راه‌ها و مراحل نفوذ شیطان در انسان

مقدمه
لفظ شیطان و ابلیس در آموزه‌های دینی کاربردهای متفاوتی دارد؛ «شیطان» در معنای عام به معنای موجود شرور و سرکش است. «ابلیس» به معنای خاص، همان شیطان جنّی است که از درگاه الهی و رحمت او رانده شد. وقتی شیطان از درگاه الهی رانده شد، به خداوند عرض کرد: «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعینَ، إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ»: گفت: «به عزتت سوگند، همۀ آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو از میان آن‌ها.
شیطان راهزن خطرناکی برای انسان دین‌دار است و با تمام قوا و لشکرش تلاش بر انحراف و گمراهی انسان دارد. از طرفی باید اذعان داشت شیطان به اذن خداوند متعال در عرصۀ آزمایش و ابتلا مهم‌ترین نقش را برای آدمی ایفا می‌کند. شناخت این دشمن و راه‌های نفوذ او در زندگی، از مهم‌ترین وظایف هر انسانی است. شیطان با تدلیس، جلوه‌گری و نفوذ خود انسان را از توجه به خدا و سعادت حقیقی دور می‌کند. نکته مهم این است که ابلیس موجودی دارای عقل است؛ بنابراین از روی آگاهی و اختیار با خدای متعال به مخالفت پرداخته است؛ به همین دلیل نمونۀ آشکار و خوبی برای عبرت‌آموزی انسان به‌حساب می‌آید؛ چراکه انسان هم دارای عقل، علم و اراده است. شیطان گرچه عبادت خدا می‌کرد، به دلیل نداشتن ایمان واقعی دچار کبر شد و بر سر کبریایی خداوند به نزاع با او پرداخت و کبر ورزی او زمینه‌ساز حبط اعمال صالح او گردید.
در این نوشتار به مراحل و راه‌های نفوذ شیطان در انسان اشاره می‌شود.

شیوه‌های نفوذ شیطان
حضرت امیر(علیه السلام) در نهج البلاغه دربارۀ شناخت راهکار نفوذ شیطان و مذمت پیروانش می‌فرماید:
اتَّخَذُوا الشَّیطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْینِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَینَ لَهُمُ الْخَطَلَ، فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّیطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِه: منحرفان، شیطان را معیار كار خود گرفتند و شیطان نیز آن‌ها را دام خود قرار داد و در دل‌هاى آنان تخم گذارد و جوجه‌هاى خود را در دامانشان پرورش داد. با چشم‌هاى آنان مى‌نگریست و با زبان‌هاى آنان سخن مى‌گفت؛ پس با یارى آن‌ها بر مركب گمراهى سوار شد و كردارهاى زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد؛ مانند رفتار كسى كه نشان مى‌داد در حكومت شیطان شریك است و با زبان شیطان، سخن باطل مى‌گوید.
با تأمل در آموزه‌های دینی، نفوذ شیطان در وجود هر انسانى اختیارى دانسته می‌شود و نه اجباری. در حقیقت انسان‌ها به شیطان چراغ سبز نشان مى‌دهند و مجوز ورود او را در کشور وجود خویش صادر مى‌کنند: «وَمَا كَانَ لِی عَلَیكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی»: من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید.
شیطان برای نفوذ از نقاط ضعف انسان استفاده میکند؛ برای مثال آدمی وقتی خشمگین می‌شود، عقلش خوب کار نمی‌کند و ناتوان از تصمیم درست می‌شود و شیطان از همین‌جا وارد می‌شود. شیطان در بروز دشمنی از هر روزنه‌ای اعم از اعتقادی، فکری، تعبدی و اخلاقی با ابزارهای متفاوت ورود می‌کند. در ادامه به مراحل و شیوه‌های نفوذ شیطان در انسان اشاره می‌شود:

  1. دعوت
    ازآنجاکه دعوت شیطان به زشتی و گناه است، انسان‌ها به‌راحتی دعوت او را قبول نمی‌کنند؛ چراکه دعوت او به زشتی و گناه است؛ بنابراین شیطان برای دعوت خود ترفندهایی به کار می‌گیرد. شیطان با خوب جلوه‌دادن زشتی‌ها، قبح زشتی را از بین می‌برد و وارد زندگی انسان‌ها می‌شود. انسان‌ها ابتدا پاک وخوب به دنیا می‌آیند؛ ولی به‌تدریج تا مرحلۀ قاتل‌شدن پیش می‌روند. شیطان از تمام جهات با تمام توان انسان را به شرارت و زشتی دعوت می‌کند. در قرآن می‌خوانیم: «ثُمَّ لَآتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ»: آنگاه از پیش‌‌رو و از پشت‏‌سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آن‌ها م‌‏ تازم و بیشترشان را شكرگزار نخواهى یافت.
    مراد از چهار طرف در آیه در دعوت و همراهی شیطان، جهات جغرافیایی نیست، کنایه است؛ اینکه شیطان از جلو می‌آید، یعنی آخرت پیش‌روی را کوچک نشان می‌دهد؛ برای مثال اگر فرد گناهی انجام داد، می‌گوید هنوز برای توبه وقت داری، جوان هستی و برای عبادت وقت زیاد است؛ اگر به جهنم بروی، پس وای به حال آن‌هایی که چه کارها نمی‌کنند؛ ضمن اینکه تو می‌خواهی، در آینده جبران کنی.
    امام باقر(علیه السلام) می‌فرماید:
    آمدن شیطان از پیش‌رو، سبک و ساده جلوه‌دادن آخرت است و منظور از پشت‌سر، مشغول‌کردن مردم به مال‌اندوزی وبخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر وراث و متعلقین است؛ هدف از سمت راست، ضایع‌کردن امور معنوی به وسیله شبهات و ایجاد شک وتردید است و منظور از سمت چپ، لذات مادی و شهوت را در نظر مردم جلوه می‌دهد.
    به فرمودۀ امام علی(علیه السلام) شیطان کار را برای بعضی‌ها بدان‌جا می‌رساند که: «اِتَّخَذُوا الشَّیْطانَ لاَمْرِهمْ مِلاکاً»: منحرفان در کارشان شیطان را ملاک و اساس کار و الگو خود قرار دادند. همان‌گونه که اشاره شد، شیطان بر كسانى كه ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توكل مى‌كنند، تسلطى ندارد؛ تسلط او تنها بر کسانى است که او را به سرپرستى خود برگزیده‌اند، توسط او شرک می‌ورزند و به فرمان‌هایش به جاى فرمان خدا گردن مى‌نهند. وقتی شخص شیطان را به تولی بپذیرد و شیطان در او نفوذ کند، در این هنگام شیطان اهداف خود را در او دنبال می کند؛ در این مرحله شیطان الگویی مقبول از خود به نمایش می‌گذارد تا در جذب و یارگیری موفق عمل کند و این منحرفان‌اند که شیطان را ملاک و الگوی خود قرار می‌دهند.
  2. وعده
    شیطان پس از دعوت و معرفی خود در جایگاه الگو وسرپرست برای پیشبرد اهدافش، با گام‌های آرام به سراغ انسان می‌آید؛ مثل دزدی که صاحب‌خانه با صدای پایش بیدار نشود. شیطان در این مرحله وعده هایی به انسان می‌دهد؛ او با ترفندهای خود گام‌به‌گام، تدریجی و آهسته و با وعده‌هایی انسان را به انحراف می کشاند. خداوند چه زیبا دعوت و وعده‌های شیطان را در این آیه ترسیم می‌کند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ وَمَنْ یتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ فَإِنَّهُ یأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ»: ای مؤمنان، از گام‌های شیطان پیروی نکنید و هر که از گام‌های شیطان پیروی کند [هلاک می‌شود]؛ زیرا شیطان به کار بسیار زشت و عمل ناپسند فرمان می‌دهد.
    آری! شیطان با قدم‌های آهسته خیلی آرام ورود پیدا می‌کند و در ابتدا کسی را دعوت به منکرات، فحشا یا دزدی نمی‌کند، به‌ویژه انسان‌های متدین؛ زیرا می‌داند این دعوت‌‌ها اجابت نخواهد شد. او در شرایط حساس سراغ آدم می‌آید و از نقاط ضعف انسان‌ها به‌خوبی استفاده می‌کند؛ برای مثال وقتی انسان محتاج مساعدت مالی است، به سراغش می‌آید و او را به استفاده از اموال شبهه‌ناک و بیت‌المال وسوسه می‌کند و به او وعده می‌دهد بعد جبران خواهد کرد. شیطان در گام‌های اولیه، گناهان کوچک را ناچیز نشان می‌دهد و می‌گوید انجام آن‌ها به کسی آسیب نمی‌زند و بعد با صبر و حوصله، کم‌کم انسان را به سوی انجام بزرگ‌ترین گناهان سوق می‌دهد.
    در سرنوشت بعضی از جباران تاریخ می‌بینیم برخی از آن‌ها در ابتدا افراد بدی نبودند و بعدها به مرور زمان با نفوذ شیطان به انسان‌های جنایتکار تبدیل شدند. عبدالملک بن مروان پیش از رسیدن به قدرت، یكى از فقهاى مدینه به شمار مى‏رفت و به زهد، عبادت و دین‌دارى شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد با عبادت سپرى مى‏كرد؛ به طورى كه به او «حمامة المسجد» (كبوتر مسجد) مى‏گفتند. او مشغول خواندن قرآن بود که خبر مرگ پدرش مروان را شنید. او با شنیدن این خبر، قرآن را بست و گفت: «اکنون بین من و تو جدایى افتاد و دیگر با تو كارى ندارم!». او به‌راستى از قرآن جدا شد و در اثر غرور، چنان دستخوش مسخ شخصیت گردید كه مورخان از كارنامه سیاه حكومت او به تلخى یاد مى‏كنند. طى تاریخ اسلام عبدالملک نخستین كسى بود كه غدر و خیانت ورزید [عمرو بن سعید بن العاص را پس از امان‌دادن كشت]، مردم را از سخن‌گفتن در حضور خلیفه منع كرد و از امر‌به‌معروف جلوگیرى كرد. او در مدت حكومت طولانى خود، چنان با ظلم، فساد و بیدادگرى خو گرفت كه نور ایمان در دل او به‌كلى خاموش شد. وى روزى خود به این امر اعتراف كرد و به سعید بن مسیب گفت: «چنان شده‏ام كه اگر كار نیكى انجام دهم، خوشحال نمى‏شوم و اگر كار بدى از من سر زند، ناراحت نمى‏گردم. سعید بن مسیب گفت: مرگِ دل در تو كامل شده است».
    آری، شیطان کار خود را در وجود او تمام کرده بود؛ چون شیطان وعده داده است از چهار طرف حمله می‌کند و در صورت همراهی انسان تا اوج شقاوت رهنمون می‌کند. در این مرحله مریدان شیطان فرمان‌بردار او هستند و به تعبیر علی(علیه السلام): «فَنَظَرَ بِأَعیُنِهِمْ، وَ نَطَقَ بِاَلْسِنَتِهِمْ»: شیطان با چشم آن‌ها نگاه می‌کند و با زبانشان سخن می‌گوید. یعنى سرانجام این تخم شیطانى که مبدّل به جوجه شده بود و پرورش یافت و قوى شد، تبدیل به شیطانى متّحد با آن‌ها می‌شود؛ در تمام اعضاى آن‌ها نفوذ مى‌کند، به گونه‌ای که صاحب شخصیت دوگانه‌اى مى‌شوند؛ از یک نظر انسان‌اند و از یک نظر شیطان. ظاهرشان شبیه انسان‌هاست؛ اما باطنشان شیطانى است.
  3. تزیین
    قرآن کریم از زبان شیطان می‌فرماید: «قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیتَنِی لَأُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ» ابلیس گفت: پروردگارا، چون مرا گمراه ساختی، من [نعمت‌های مادی را] در زمین در نظر آن‌ها زینت می‌دهم و همگی را گمراه خواهم کرد. شیطان مطابق این آیه كفر، شرک و همۀ معاصى را در نظر انسان‌ها جلوه و زینت می‌دهد تا آن‌ها را خوب پندارند و در مقابل ایمان و اطاعت از خدا را زشت و قبیح بدانند.
    متأسفانه امروزه برخی از گناهان، قبح و زشتی خود را از دست داده‌اند و برخی از ارزش‌ها رنگ باخته‌اند و بعضی از ضدارزش‌ها به عنوان ارزش در انظار جامعه جلوه‌گر شده است؛برای مثال حجاب و پوشش که نه‌تنها در باورهای دینی، بلکه در فطرت پاک انسانی از ارزش‌های والای انسانی دانسته می‌شود؛ با تلاش شیطان به جایی رسیده است که این ارزش‌ها جا‌بجا شده است؛ به‌گونه‌ای که حیا، عفّت، مردانگی و غیرت کم‌فروغ شده است و ملتزمین به این ارزش و پوشش در جایگاه کهنه‌پرست و غیرمترقّی معرفی می‌شوند. بر این اساس شیطان در این مرحله به گونه‌ای پیشرفت می‌کند که مریدانش دیگر چیزی را به نام زشتی نمی‌بینند و همۀ بدی‌ها، خوب جلوه پیدا می‌کند: «فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَ زَیَّنَ لَهُمْ الْخَطَل». در واقع شیطان زشتی‌ها را تزیین می‌کند تا خوشایند باشد؛ زیرا انسان‌ها فطرتاً از زشتی‌ها بدشان می‌آید. شیطان با توجیهات ناصواب خود بدی را به شکل خوبی‌ها و منکر را به شکل معروف جلوه می‌دهد.
  4. شریک و همیار
    شیطان در مرحلۀ بعد آدمی را در سلطۀ خود شریک و همیار می‌کند و سخنان باطل را بر زبان او جاری می‌نماید. تعبیر امیرمؤمنان(علیه السلام): «فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطانُ فى سُلطانِهِ، وَ نَطَقَ بِالْباطِلِ عَلى لِسانِهِ»، اشاره به این امر دارد که اعمال آن‌ها به‌خوبى گواهى مى‌دهد «شیطان» در آن‌ها نفوذ کرده است و به راهى که مى‌خواهد، مى‌‌برد. در این هنگام سخنان و نگاهشان شیطانى است و حضور شیطان در اعمال آن‌ها به‌خوبى دیده مى‌شود؛ بنابراین شریکان و جنود جنی و انسی او که اوامر او را اجابت کرده‌اند، در همه‌جا با ایجاد وسوسه و القائات باطل سبب گمراهی امت‌ها می‌شوند.
    در این مرحله به تعبیر امیرالمؤمنین(علیه السلام) جوجه‌های شیطان بزرگ شده‌اند؛ به اندازه‌ای که این افراد زبان و دیده‌بان شیطان می شوند و با توجه به روحیات هرکسی از هر طرف که راه ورود را باز ببیند، وارد می‌شوند. درمرحله قبل، فرمان‌بردار بودند و اوامر شیطان را اجرایی می‌کردند؛ ولی در این مرحله خود تبدیل به شیطان شده‌اند و شعبی از شعبات شیطان را در وجود خود اداره می‌کنند.
  5. آسان‌سازی گناهان
    آسان‌سازی و کوچک نمایی گناهان بزرگ و زمینه‌سازی برای ارتکاب آن از طریق ظاهر‌کردن کار زشت در نمایی زیبا، همراه با ایجاد آرزوهای طولانی انسان، از روش‌های مرموز شیطان است. خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ»: همانا آنان‌كه برگشتند، بر پشت‌هاى خویش از پس آنكه آشكار شد، براى ایشان هدایت شیطان بیاراست براى ایشان و فریبشان داد.
    کلمۀ «تسویل» مصدر «سول» به معنای جلوه‌دادن چیزی است که نفس آدمی حریص بر آن است؛ به گونه‌ای که زشتی‌هایش هم در نظر زیبا شود. بنابراین «سَوَّلَ لَهُمْ» به معنای زیباسازی زشتی‌ها و وارونه نمایاندن واقعیت‌ها یا به معنای «تسهیل» و آسان‌سازی است؛ یعنی شیطان راه انحراف را برای انسان آسان جلوه می‌دهد.
  6. ایجاد تردید در باورهای دینی
    شناخت خدا و بندگی او کمال انسان و هدف آفرینش است؛ ازاین‌رو شیطان نهایت تلاش خود را به کار می‌بندد تا فرد را از مسیر بندگی پروردگار خارج سازد و او را به خدایش کافر کند. شیطان در آغاز نمی‌تواند به این هدف دست یابد؛ به همین دلیل می‌کوشد برای رسیدن به هدف نهایی، نقشه‌های مقدماتی را «همانند آلوده‌کردن فرد به گناهان» اجرا ‌کند. اگر شیطان بتواند یاد خدا و اعتقاد به او را که اساس سعادت است، از صفحۀ دل و زندگی فرد به‌کلی پاک کند، چنین شخصی کاملاً بی‌پناه و طعمۀ دام او شده است؛ بنابراین به هر سمت که بخواهد، او را می‌کشاند و هر کاری که بخواهد، بر عهده او می‌گذارد و به وسیله او هر عملی را انجام می‌دهد. در حقیقت فردی که به خدایش کفر ورزیده، از سپاه و سربازان شیطان می‌شود که شیطان او را فرمان می‌دهد و سرپرستی می‌کند و او نیز به‌آسانی اطاعت می‌کند. این مطلب در قرآن به‌روشنی بیان شده است: «إِنّا جَعَلْنَا الشّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلّذینَ لا یُؤْمِنُونَ»: [اما بدانید] ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند.
    روایات فراوانی نشانگر آن است که شیطان در حساس‌ترین لحظه زندگی، یعنی لحظات احتضار و انتقال به جهان دیگر، نیرو‌های خود را بسیج می‌کند تا گوهر گران‌بهای ایمان را از فرد محتضر بستاند. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
    مَا مِنْ‏ أَحَدٍ یحْضُرُهُ‏ الْمَوْتُ‏ إِلَّا وَكَّلَ‏ بِهِ إِبْلِیسُ مِنْ شَیطَانِهِ أَنْ یأْمُرَهُ بِالْكُفْرِ وَ یشَكِّكَهُ فِی دِینِهِ حَتَّى تَخْرُجَ نَفْسُهُ فَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً لَمْ یقْدِرْ عَلَیهِ فَإِذَا حَضَرْتُمْ مَوْتَاكُمْ فَلَقِّنُوهُمْ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُهُ(صلی الله علیه و آله) حَتَّى یمُوتَ: هیچ‌کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر اینکه ابلیس به شیطان‌های خود دستور می‌دهد او را به کفر بکشانند و در دینش ایجاد تردید کنند؛ تا اینکه جانش بیرون آید. پس زمانی که نزد افرادی در حال مرگ بودید، گواهی‌دادن بر این را که “خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) به‌راستی فرستاده خداست”، به او تلقین کنید تا اینکه بمیرد.

راهکار مقابله نفوذ شیطان
برای مقابله با راه‌های نفوذ شیطان باید دست‌کم به دو راهکار مسلح شویم که در ادامه به‌اختصار به آن می‌پردازیم:
الف) شناخت شیطان و اینکه بدانیم شیطان دشمن قسم‌خورده ماست و هیچ‌گاه خیر و سعادت ما را نمی‌خواهد؛
ب) به تهذیب نفس بپردازیم و نفس را از بیماری‌های روحی درمان کنیم تا در عمل اسیر فریب‌کاری شیطان نشویم.
درباره راهکار نخست، خداوند فرموده است شیطان دشمن ماست و ما باید او را دشمن بدانیم. وقتی شیطان دشمن شد، به‌یقین به فکر دشمنی با انسان است و هیچ‌وقت خیر و سعادت ما را نخواهد خواست، بلکه تنها هدف او آن است که همۀ ما را جهنمی کند. ما نباید شیطان را خیرخواه و دوست خود انتخاب کنیم: «إِنَّ الشَّیطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یدْعُو حِزْبَهُ لِیكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ»: البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید؛ او فقط حزبش را به این دعوت می‌کند که اهل آتش سوزان [جهنّم] باشند.
خداوند مهربان و خیرخواه در آیۀ دیگری می‌فرماید:
یا بَنِی آدَمَ لَا یفْتِنَنَّكُمُ الشَّیطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ینْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیرِیهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیاطِینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ: ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، آن‌گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آن‌ها نشان دهد؛ چه اینکه او و همکارانش شما را می‌بینند از جایی که شما آن‌ها را نمی‌بینید؛ [اما بدانید] ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند.
دربارۀ راهکار دوم این نکته قابل توجه است که بدانیم تنها راه رستگاری و فوز ابدی ما، تزکیۀ نفس و پاک‌کردن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل، معرفت و عبودیت حضرت حق است؛ همان‌گونه که خداوند می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»: هر که نفس خود را پاک و تزکیه کند، رستگار شده است.
بنابراین باید همت اصلی ما آن باشد که بیماری‌های روحی و نفسانی خود را درمان کنیم؛ بیماری‌هایی از قبیل سخن‌چینی، دروغ‌گویی،حسد، کینه، خشم و ….. . بامطالعۀ کتب اخلاقی و عمل به آن‌ها، انس با قرآن، انتخاب دوستان متدین و … می‌توانیم نقطه ضعف‌های خودمان را درمان کنیم تا شیطان نتواند از طریق آن‌ها در ما نفوذ کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین علی عباس‌زاده

question