شبهه: بیت المقدس یک سرزمین عربی بوده و به بقیه مسلمین ازجمله ایرانیان ربطی ندارد.

شبهه اول: بیت المقدس یک سرزمین عربی بوده و این یک مسئله ای محلی بین اعراب و اسرائیل است و به بقیه مسلمین ازجمله ایرانیان ربطی ندارد. راه حل سازمان ملل و غرب هم با هم بودن اسرائیل و فلسطین و نصف کردن بیت المقدس است. کجای این مشکل دارد که مدام شعار «مرگ بر صهیونیسم» و «مرگ بر رژیم اسرائیل» و «اسرائیل باید از بین برود» داده می شود؟

پاسخ ‌: ‌ارتباط ‌ما ‌و ‌مبارزه ‌با‌ صهیونیسم

در پاسخ به شبهه اول باید گفت که اگر این سؤال را از ما به عنوان مسلمان بپرسند یک نوع پاسخ داده می شود، اگر به عنوان ایرانی بپرسند نوع دیگری پاسخ می دهیم و اگر به عنوان انسان بما هو انسان بپرسند جوابی دیگر داریم.

پاسخ از منظر یک انسان بما هو انسان

اگر به عنوان انسان از ما بپرسند، باید گفت که اگر انسان، در برابر دیدن ظلم و قتل عام انسان ها و ملت های مظلوم سکوت کند، انسان نیست. این امر خلاف اخلاق انسانی است. حتی مکاتب اخلاقی که دینی و الهی نیستند، روی مسئله ظلم و عدل اجمالا حساساند.

پاسخ از منظر یک اهل کتاب

اگر به عنوان دیندار از ما سؤال کنند، می گوییم هر کسی که معتقد به خداوند و قیامت و اخلاق و معتقد به انبیاء باشد، ولو مسلمان نباشد، امکان ندارد به خود اجازه بدهد که در کنار ظالم علیه مظلوم بایستد یا ببیند ظلم بارزی صورت گرفته و اقدامی نکند.

پاسخ از منظر یک مسلمان شیعه

اگر از ما به عنوان مسلمان و به طور خاص شیعه اهل بیت سؤال شود، باید گفت که پیامبر اکرم(ص) فرمود هر کس صدای مظلومی را در عالم بشنود، ولو مسلمان نباشد و از شما کمک بخواهد و شما او را کمک نکنید «فلیس منی» از من نیست. بنابراین اگر نماز و روزه و حج و حجاب و سایر واجبات رعایت شود، ولی ظلم بیّن در منطقه و جهان و در شهر خودمان و هر جا ببینیم، اتفاق بیفتد و ما بی تفاوت باشیم، طبق فرموده پیامبر (ص)، ولو در شناسنامه مسلمان نامیده شویم، از امت پیامبر نیستیم. امیرالمؤمنین(ع) به حسن و حسین(علیهماالسلام) در آخرین وصیتنامه شان فرمودند هر جا ظلم می بینید، باید در کنار مظلوم بایستید و چشم در چشم ظالم درگیر بشوید؛ «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا» حق ندارید بگویید این مشکل ما نیست، مشکل خودتان است!

همچنین می توان گفت ما معتقد نیستیم که قدس فقط برای مسلمین است، ما معتقدیم قدس متعلق به همه ادیان ابراهیمی است. بیت المقدس قبله اول مسلمین و مرکز انبیاء بزرگ از حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) و انبیاء دیگر است. حضرت عیسی(ع) فلسطینی است و به صلیب کشیده شدن او به تعبیر مسیحیان و به آسمان رفتن او به تعبیر قرآن کریم، در همین مناطق اتفاق افتاده است. بحث هجرت حضرت موسی(ع)، بحث کنعان، فلسطین، مصر و به طورکلی همه این اتفاقات در همین منطقه رخ داده است. بنابراین ما معتقدیم قدس یک سرزمین مقدسی است که متعلق به همه ادیان ابراهیمی است.

پاسخ از منظر یک ایرانی

اگر از ما به عنوان یک ایرانی پرسیده شود و بخواهیم از بعد صرف منافع ایران بررسی کنیم، باید گفت که صهیونیست ها و اسرائیلی ها در زمان شاه و تا چهل و دو سال پیش، بر ایران مسلط و حاکم بودند و اختیار پلیس ایران، ارتش، رادیو، دانشگاه و به طورکلی همه جای ایران دست این کشورها و بهاییان بود. این دوَل به محض پیروزی انقلاب برای برگشتن به ایران دست به کار شدند. چراکه ایران جزو مهم ترین کشورهای جهان است. در بیان علت این امر می توان به نفت آن و موقعیت استراتژیک این منطقه و همچنین آثاری که ایران در کل جهان اسلام علیه کشورهای استعمارگر ایجاد کرده است و منبع اصلی مقاومت شده است، اشاره کرد. ازاین رو ایران با توطئه،کودتا، ترور، تحریم و جنگ روبه رو بوده است. حتی چندین بار با تهدید بمباران اتمی روبه رو شده است. صهیونیست ها نیز مدام درصدد ترور شخصیت های مهم هستند و اذعان کرده اند که دوباره این کار ها را تکرار می کنند. ما به عنوان یک انسان عاقل معتقدیم اکنون باید به بقیه کشورها کمک کرد تا دشمن نتواند به اینجا بیاید. در این رویکرد ما اصلا به فکر فلسطین و سوریه و عراق و بقیه مسلمین هم نیستیم؛ بلکه به فکر خودمان هستیم. نمی خواهیم دشمنی که صریحا ما را تهدید می کند به بالای سرمان برسد؛ پس با او مقابله می کنیم. این عقلانیت نظامی، اقتصادی و همچنین عقلانیت مادی است. مقامات درجه یک آمریکا و غرب معتقدند که اکنون ایران دوباره به ایران هخامنشی و کوروشی تبدیل شده است؛ با این تفاوت که قدرت کنونی، قدرت مردمی و انقلابی است و این انقلاب، ابرقدرت منطقه و یکی از چند قدرت اصلی جهان است. تنها ملتی که استکبار و استعمار ، امپریالیسم جهانی و صهیونیسم جهانی را تهدید می کند، ملت ایران است. فلذا اگر امنیت می خواهیم، نباید بگذاریم پای این کشورها به اینجا باز شود. آن ملتی و آن دولتی که بازوانش بلند است و در دورترین نقاط می تواند از خودش و از حیثیت و کرامت خودش دفاع کند، امنیت او بیشتر تضمین است. امنیت و قدرت بین المللی ارکان اصلی منافع ملی هستند.

پاسخ از منظر یک ملی گرای افراطی

اگر از ما به عنوان یک ایرانی طرفدار دوران باستان سؤال شود، باید ابتدا جواب آن دسته از ملی گرایان که غرب پرست هستند را داد و گفت شما چطور طرفدار ایران باستان و کوروش هستید که مدام نوکر غربی ها هستید؟! کوروش و داریوش و خشایارشاه اگر هم وجود داشته باشند، قطب مخالف امپراطوری یونان و روم و غرب بوده اند و مدام با آنها جنگیده اند. گاهی شکست خورده و گاهی پیروز شده اند. امپراطور روم را اسیر کرده و جلوی اسب شاه ایران به زانو درآورده اند. مستندات این واقعه در همین آثار تخت جمشید در شیراز موجود است. خشایارشاه، آتن، مرکز یونان را گرفته است. قبل از اسلام، ایران مظهر شرق و یونان و روم مظهر غرب بودند. این دو مدام در حال درگیری بودند؛ حتی با فرض استعماری بودن این درگیری ها آن  ها اقلا یک عزت ظاهری در برابر غربی ها داشتند؛ اما شما طرفداران خشایارشاه، نوکر جیره خوار غربی ها هستید. اکنون برای پاسخ به عنوان ملی گرای افراطی باید به سندی اشاره کرد. بخشی از عهد عتیق و تورات – که البته ما معتقدیم که عهد عتیق و تورات، آن تورات اصلی نیست – کتابی به نام کتاب «اِستِرن» است. این کتاب که به نحوه فعالیت یهودیان نفوذی در ایران در ایران علیه ملت ایران می پردازد، از یک تجربه ایرانی-یهودی یاد می کند. این تجربه از این قرار است که ایرانی ها بیت المقدس را مدتی قبل از اسلام، از دست پادشاهان بابل آزاد کردند. قبلا بابل که مشرک و بت پرست بود، به قدس حمله کرده بود و بیت المقدس را گرفته بود. این حکومت بعد از پیروزی همه معابد را تخریب کرده بود. ده ها هزار یهودی را اسیر کرده و به عنوان برده و کنیز به بابل آورده بود. ایرانی  ها بابل (بخت النصر ) را شکست دادند و بیت المقدس را آزاد کردند و تحویل یهودی ها دادند. خود دولت ایران از پول ایرانیان معابد یهودی ها را ساخت و هزاران هزار طلا و نقره ای که قبلا شاه بابل از معابد قدس غارت کرده بود و به بابل آورده بود را به یهودیان داد و آزادشان کرد تا به خانه هایشان برگردند. چراکه معتقد بود همه ادیان آزاد هستند؛ اما گروه زیادی از یهودیان به ایران آمدند و در ارکان ثروت و قدرت دخالت کردند. چند سال پیش نتانیاهو این کتاب را به اوباما داد و خواهان تکرار این داستان در تاریخ شد. نخست وزیر قبلی اسرائیل این کتاب را در مدرسه به بچه ها در شهرهای فلسطین اشغالی داده و به آنها یاد می داد تا در آینده ای نزدیک این کار را دوباره انجام دهند. برای تفصیل مطلب به شر ح بیشتر این قضیه می پردازیم.

جنگ با آتن که مرکز غرب است، از داریوش(پدر خشایار) به خشایار که نوه کوروش است، رسیده بود. پدرش آماده جنگ با یونانی ها شده بود تا انتقام جنگ قبلی که طی آن شهری توسط آتن سوزانده شده بود را بگیرد. در آن حال داریوش از دنیا رفت. پسرش خشایار سپاه عظیمی را فراهم کرد و کل مناطق بین ایران و روم

 را گرفت و خود یونان و شهر آتن را فتح کرد. خشایار اعلام جشن ملی کرد و چند ماه جشن گرفته شد. میان یکی از این جشن ها خشایارشاه مست شد و از خانم خود که ملکه بود، درخواست های منافی عفت کرد. با مخالفت زن خشایار، شاه او را عزل کرد. شخصی به نام «مُردخای» که از رهبران یهودی نفوذی در دستگاه حکومت بود، یک برادرزاده دختر زیبای یهودی داشت که جزو اسرای آزادشده توسط ایران بود. مردخای با شیطنت هایی برادرزاده اش را زن شاه کرد. صدراعظم شاه، نخست وزیر و شخص دوم شاه به نام «هامان» بعد از مدتی متوجه نفوذ یهودیان در دستگاه حکومت و سوءاستفاده این قوم از این نفوذ و کارهایی چون عدم پرداخت مالیات یا آزار و اذیت کردن آنان در مسئله حکومت شد.

هامان این مسئله را به شاه گزارش داد و او را قانع کرد که مردخای را حذف کرده و کنار بگذارد. روزی که قرار بود این کار انجام شود، عیدی به نام عید «پوریم» نام داشت که همان روز سیزده به در است. ولی ناگهان اتفاقی افتاد. شاه را مست کردند و وسط مستی، استر و این باندی که در دربار نفوذ داشتند، از خشایارشاه یک برگه سفید امضاء گرفته و خواستار قتل هامان و ده پسر او شدند. شاه نیز کاغذ سفید امضاء را امضاء کرد. طبق یک نقل هشت روز و طبق یک نقل هم بیشتر، آزادی مطلق برای کشتار کسانی که این تیم دستگاه هخامنشی تشخیص بدهند، اعلام شد. هفتاد و هفت هزار ایرانی را ظرف یکی دو روز قتل عام کردند و سرهایشان را در کوچه ها و خیابان ها بریدند. صدراعظم و ده تا پسرش را کشتند، سپس جنازه هایشان را نیز به دار کشیدند. طبق کمترین نقل هفتاد و هفت هزار نفر ایرانی به دستور این شبکه نفوذی دستگاه هخامنشی قتل عام شدند. این هولوکاست واقعی است. این قدردانی یهودیان از ایرانی ها برای شکست دادن بابل و بازسازی معبد سلیمان بوده است. یهودیان هر روز و هر سال این روزها را جشن می گیرند. این کشتار گسترده مانند همان داستان قحطی است که انگلیسی ها در جنگ جهانی اول، اواخر قاجار در ایران پدید آوردند و به واسطه آن نزدیک نه میلیون ایرانی(نزدیک نصف ملت ایران) کشته شدند. این هولوکاستی است که انگلیسی ها و غربی ها در ایران کردند. هولوکاست یعنی قوم سوزی، قتل عام مردم، این یک هولوکاست واقعی است.

پس به عنوان ملی گرای افراطی نیز ما موظف به مبارزه با صهیونیسم هستیم؛چراکه این گروه، خوبی ایرانیان را در تاریخ با ظلم پاسخ داده اند.

question