۱- فساد حکومت پهلوی: محمدرضاشاه فردی هوس باز بود و هم از نظر اخلاقی و هم از نظر مالی دچار فساد مضاعف بود.او در مصاحبه با “اوریانا فالاچی” روزنامه نگار مشهور غربی تصریح کرد پدرش اعتقادی به خدا نداشت و البته از چنان پدری،چنین پسری عجیب نبود.نزدیکان او در خاطراتی که از او منتشر ساخته اند، دهها نمونه از فسادهای او را مطرح کرده اند که در برخی موارد قلم از شرح آنها شرمسار است.به عنوان نمونه مینو صمیمی که سال ها منشی سفیر ایران در سوئیس و بعد از آن مدتی منشی فرح همسر شاه بود،در کتاب پشت پرده ی تخت طاووس،خاطرات مستندی از ولخرجی ها و حیف و میل های شاه و درباریان او ارائه می دهد.خلاصه برخی خاطرات او به شرح زیر است
وقتی شاه برای سفر زمستانی به سوئیس می آمد،ابتدا دو هواپیما بارهای او و اطرافیان را می آوردند.سپس دو طبقه کامل از یک هتل مجلل برای دو ماه اجاره می شد و این در حالی بود که شاه ویلایی بسیار مجلل در یک نقطه خلوت برای خود خریداری کرده بود.آنگاه،شاه و همراهانش با یک هواپیمای دربست وارد می شدند.در طول سفر هم هواپیماهای اختصاصی متعددی،ملزومات سفر آن ها را با رفت و آمد های مکرر تأمین می کردند.
در ویلایی مجلل شاه ،اتاق شاه از همسرش به دستور شاه جدا شد تا وی بتواند با صرف پول های گزاف از بیت المال مسلمین ،چهره ها ی مشهور سینمایی غرب و… را دعوت کند که از آن جمله می توان به بریژت باردو(هنرپیشه مشهور فرانسوی ) اشاره کرد.شاه حتی در زمانی که در ایران بود هرگاه دندانش درد می گرفت با صرف هزینه های گزاف، دندانپزک گرانقیمتی را از سوئیس به ایران می آورد و با اهدای پول کلان و هدایای سنگین و تقبل مخارج سفر و تفریحات گاه دو هفته ای او در ایران ،به درمان دردی می پرداخت که با هزینه کمی در ایران قابل درمان بود.
سفیر وقت ایران در سوئیس یک بار برای تهیه پمادی جهت مداوای خارش دست شاه،هواپیمایی را در بست به لندن فرستاد تا ده حلقه از پماد مورد نظر را برای شاه بیاورد،زیرا پمادی با نام مورد دستور شاه در سوئیس وجود نداشت.بلکه مشابه آن با نامی دیگر موجود بود اما سفیر معتقد بود امر شاه باید همان طور که هست اجرا شود.
ولخرجی های شاه و اطرافیان در سوئیس تا بدان حد بود که بارها مورد اعتراض مطبوعات سوئیسی و اروپایی قرار گرفته بود اما سفیر می کوشید با اهدای هدایای گران قیمت به روزنامه نگاران صدای آن ها را خاموش کند اما برخی پول می گرفتند و در عین حال به انتقادات خود شدت می دادند.این اعتراضات منجر به تظاهرات دانشجویی علیه حضور شاه در سوئیس می شد.
تاثیر این فسادها،در ایجاد انگیزه برای اوجگیری انقلاب اسلامی را می توان در شعارها و دیوار نویسی های آن زمان مردم مشاهده کرد:
ـ نظام شاهنشاهی سرچشمه فساد است.
ـ شاه مظهر رذالت،دنائت،لئامت و فساد است.
ـ اسلام دین جنبش و جهاد است،برنامه اش کوبیدن فساد است.
ـ تا شاه در ایران است،فساد هم هست.
ـ مرگ بر رژیم فاسد.
۲- گسترش شدید فساد اجتماعی: در دوران پهلوی مصرف انواع مواد مخدر،از تریاک تا هروئین و حشیش در ایران رایج گردید.برخی از درباریان به ویژه اشرف ،خواهر دو قلوی شاه ، نقش مهمی در واردات این مواد به کشور داشت.درآمد فراوان قاچاق این مواد ،صرف هرزگی ها و قماربازی های اشرف و سایر درباریان در ایران و خارج از ایران می شد. شراب، قمار و مراکز فحشا در کشور رایج می شد. در این بین البته لایه هایی از مردم مذهبی بودند که خون دل می خوردند و منتظر بودند تا رهبری پیدا شود و آنان را در مبارزه با این همه فساد یاری کند.امام خمینی(ره)چنین رهبری بود.
۳- اوج گرفتن شکاف طبقاتی: در سال های نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی مهاجرت از روستاها به شهرها اوج گرفت.یکی از دلایل این امر،مدیریت پراشتباه اصلاحات ارضی در روستاها بود که روستاییان را به سمت شهرها سوق می داد.برخی از این روستاییان با تشکیل حلبی آبادها و برخی دیگر با تشکیل مناطق مستضعف نشین در حاشیه شهرهای بزرگ تصویر نا زیبایی از شکاف طبقاتی ایجاد کردند.این امر در حالی بود که حاکمان و برخی از دولت مردان پهلوی با ساخت کاخ های متعدد در شهرهای بزرگ یا خوش آب و هوای کشور بر این تضاد دامن زدند.
۴- نفوذ گسترده عوامل بیگانگان در ارکان رژیم پهلوی حبیب ا… رشیدیان ،که سال ها پیش از سلطنت رضا خان پیک مخصوص او با انگلیسی ها بود،خاطرات مفصلی نقل می کند که نکته مهم آن این است که معرف رضاخان به انگلیسی ها ،عین الملک از بزرگان بهاییت بود.این معرفی نشان می دهد که رضا خان فردی بی دین بوده است .با این تحلیل دیگر تعجبی ندارد اگر بفهمیم که او با علمای اسلام به شدت بدرفتاری می کرد،بر ملت مسلمان سخت می گرفت،فرزندانش را به دبستان مخصوص بهاییان می فرستاد،بی حجابی را در کشور اجباری کرد و هر گونه تعزیه و عزاداری را در کشور حتی در تاسوعا و عاشورا ممنوع کرد.
این حقیقت را نمی توان انکار کرد که نفوذ گسترده بهاییت در ارکان رژیم پهلوی و تلاش آشکار آنان برای نابودی دین اسلام از جمله دلایل ظهور انقلاب اسلامی بود.بهاییان در کنار عناصر فراماسون و صهیونیست ،در دوران پهلوی نقش مهمی در ارکان حکومت داشتند.در این دوران با توجه به نفوذ آمریکا و اسرائیل،تلاش گسترده ای برای رسمیت بخشیدن به بهاییت می شد؛زیرا آنها در تثبیت رژیم سلطنتی و حکومت شاه سهم چشمگیری داشتند به گونه ای که برخی از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و کارگزاران و متولیان مقام های کلیدی و حساس کشور بهایی بودند.
تأیید انقلاب سفید شاه،همکاری با ساواک،جلب حمایت دولت های بزرگ از شاه و سلطنت او به وسیله اسرائیل و عضویت در حزب رستاخیز ،بخشی از مواضع سیاسی فرقه مزبور بوده است.یکی از مبلغان بهاییت درباره تأثیر متقابل بهاییت بر شاه و خاندان پهلوی گفته است:
«شاه به تمام دستور های بهایی آشنایی دارد و حتی ایشان با اشرف پهلوی در دوران کودکی در مدرسه ی بهاییان … درس خوانده اند.»
محمد رضا پهلوی چنان از بهاییت حمایت می کرد که یکی از افراد نظامی به نام سرهنگ اقدسیه در جلسه بهاییان شیراز ،ضمن بهایی خواندن شاه،درباره نحوه ی برخورد خود با افراد مسلمان اظهار داشت:
« من زمانی که در ارتش بودم،سربازان و درجه داران و افسران بهایی را احترام می گذاشتم. ولی اگر یک فرد مسلمان از دیگری شکایت می کرد،دستور شلاق زدنش را می دادم…ما اطلاع داریم که شاهنشاه آریامهر بهایی می باشند»
۵- جدا شدن حکومت از مردم: حجم عظیم پول های نفت در سال های ۵۲ و ۵۳ که با خیانت به جامعه اسلامی حاصل شده بود،سبب شد حکومت شاه در اوهام مغرورانه خود غرق شود و پیوند خود را با همه طبقات اجتماعی قطع کند. حکومت ها حتی اگر غیر مردمی باشند،دست کم یک طبقه را برای روز مبادا نگه می دارند؛اما شاه جز شمار محدودی از سرمایه داران و مقامات سیاسی و نظامی حتی یک طبقه را برای خود نگه نداشته بود و این همه،زمینه های اجتماعی برای انقلاب را مساعد کرده بود.
پی نوشت
۱)Interview with history, Oriana Fallaci, Liveright Publishing Corporation, New York, 1976, pp. 271-272
۲)خاطرات ملکه پهلوی-ص ۳۵۹