را نوعی بازی سیاسی آمریکایی میدانند:چگونه ممکن است که ملت و دولت ایران به سوی دشمنی که هنوز با دلی پرکینه و کامی تلخ از شکستهایپیدرپی درصدد ضربه زدن به ایران و ایرانی است، دست دوستی دراز کند و فریب لبخند زهرآگین دشمن را کهامروز هم با خنجری زهرآلود در دست وی همراه است بخورد.۱۴
روزنامه اردوزبان دعوت، علاقه مندی آمریکا را به رابطه با ایران دروغ محض میداند،۱۵ و آقای هاشمیرفسنجانی، اعمال فشار بر بازار جهانی نفت و تالش برای پایین نگهداشتن آن و جلوگیری از همکاری اعضایاوپک را دلیل بر آن میداند که هنوز نمیتوان باور کرد که در سیاست آمریکا تغییری ایجاد شده است.۱۶
ریچارد مورفی، تغییرات یاد شده را ناشی از فلج شدن آمریکا در برابر سیاستهای پیچیده و موفقیتآمیز تهرانمیداند۱۷ و هنری کیسینجر، اقدامات آمریکا در تحریم ایران را ناکام و ناکافی میداند و به نیاز به تغییر در سیاستارتباط میدهد.۱۸
براستی این تصور که نزدیک شدن به آمریکا عامل حلّ مشکلات اقتصادی است نشان نوعی استضعاف فکرینیست؟ در قرن اخیر کدام کشور را سراغ داریم که با نزدیک شدن به آمریکا وضع اقتصادیاش بهتر شده باشد؟برای مثال، ترکیه با آمریکا، نزدیکترین ارتباط را دارد، چرا نه تنها مشکل اقتصادیاش حل نشده که نرخ تورمشعلیرغم داشتن بالاترین بهره بانکی به عدد سه رقمی رسیده است؟ چرا الجزایر که به خیال حل مشکلات اقتصادیبه آمریکا نزدیک شد، دچار یک جهنم سوزان گشته است؟ مگر مصر، اردن، عراق و… با آمریکا رابطه نداشته وندارند؟ مگر روسیه فکر نمیکرد با این رابطه مشکلاتش حل خواهد شد! چرا چنین نشد؟ بالاتر از اینها، مگر خودایران، حدود بیست و پنج سال سایه سهمگین و سنگین آمریکا را پس از کودتای سال ۳۲ تا پیروزی انقلاباسلامی بر روی شانههایش احساس نمیکرد؟ آیا مشکلات اقتصادی ایران در آن دوران حل شده بود؟ چرا برخیهنوز نتوانستهاند بفهمند که حل این مشکلات در گرو همّت خود این مردم و درایت و مدیریت دولتمردان وهمگامی و هماهنگی نهادهای مربوطه است، که:کس نخارد پشت من جزناخن انگشت من
ب: جریان دوم
دومین جریان، بر آن است تا عزت و اقتدار ملت ایران را در هر نوع رابطه خارجی، نشان دهد و فکر میکند باتوجه به شرایطی که برخی از آنها تحقق یافته است میتوان به طور مشروط با آمریکا رابطه برقرار کرد؛ البتهاظهارنظرها و تحلیل و تفسیرهای این جریان در هالهای از ابهام است چنان که گاه زمینه را مساعد و گاه نامساعدمیبینند و در اظهارنظرها دچار نوعی پریشانی و دوگانهگویی هستند.این جریان، وقتی نمایش فیلم اهانتآمیز علیه ملت و کشور جمهوری اسلامی ـ همزمان با مسابقات فوتبال جهانیدر فرانسه برای تضعیف روحیه جوانان ورزشکار ایرانی ـ یا توطئه تازه اسرائیل برای یهودی کردن بیتالمقدس وکشتار مسلمانان در کوزوو و حمایت تسلیحاتی از رژیم صهیونیستی، ترور شخصیتهای علمی در گوشه و کنارجهان و کینهتوزی دشمنان اسلام را، از حمایت آمریکا برخوردار میبیند، از احساساتی عمل کردن آمریکا دچارشگفتی میشود! که چرا این کشور با قویترین کشور خاورمیانه روابطی خصمانه دارد و چگونه یک حوزهجغرافیایی جدید قدرت و نفت را نادیده میگیرد!؟ اینها از سویی هم، گاهی تحت تأثیر برخی از اظهارنظرهاییکه به نوعی بوی آشتی میدهد، قرار میگیرند!
ج: جریان سوم
این جریان، مخالف مطلق هرگونه ارتباط با آمریکاست و عزت و شوکت ملت و دولت را در همین عدم ارتباطمیبیند. اینها میگویند: سالهاست که غربیها ملت مشرق زمین را مردمی عقبمانده و رخوت زده و اسلام را اندیشهو اعتقادی توقف آفرین میدانند! و به تعبیر آندره مالرو:در جوانی، شرق را عرب پیری دیدم که بر گرده خر خود در خواب بیپایان اسلام فرو رفته است!۱۹گذشته تاریخبیانگر این حقیقت است که غربیها در این مدت همچون کسانی که از قلهای به ته درّه مینگرند به شرق و مللشرقی مینگریستهاند.
اصل انقلابی تولی و تبری مقدمهای ضروری و لازم برای شناخت هر بافت سیاسی است؛ اگر با دشمنان اسلام وخلق، خشم و در مقابل عاشقان، پویندگان، سینهچاکان، جانبازان و پاسداران راه خدا که جانفشانان راه حقاند مهر،ورزیده نشود با چه دافعه و جاذبهای میتوان به حرکت در بستر تکاملی تاریخ ادامه داد؟ مسأله این است که هرچه یک عنصر مکتبی از کینه و مهر انقلابی تهی شود به پوسیدگی، فروریختگی درونی و ارتجاع نزدیکتر میشود.عنصر انقلابی باید از خشم و کین انقلابی و عشق و مهر توحیدی آکنده و مشتعل باشد؛ بیشک خط انحرافیارتباط با غرب از اصل تولی و تبری به دور بوده و عناصر این خط، حتی گاهی به دشمنان عشق و به نیروهای خودیکینه میورزند و این نفرتانگیزترین حقیقتی است که در این عناصر میتوان یافت.گرایش به غرب انسان را در گرداب تبلیغات هوچیگری میاندازد، به روابط پنهانی با قدرتهای حاکم جهانیمیانجامد و کفه ترازوی نه شرقی ـ نه غربی را به نفع غرب پایین میکشد در نتیجه دستاوردهای انقلاب اسلامیرا لوث میکند و به اعتقاد به برتری تکنیک بر ایمان و پوسیدگی بنیادهای فکری و نیز عدم اعتماد به نفس منجرمیشود و سرانجام، او را از خود تهی و با خود بیگانه میکند؛ دلبستگی به غرب ـ بهویژه به آمریکا ـ ناشی از عدمدرک درست فرهنگ سیاسی اسلام و مفتونی به مفاهیم و اصطلاحات غرب است؛ به فرموده امام خمینی قدس سره:آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است او با ایادی مرموز و جنایتکارش چنان خون مردمبی پناه را میمکد که گویی در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند.۲۰
آنچه که از بررسی تاریخ سیاست خارجی ایالت متحده، در طی دو سده گذشته روشن میشود این است کهعلیرغم تحولات اساسی در عرصه بینالمللی و در صحنه داخلی آمریکا، اهداف سیاسی این کشور در قبالکشورهای خارجی، ثابت باقی مانده است، هر چند به تناسب شرایط زمان و به اقتضای دشمنانی که اهدافش راتهدید کردهاند شیوهها و اهداف فرعی یا کوتاه مدّتی، مدّنظر سیاستمداران آمریکایی قرار گرفته است اما اساسسیاست خارجی این کشور، کسب منافع هر چه بیشتر از طریق افزایش تجارت خارجی، سرمایهگذاری هر چهبیشتر و پیدا کردن حوزههای نفوذ جدید، بازاریابی برای مصنوعات خود، محمل یابی برای تهیه مواد خام ارزانقیمت، سرکوب هر انقلاب و مقابله با آن و تغییر خطمشی هر انقلابی که منافع یاد شده را به خطر اندازد، بودهاست؛ سیاست خارجی آمریکا را ـ چه پیش از جنگ جهانی دوم تحت عنوان سیاست درهای باز و چه بعد ازجنگ جهانی دوم، با طرح ایجاد عرصه فروش و محافظت از آن در قبال هر تهدید احتمالی ـ منافع امپریالیستیاین کشور، تعیین میکرده است.راستی اینک که در پایان دهه دوم انقلاب قرار داریم، موضعگیری آمریکا نسبت به انقلاب عوض شده است یا تلاش های گسترده علیه انقلاب اسلامی توسط آمریکا، همچنان هدایت میشود؟آیا نقش آمریکا در مخدوش نشان دادن ماهیت انقلاب اسلامی با طرح بنیادگرایی اسلامی و تلقی تفکری ارتجاعیاز آن، جای انکار دارد؟ آیا تالش آمریکا در ناموفق نشان دادن نظام جمهوری اسلامی و ایجاد موانع و مشکلاتبر سر راه آن در جهت حفظ منافع خود، تردید بردار است؟ آیا هم اکنون آمریکا در یک حرکت تبلیغی، سیاسیو فرهنگی، در راستای تحریف اسلام و مذهب نمیکوشد و در کنار آن برای تضعیف روحانیت و تحریف نقشآن به روش علمی ـ فلسفی توسط اسلام شناسان غربگرا و آمریکازده تلاش نمینماید؟ علاوه بر اینها، آیا اینکشور، در تدارک پرورش تفکر مارقی و اسلام ارتجاعی، یعنی همان مذهب تحریف شده و خنثی گشته معتقدبه جدایی دین از سیاست یعنی مذهب رهبانی گری، گوشهگیری، دعا، ثنا، طرح دوباره مسائل کم خاصیت ازدواجفرزندان آدم، روزه گرفتن در قطب شمال و جنوب و طرح مسائل ۲۵ سال پیش، نیست؟ و به این طریق در جهتشکست اسوه رهبری روحانیت متعهد اسلام و در نهایت خروج روحانیت از رهبری و هدایت سیاسی ـ فرهنگیمردم و خنثی شدن قیامهای شکوهمند، تالش نمیکند؟ آیا این کشور، برای حذف اسلام شناسان فقاهتی و ولایتیو روحانیت متعهد اسلام که مردم دین، اعتقاد و ایمان خویش را از این نمایندگان راستین اسلام میگیرند، مدافعاسلام شناسان غربگرا نشده و به ترویج و تبلیغ آنها، نپرداخته است؟آیا نفوذبخشی به عناصر جاسوس و وابسته، تدارک کودتاها، گروه سازی ها، سازمان پردازیها و ایجاد جو شایعه ودروغ، تقویت رسانههای تبلیغاتی وابسته، ایجاد مراکز اطلاعاتی، تبلیغاتی، سمعی ـ بصری و مطبوعاتی، تحریکو تقویت ستون پنجم، خرید عناصر ضعیفالنفس، توطئههای فیزیکی مرئی، ترور جسمانی ـ شخصیتی، آدمربایی،انفجار در مراکز عمومی، اسطورهسازی کاذب، ایجاد شکاف و اختلاف در صفوف به هم فشرده مردم، حمایت ازجنایات صهیونیستی، سرکوب طولانیترین و حماسیترین اسطوره خونین جهان در فلسطین، وادار کردن افرادزبون وامانده به قلب حقایق، تأمین بودجه رادیو اروپای آزاد ـ که در جمهوری چک مستقر و پخش برنامه علیهنظام اسلامی ایران را عهدهدار است و تمامی بودجهاش توسط کنگره آمریکا تأمین میشود و به نوشته روزنامهگاردین: این رادیو به وسیله سازمان سیا سازماندهی شده است. همه و همه در جهت مقابله با انقلاب و نظاماسلامی ما نیست؟آیا سیاست گزاری های این کشور، جهت رهیافت کلان و سیاستهای فرامرزی خود، با ترویج نوعی اندیشه و برداشتآمریکایی از آزادی، دموکراسی و حرکت به سوی گسترش آن در جوامع مختلف و قرار گرفتن منافع وضرورتهای اقتصادی در کانون توجه این رهیافت و برتری منافع ملی خود براساس پیجویی آن از راه اتحادیههایبین دولتهای همفکر خویش مثل اِفتا، اپیک، نفتا و… برای رسیدن به این رهیافت کلان بهرهگیری از یکجانبه گراییو تقلیل هر چه بیشتر حضور سازمانهای بینالمللی در عرصههای جهانی و گاه چند جانبه گرایی برای مشروعیتبخشی اقدامهای یکجانبه، نیست؟آیا این کشور، عامل پایداری اسرائیل، تالش برای تداوم انزوای ایران، تهدید کننده ثبات منطقه خلیجفارس وتضمین دسترسی غرب به جریان آزاد نفت به قیمت مناسب وضعیت خود، نیست؟
مگر نه این است که انقلاب اسلامی در زمینه سیاست خارجی خود، تعهداتی از قبیل: عدم وابستگی به شرق وغرب، حمایت از حقوق مسلمانان و ملتهای مستضعف در سراسر جهان، نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری،تز صدور انقلاب، سیاست اعلام حمایت از آزادی فلسطین۲۱ ،حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور،دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دولتهای غربی۲۲ ،حمایت از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان و .. دارد؟ آیا این تعهدات با ارتباطبا آمریکا میسازد؟
مگر نه این است که مهمترین بُعد استقلال پایان دادن به هر گونه وابستگی به نیروهای خارجی بخصوص آمریکابوده و هست و این که ایران پس از انقلاب در تصمیم گیری های خود، وابسته و تحت نفوذ قدرتهای غربی بهویژهآمریکا نباشد بلکه تصمیم گیری هایش مبتنی بر منافع اسلامی و ملی کشور باشد؟ بررسی اصول مختلف قانون اساسیجمهوری اسلامی نشانگر تأکید نظام اسلامی بر نفی وابستگی در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و نظامیاست و این به معنای نفی رابطه با دولتهای خارجی سلطهگر و استعمارگر میباشد.
این دیدگاه معتقد است که مسائل ذیل باید عمیقا مورد توجه قرار گیرد:
۱ـ در مواجهه با رفتارهای سیاسی یک دولت خارجی اصل باید بر پرهیز از هرگونه خوشباوری، سادهانگاری وخودباختگی باشد.
۲ـ یک انسان متعهد، باید در مسائل، ژرفاندیش و در حفظ معیارهای عقیدتی و ملی متعصب باشد.
۳ـ در برخوردهای خصمانه آمریکا، نخبگان سیاسی ملت باید به همان میزان، شدت عمل به خرج دهند و درموضع گیری های خود از هر گونه تسامح و تساهل پرهیز کنند.
۴ـ سابقه دیرینه آمریکا با ایران چه در دوران پیش از انقلاب و چه در دوران پس از انقلاب همیشه، با واقعبینیباید موردنظر و توجه باشد.
۵ـ از هرگونه عملکردی که باعث تضعیف ایران اسلامی در مقابل دشمنان مشترک میشود به شدت باید پرهیزشود.
۶ـ کمکهای آمریکا را به سازمانهای تروریستی و جنایتکار مخالف با نظام اسلامی همیشه باید در نظر داشت.
۷ـ باید توجه داشت که آنچه امروزه و در این مقطع خاص از آمریکا سر میزند ـ در قالب سخنان رئیس جمهورو وزیر امور خارجهاش ـ بیش از یک مانور سیاسی نیست.
۸ـ آیا آمریکا در عین مخالفت ایران با هرگونه روند سازش اعراب با اسرائیل، راه سکوت را در پیش خواهدگرفت؟
۹ـ آیا آمریکا در عین پافشاری نظام اسلامی بر ارزشهای دینی ـ ملی خود، باز هم با ایران، کنار خواهد آمد.
۱۰ـ آیا دوستی آمریکای تمامیت خواه با ایران اسلامی ارزشمدار، قابل تصور است؟یا این که این کشور براستی با حاکمیت فعلی و دیدگاههای کنونی آن قابل غسل تعمید نبوده و نخواهد بود؟جان کالم این دیدگاه این است که: آمریکا در طی ۲۵ سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و ۲۰ سال پس از آن،جز جنایت و رذالت در حق ملت ما روا نداشته و در طی مدت یاد شده درصدد ضربه زدن به ما بوده است، الآنهم در قالب حربه مدرنیسم و ناسیونالیسم، به تزلزل بنیادهای اعتقادی مردم ما میاندیشد، تا به این وسیله، راه رابرای تسلیم و در نهایت بردگی مردم و سلطه همه جانبه خویش آماده سازد و با رواج بیبندوباری درصدد انهدامهویت انسان مسلمان و ایجاد تشنج در جامعه اسلامی و متزلزل کردن ارزشهای متعالی انسانی و تحقیر ملت ایراناست.
در نتیجه ارتباط با آمریکا نه تنها مشکلی از مشکالت یاد شده را حل نخواهد کرد که بر مشکالت خواهد افزود.امروز اگر بناست کسی به این ملت خدمت کند باید پرده از چهره جنایتکار آمریکا در توطئههای بی رحمانه اشبردارد و مردم را در این زمینهها هوشیار نموده و به استقامت دعوت کند.هر حرکتی که نفرت مردم را نسبت به دولت آمریکا کاهش دهد یقیناً به زیان مردم ما تمام خواهد شد و چه بسانسل جوان و نوجوانی را که از جنایات آمریکا و روحیه درندهخویی او چندان آگاهی ندارند به سادهاندیشیبکشاند. هر چه شعله نفرت از دشمن ظالم در قلبهای مردم ایران برافروختهتر شود، شور و شتاب حرکت آنان برایسازندگی و تکیه بر زانوان خود افزودهتر خواهد شد.
نویسنده: غلام نبی گلستانی
پی نوشت ها
۱ .۲۹ آیه، ۴ فتح.
۲ .نشریه خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۲۶/۱۲/۶۴ ،ص۷.
۳ .همان.
۴ .۵۷/۱۱/۲۵ ،کیهان روزنامه.
۵ .فصلنامه مسائل خارجی، نشریه وزارت خارجه آمریکا.
۶ .چرا توطئه، ص۲۰ ،به نقل از نشریه ژئوپولتیکال استراتژیست.
۷ .روزنامه دیولت، چاپ آلمان غربی، ۲ می۱۹۸۸ ،به نقل از: چرا توطئه، نشریه سپاه پاسداران.
۸ .مذاکره آقای عباس عبدی با روزن.
۹ .روزنامه جامعه، یکشنبه ۸ تیرماه ۷۷.
۱۰. .۷۷/۴/۱ ،کیهان روزنامه.
۱۱. .۷۷/۳/۳ ،اسلامی جمهوری روزنامه.
۱۲ .همان.
۱۳ .همان.
۱۴ .۷۷/۱/۱۶ ،همان
۱۵ .روزنامه قدس، ۱۳ آبان ۷۷.
۱۶ .همان.
۱۷ .همان.
۱۸ .همان.
۱۹ .آندره مالرو، ضد خاطرات، ترجمه ابوالحسن نجفی، ص۲۹.
۲۰. .۵۹/۶/۲۱ ،۸۳ص، ۱ج، نور صحیفه.
۲۱ .بر اساس اصل ۱۵۲ سیاست خارجی.
۲۲ .بر اساس اصل ۱۵۴ سیاست خارجی.
منبع :اندیشه حوزه ۱۳۷۷ شماره ۱۵