هیئتی بودن – که بهاصطلاح تعبیری از بینظم بودن است – به خاطر چیست؟ به خاطر این است که وقتی کسی وارد هیئت امام حسین میشود هیچکس به او نمیگوید فلآنجا بنشین، فلآنجا ننشین؛ فلان جور بنشین، فلان جور ننشین؛ کِی بیا، کِی برو؛ کاملاً همهی تحرّکات، برخاستهی از ارادهی مردم و خواست خود مردم است که آنهم ناشی از ایمان آنها است؛ این چیز خیلی خوبی است، این را باید نگهدارید؛ یعنی ارتباط هیئت را به ایمان مردم و عشق مردم، و جاذبه و گیرایی خود هیئت و خود این کانون را برای دلهای مردم باید نگهدارید، این را باید حفظ کنید، یعنی جوری نشود که حالت اداری و مانند اینها پیدا بکند. به نظر من مراکز شماها [هیئتها]حسینیّهها است. شما مرکز اداری نمیخواهید؛ حسینیّه، هیئت، مسجد، مراکز شما اینها است. یعنی اگر آمدیم ما اینجا را وابسته کردیم به یک ادارهای و یک ساختمانی و طبقهی اوّل و طبقهی دوّم و صندلی گردان و مانند اینها، این دیگر هیئت نمیشود؛ میترسم اشکال پیدا بکند، نمیگویم قطعاً هیئت نمیشود، امّا به نظرم میرسد که طبیعت کار هیئت این است که مردم با عشق و شور و اشک بیایند طرف مجلس امام حسین؛ این است که اثر میکند؛ این است که از دلش این انقلاب میجوشد، یا لااقل مزرَع خوبی برای رشد فضائل انقلابی و معارف انقلابی میشود.