استاد: حجت الاسلام مهدی زمانی فرد
بسم الله الرحمن الرحیم
در ادامه تفسیر سوره مبارکه تغابن، به تفسیر آیه دوم میپردازیم.
آیه دوم که در سوره مبارکه تغابن مطرح میشود، به دو مطلب اشاره مینماید؛
۱-خالقیت پروردگار متعال: یکی از صفات حضرت حق تبارکوتعالی، صفت خالقیت است «هو الذی خلقکم» او است آنکسی که شمارا آفرید؛ یعنی خدای متعال انسان را پدید آورد، خلقت حضرت تبارکوتعالی هم خلقت ابدائی است یعنی نمونه و مشابه دیگری نیست که از روی او نمونهبرداری و مشابهسازی شده باشد؛ و بااراده و مشیت خود انسان را بدون هیچ نمونه خارجی و مشابه بیرونی، خداوند متعال خلق فرموده است.
این صفت خالقیت پروردگار متعال یکی از صفات فعل حضرت حق تبارکوتعالی است.
۲- تقسیمبندی انسانها: «فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ» میفرماید شما به دو گروه تقسیم میشوید؛ گروهی که دارای ایمان هستند و بر مسیر بندگی پروردگار حرکت میکنند و گروه دوم کسانی که کفر میورزند و در مسیر بندگی شیطان حرکت میکنند. نکته مورد ملاحظه و توجه این مسئله است که خدای متعال همه انسانها را پاک میآفریند، از اول خدای متعال هیچ انسانی را آلوده و ناشایسته خلق نمیفرماید، انسان بر اساس فطرت پاک الهی آفریده میشود. رسول گرامی اسلام فرمودند «كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرَةِ» هر مولود و نوزادی بر اساس فطرت پاک الهی آفریده میشود. آنی که مربوط به خدا و داستان خلقت الهی است همه طهارت، پاکی، نیکویی و درستی است.
لذا چگونه انسانها به دودسته تقسیم میشوند؟ بعضیها خوب و بعضیها بد، عاملش این تقسیمبندی چیست؟ چرا بعدازآن که فطرت پاک الهی به بندگان افاضه شد و وجود آنها همراه با نیکی بود، چگونه به یک انسان کافر و آلوده، تبدیلشده است؟ عامل کفر چیست که از آن مسیر پاک خلقت انسان جدا و منحرف میشود، این عامل انحراف چیست؟
نکتهی قابلتأمل این است که خلقت، در آغاز بدون اعوجاج بوده و در استمرارش دچار تغییر و زوال و انحراف میشود. عوامل این انحراف چیست؟ چرا انسانها منحرف میشوند؟
برای انحراف از مسیر اصلی خلقت الهی چهار عامل وجود دارد.
۱- عدم بهکارگیری عقل و اندیشه. خدای متعال در خلقت انسان قوهای و نیرویی قرار داده است به نام عقل، این عقل کارش تشخیص خوبیها، درستها و نادرستها است. اگر انسان این نیروی خود را به کار نگیرد قطعاً دچار انحراف خواهد شد.
لذا درآیات قرآن این جمله بسیار تکرار شده است «أَفَلَا تَعْقِلُونَ»، «أَفَلَا يَعْقِلُونَ» آیا اینها عقلشان را به کار نمیبرند؟ چرا عقلشان را به کار نمیبرند؟ «انهم قوم لا یعقلون» کافران گروهی هستند که از عقل و اندیشه خود بهره نمیبرند و الا اگر انسان با نیروی عقل حرکت کند، این نیروی عقل انسان را به شناخت مبدأ، هم به شناخت معاد و هم به شناخت سفیران الهی که همان پیامبران هستند هدایت میکند.
حال کافران که از عقل خود استفاده نمیکردهاند در مقابل از چه استفاده میکردند؟ در برابر نیروی عقل چه عملی انجام میدادند که چراغ عقلشان خاموش گردید؟ در جواب باید گفت که اینها از تقلید کورکورانه استفاده میکردند؛ یعنی از آباء و اجداد و نیاکان و آداب و سنتهای ملی خودشان پیروی میکردند. حاضر نبودند روش پدران خود را با اندیشه و تعقل موردبررسی قرار دهند و در صورت وجود اشتباه، آن را کنار گذارند.
تقلید کورکورانه آفت عقل است که قرآن کریم به این آفت عقل و اندیشه پرداخته است، در قرآن کریم میفرماید وقتیکه پیامبر به آنها میفرمودند دست از عبادت این بتهایی که به دست خودساختهاید بردارید، میگفتند «إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ» ما پدران و نیاکان خود را بر این روش و بر عبادت بتها یافتیم و ما از آنها پیروی و اقتداء میکنیم.
این همان مشکل اساسی بشر است که اندیشه و تعقل را نابود میکند. تقلید کورکورانه از شخصیتهایی که امروزه به آباء و اجداد میگوییم آداب ملی و رسوم قومی. چرا چهارشنبهسوری برگزار میکنی؟ چون نیاکان و آبا و اجداد زرتشتی ما چهارشنبه آخر سال این کارها را انجام می دادند و ما هم میخواهیم این کار را بکنیم. این همان مثال تقلید کورکورانه است. حال هر چه مسئولان دلسوز، عالمان و افراد فرهیخته در رسانهها در انواع گفتگوها میگویند این کار، کار غلطی است، که سالیانه تلفات و خسارات بسیاری وارد میشود بازهم این کار را انجام میدهند؟!، این همان تقلید کورکورانه میشود.
پس بنابراین اولین عاملی که سبب از بین رفتن خلقت پاک الهی میشود و انسان را در وادی انحراف و کفر قرار میدهد به کار نگرفتن اندیشه و تقلید کورکورانه و بدون منطق و دلیل است.
۲- مسئولیت گریزی؛ برخی از انسانها اینطور فکر میکنند که اگر ما مؤمن شویم و دین را بپذیریم، لازمهاش این میشود که در وقایع باید یکسری مسئولیتها و بایدونبایدهایی را بپذیریم و این بایدها و نبایدها ما را محدود میکند و آزادی را از ما سلب میکند. ما میخواهیم آزادباشیم و هر کاری که دلمان میخواهد بکند، بکنیم. دین میآید میگوید این عمل حرام است و نباید انجام دهی؛ این عمل واجب است روزه باید بگیری، نماز باید بخوانی، به نامحرم ارتباط نگیری، هر غذایی شایسته خوردن نیست.
خلاصه دین یک سری دستوراتی دارد که آدم را محدود میکند. عبودیت مستلزم محدودیت هواهای نفسانی است. آن گروهی که میخواهند کافر شوند مسئولیت گریزاند و زیر بار این محدودیتها نمیروند و میخواهد آزاد و راحت باشد.
یک جوانی مسیحی شده بود! گفتند چرا مسیحی شدی؟ گفت چون مسیحیت خیلی راحت است. در برابر اسلام که دستوراتی دارد، اما مسیحیت هیچ محدودیتی ندارد! این میشود مسئولیت گریزی؛ عدهای میخواهند کافر شوند چون در دین سختیهایی احساس میشود. مگر هر سختیای بد است؟! آن شخصی که بیمار است برای اینکه بهبود یابد، دکتر به او رژیم غذایی نمیدهد؟ نمیگوید باید این را بخورید و آن را نخورید؟ روح انسان هم همینطور است، باید یک سلسله بایدها و نبایدها رعایت شود تا روح ما تندرست باشد، از امراض نفسانی و شیطانی که بسیار مهلکتر از امراض جسمانی هستند، در امان باشیم.
لذا دین مسئولیتپذیری میآورد اما کفر مسئولیت نمیآورد. اینجا آن ماجرای بشر حافی که در کتب تاریخ نوشتند به خاطر انسان میآید که حضرت مولانا موسی ابن جعفر سلاماللهعلیه و علی آبائه و ابنائه الطاهرین روزی از مقابل منزلی عبور میکردند و صدای سازوآواز برخواسته بود و مشخص بود که اهل خانه مشغول به عیش و طرب و کارهای معصیت و محرم هستند. حضرت داشتند ازآنجا عبور میکردند همان لحظه کنیزی از در خانه بیرون آمد برای اینکه زبالههای داخل خانه را در کوچه بریزد. حضرت توقفی کردند و از آن کنیز سؤال کردند که صاحب این خانه حرّاست یا عبد؟ کنیز پاسخ داد: صحاب این خانه حر است و عبد نیست.
حضرت سری تکان دادند و فرمودند بله حر و آزاد است که هر کاری میخواهد انجام میدهد و از خانه صدای معصیت بلند میشود، اگر عبد و مسئولیتپذیر بود از خانه او اینچنین صدای لهو و لعب و آلات موسیقی به گوش نمیرسید.
این همان آزادی مذمومی است که ادیان الهی، با آن جنگیدهاند و فرمودهاند اینها هواهای نفسانی است؛ اینها صاحب خود را بیچار میکند که انسان آزاد باشد و هر آنچه میخواهد را انجام دهد.
گفتگو این کنیز با حضرت موسی بن جعفر مقداری طول کشید وقتیکه به داخل خانه برگشت صاحبخانه به او گفت چرا مکث تو در بیرون خانه طولانی شد؟
ماجرا را گفت. وقتیکه آن جمله حضرت که اگر عبد بود اینطور نبود به گوش او خورد در قلب او اثر کرد و انقلابی در دل او ایجاد کرد.
از کنیز پرسید این آقا از کدام طرف رفت؟ کنیز، مسیر حرکت موسی بن جعفر را به او نشان داد. صاحبخانه با پایبرهنه دواندوان به دنبال موسی بن جعفر دوید و خودش را به حضرت رسانید. خودش را روی پاهای حضرت موسی بن جعفر انداخت و شروع به گریه کرد و گفت آقاجان از اکنون به بعد میخواهم عبد باشم. دیگر نمیخواهم آزادباشم بلکه میخواهم مسئولیتپذیر و عبد باشم و به دست شما توبه کنم.
آقا موسی ابن جعفر روش توبه را به او آموختند و همانجا توبه کرد و مسیر زندگیاش را عوض کرد. آن آزادی شیطانی و غیر الهی را کنار گذاشت و مسئولیتپذیر شد و تا آخر عمر این آقا پابرهنه حرکت میکرد و کفش نمیپوشید، از او پرسیدند که چرا کفش نمیپوشی؟! گفت آن زمانی که خداوند شرف و سعادت توبه به دست آقا موسی ابن جعفر را به من مرحمت فرمود من پابرهنه بودم؛ به شکرانه آن لحظه توبه و یادآوری آن لحظه من میخواهم همیشه پابرهنه باشم و آن شخص معروف شد بُشر حافی. حافی یعنی پابرهنه.
مسئولیتپذیری بسیار مهم است، انسان زمانی رشت و ارتقاء مییابد که مسئولیتپذیر باشد. یک ورزشکار که در میدانهای ورزشی میدرخشد و مدال میگیرد، خیلی محدودیتها را رعایت کرده است؛ رژیمها و تمرینها و… را رعایت میکنند. این رعایتها سبب میشود که بدن ورزیده میشود.
مؤمن پرهیزکار هم به همین صورت میباشد، با پرهیز، باتقوا، روی خودکار کرده است و یک محدودیتهایی را در خود ایجاد کرده و در صحرای محشر مدال افتخار تقوا و بندگی به او اعطا میشود.
لذا عامل دوم از عوامل کفر همان مسئولیت گریزی است. اسمش را میگذاریم آزادی مطلق افراطی.
۳- همنشینان ناشایسته: همنشین، بسیار مسئله مهمی است. دوستان انسان، همنشینان انسان خیلی مهماند. افراد بسیار خوب و صالح بودهاند که با دوستان بد همنشین شدهاند و بهواسطه این همنشینی صلاح و درستی آنها تبدیل به فساد و نادرستی شده است. چقدر عجیب است! درآیات و روایات نسبت به این مسئله خیلی تأکید شده است که باید حتماً نسبت به همنشینان خودتان مراقبت و توجه داشته باشید که شمارا بالا ببرد؛ اگر خوب نباشد شمارا پایین میآورد.
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت مردم شد
همنشین تو از تو بِه باید تا تو را عقل و دین بیفزاید
یار بد بدتر بوَد یا مار بد مار بد تنها به این جسمت زند
یار بد بر جسم و ایمانت زند
دوست بد ایمان انسان را میدزدد، سلامت روح انسان را تباه میکند و از بین میبرد البته در زمان ما بحث دوست و همنشین نسبت به زمانهای گذشته یک مفهوم بسیار گستردهتری پیداکرده است؛ شبکههای اجتماعی، اینها هم همنشین انسان محسوب میشوند. اگر عضو یک کانال یا گروهی شوید که مطالب تباه باشد، انسان را تباه و فاسد میکند.
۴-غذای ناشایست و ناپاک: اگر لقمه و غذای انسان از غذای نادرست و ناشایست باشد، این هم انسان را منحرف میکند. غذای حرام در وجود انسان، به افول ایمان تبدیل میشود و غذای حلال تبدیل به نور ایمان میشود. این هم درآیات و روایات واردشده است و تأکید شده است که انسان باید نسبت به طعام خود، مشروعیت و حلیت او توجه داشته باشد تا از این مسئله انحراف، بپرهیزد و دچار انحراف نشود. لقمه حرام، انسان را منحرف میکند لذا در روایت داریم عبادت ۱۰۰ جزء است که ۹۹ جزء آن کسب روزی حلال است.
امیدواریم که خداوند متعال در پرتو این آیات قرآن و درک صحیح مفاهیم قرآنی همه ما را به سمتوسوی ایمان و تقوا و آن سلامت اصلی خلقت رهنمون و هدایت کند
خدایا به عظمت قرآن کریم تو را قسمت میدهیم ما را در دنیا با این کتاب مانوس بگردان و در آخرت ما را با قرآن کریم محشور بفرما.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته