امام، قطب اصلی ولایت

بسم الله الرحمن الرحیم

«إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا»

این فراز از آیه ۳۳ سوره احزاب را بارها شنیده‌‌‌ایم. این آیه عموماً در معارف شیعی‌‌، مستند معصوم بودن اهل‌‌بیت(علیهم السلام)از هر پلیدی تفسیر شده و کاملاً هم درست است.

اما در نگاهی از زاویه‌ دیگر، این نکته مهم نیز دریافت می‌شود که امام به منزله قلب جامعه اسلامی و محور وحدت و انسجام در نظام اسلامی، باید ویژگی‌‌‌هایی داشته باشد که یکی از آن‌‌‌ها طهارت و پاکیِ ویژه امام است که او را از این جهت، در رأس جامعه اسلامی قرار می‌دهد. روشن است که این طهارت ابعاد مختلفی دارد و صرفاً بُعد فردی امام را شامل نمی‌‌شود. امام در انجام مأموریت الهی که بر عهده او گذاشته شده و در حفظ و احیای معارف اسلامی، در مبارزه با ظلم و ستم طاغوت‌های زمان خود، در مجاهدت در راه خدا، اقامه احکام الهی، از هر رِجس و ناپاکی مبرّاست و این اراده قطعی خداوند است.

در برنامه‌ای که نبی مکرم اسلام؟ص؟ برای تحقق اهداف اصلی خود در جامعه و تاریخ طراحی کرده، امام و مؤمنین نقش اصلی را ایفا می‌‌کنند. آن اندیشه و بینش نوینی که پیامبر برای انسان‌‌‌ها به ارمغان آورده است، باید در یک جامعه (امام و مأمومین) تحقق و عینیت پیدا کند. این ارتباط و پیوستگی میان پیروان نبوت حول امام، حقیقتی به نام «ولایت» را ایجاد می‌‌کند. امّتی حول امام، تشکیل یک جبهه را می‌دهند و الگوی همه عالم می‌‌شوند: «وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ»[۱]

این پیوند بین امام جامعه و امّت اسلامی، از لازمه‌‌‌های تحقق اهداف کلان اسلام و تحقق الگوی اجتماعی اسلام و در نهایت، انتشار آن برای جهانیان و زمینه‌‌سازی برای تمدّن اسلامی است. در تمام مدل‌‌‌های ارائه شده‌‌‌ای که دانشمندان جهان برای اداره جامعه ارائه داده‌‌اند، از سلطنت و پادشاهی گرفته تا دموکراسی و حتی مدینه فاضله افلاطون، اشکالات و ایراداتی وجود دارد که نقص آن مدل را می‌‌رساند.

اما طرح اسلام برای اداره جامعه که در رأس آن امام معصوم(علیه السلام)قرار می‌‌گیرد، عاری از تمام این اشکالات است و سرّ این مطلب هم عصمت امام است که جایی برای خطا نمی‌‌گذارد.

اکنون سؤال این است که در غیاب امام، طرح اسلام برای اداره جامعه چه می‌‌شود؟ یعنی می‌‌توانند بگویند شما که مدعی هستید مدل کامل و بی‌‌نقصی دارید، چطور جای خالی امام را پر می‌‌کنید؟ چون نمی‌‌شود ادّعای داشتن مدل کامل را فقط مختص به زمان کوتاهی از ادوار زندگی بشر دانست. این فایده‌‌‌ای ندارد و به درد کسی نمی‌‌خورد.

جواب این است که طرح اسلام برای اداره جامعه اسلامی فقط به زمان حضور امام معصوم(علیه السلام)متوقف نمی‌‌شود؛ بلکه پس از ایشان نیز ادامه دارد. این‌جاست که طرح ولایت فقیه مطرح می‌‌شود که بیان دلایل عقلی و نقلی آن خارج از اهداف این مقاله است.[۲]

در بحث ولایت فقیه، آن خصوصیت عصمت که تکیۀ ما بر آن بود، وجود ندارد؛ امّا اکنون که دسترسی به آن مقدور نیست، چه باید کرد؟ این‌جاست که باید به نزدیک‌‌‌ترین فرد به معصوم کفایت کرد. همین دلیل باعث شده تا اسلام در این زمینه سخت‌‌گیر باشد و اجازه جانشینی هر کسی را ندهد؛ بلکه حتماً باید یک فقیه مقام ولایت را بگیرد که بتواند طبق نظارت اسلام حکم کند و درعین‌‌حال باید بصیربه زمانه و متقی نیز باشد. این سخت‌‌گیری‌‌‌ها و قیودی که بیان شده، همه به همین دلیل است که جای یک معصوم را می‌‌خواهیم پرکنیم و این مسئله‌‌‌ای به گسترۀ اداره جامعه و چه‌‌‌بسا فراتر از جامعه، بلکه ولایت مسلمین است.

همان منطقی که در تحقق انقلاب اسلامی، جامه عمل پوشید و امتی حول امام(ره)به‌‌‌پا خاستند و جلودار همه آزادی‌‌خواهان عالم شدند. اساساً منطق قرآنیِ رهبران انقلاب اسلامی، برای هدایت امت‌ها و جوامع دیگر و غلبه دین الهی بر همه طاغوت‌‌‌ها همین است:

مسئولان باید به وظایف خودشان عمل کنند؛ مشکلاتی که امروز در بین مردم وجود دارد، محرومیت‌‌ها، نابسامانی‌‌ها، تبعیض‌‌‌ها و بی‌کاری‌‌‌ها که موانع راهند. برطرف کردن این‌‌‌ها هدف نیست؛ برطرف کردن این‌‌‌ها برای رسیدن به هدف لازم است. هدف عبارت است از ساختن کشوری که بتواند در دنیا الگو باشد؛ «لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ». آن‌‌‌چنان بالا قرار گیرید که بتوانید ناظر بر همه‌ عالم باشید؛ بر همه‌ روش‌ها، بر همه‌ تمدّن‌‌‌ها و مدنیّت‌ها.[۳]

البته این جبهه، در برابر صف‌‌بندی دیگری که در مقابل اوست و ائمه کفر، محور آن هستند، شکل گرفته و دشمن، ضلع سوم این جبهه شمرده  می‌‌شود: امام، امت و دشمن.

آیات فراوانی از قرآن در همین چارچوب، این سه عنصر اصلی میدان ولایت را تبیین می‌کنند.

آیه سوره احزاب که در ابتدای کلام آمد، از این منظر باید مورد توجه قرار گیرد. محور جامعه اسلامی یعنی آن کانون تحول و قیام، از یک طهارت مطلقی برخوردار است که می‌‌تواند همه عالم را به هم بریزد، انگیزه‌‌‌‌‌ها و اراده‌‌‌ها را حول محوری جمع کند و در مقابل همه عالم بایستد و پیروز شود. رمز این جاست:

آن چیزى که توانست امام را قادر کند بر هدایت و اداره و رهبرى این ملّت و این انقلاب عظیم، عبارت بود از ارتباط او با خدا، اتصال او به خدا، توجّه او به خدا، توکّل او به خدا؛ به معناى واقعى بنده‌ خدا بود؛ عبد صالح [بود].[۴]

اساساً بندگی خدا و طهارت روحی در انسان و جامعه با سیاست و جمع کردن اراده‌‌‌های انسانی مقابل باطل، لازم و ملزوم یکدیگرند و از هم جدایی ندارند:

«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ»[۵]

آیه در مقام توضیح فردی است که بر مؤمنین ولایت دارد و امام جامعه شمرده می‌‌شود که با توجه به روایت، روشن است به امیرالمؤمنین اشاره دارد؛ اما اوصافی که برای ایشان ذکر می‌‌کند، در این جهت، همیشگی است و اختصاصی به مورد نزول ندارد. آن مؤمنی که اهل اقامه نماز (یعنی برپاداشتن رابطه انسان و خداوند) و دادن زکات (تنظیم روابط اجتماعی و اقتصادی برای رسیدن به عدالت) است و همه این‌‌‌ها در حالی رخ می‌دهد که او در اوج بندگی خدا یعنی در حال رکوع است. رکوع در این آیه، نماد عبادت خداوند است. در این آیه به‌‌روشنی میان تنظیم بُعد اجتماعی و عبادی جمع شده است.

ولیِّ جامعه آن فردی است که اهل اقامه نماز است، نه اینکه فقط نماز را با آداب و مستحباتش می‌خواند. او اهل به‌‌پا داشتن ارتباط با خدا در مقیاس کلان و جامعه و حتی تاریخ است. دغدغه ولیّ، عبودیت در این سطح است؛ چنان‌که مقیاس تنظیم‌‌‌گری اجتماعی‌‌اش، به همین مقدار است و ارتباط با خدا او را به سمت مبارزه برای از بین بردن ریشه‌ها و عوامل  بی‌عدالتی سوق می‌دهد. امام در همه این ابعاد جلودار است و راهبری می‌‌کند و سیاست‌‌‌های کلی این حرکت را او مشخص می‌‌کند.

به همین دلیل در قانون اساسی، در شرایط رهبر، هم شرایط علمی و اجتهاد شرط شده و هم تقوا و عدالت لازم برای اداره کشور و هم قدرت مدیریت جامعه اسلامی و شجاعت برای رهبری.

ولایت در فرهنگ اسلامی، یک بسته جامع است؛ از آن طهارت و عدم‌‌‌الرجس تا مبارزه در راه تحقق احکام الهی، همه را شامل می‌‌شود. امام در فرهنگ دینی، انسانی است که هم در قله مقامات سلوکی و تهذیبی است و هم به تعبیر زیارت‌‌نامه‌‌‌های حضرات اهل‌‌بیت(علیهم السلام)«جاهدت فی الله حق جهاده» در راه خدا حق جهاد را به‌‌جا آوردند.

بسیاری از مؤمنین و حزب‌‌اللّهی‌‌‌‌‌ها یک دوگانه‌‌‌ای میان کار اجتماعی و کار سلوکی احساس می‌‌کنند و تناقضی میان خودسازی وجامعه سازی می‌‌بینند. لذا یا اهل مراقبه و خودسازی اند و از شئون اجتماعی و سیاسی غافلند یا اینکه اهل کنشهای سیاسی و مبارزاتی اند و از کار تهذیبی باز می‌‌مانند. و پرواضح است که این دو، گره جدی از حرکت جامع انقلاب اسلامی باز نمی‌‌کنند. ما امروز برای پیشبرد طرح ولیّ و امام جامعه مسلمین، نیاز به نیروهایی داریم که علاوه بر آن طهارت باطنی، که در عمق جان انسان، منشأ بعثت درونی هر فرد می‌‌شود، راهبران اجتماعی‌‌‌ای باشند که می‌‌توانند اراده‌‌‌های انسانی را حول طرح مبارزاتی ولیّ سامان دهند.
نام پژوهشگر: حسین کاظم زاده


[۱]. سوره بقره، آیه۱۴۳.
[۲]. ر.ک: امام خمینی(ره)، ولایت فقیه.
[۳]. بیانات در دیدار پاسداران و جانبازان، ۱۱/۸/۱۳۷۹، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3033
[۴]. بیانات در دیدار فرماندهان کمیته‌‌‌های انقلاب اسلامی، ۱۸/۳/۱۳۶۸، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2080
[۵]. سوره مائده، آیه۵۵.