۵. ایمان گزینشی ممنوع!

بسم الله الرحمن الرحیم 

(توضیحاتی پیرامون مذموم بودن ایمان گزینشی و دل‌بخواهی)

ارتباط اولیه

به نام آن خداوندی که یادش آرام‌بخش قلب بندگان است.

غیورمردان ایران‌زمین سلام.

الهی که حال دلتان همیشه خوب باشد و قرآنی.

همین ابتدای کار برویم سر سفره هدیه الهی بنشینیم و برنامه و کلاس امروزمان را هم با قرآن شروع کنیم. امروز روز پنجم ماه مبارک رمضان است و باید آیات جزء پنجم قرائت شود؛ پس یکی از عزیزان آیات ۶۱ تا ۶۵ سوره نساء را برایمان قرائت بفرماید.[۱]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ رَأَيۡتَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودٗا ﴿۶۱﴾

فَكَيۡفَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ جَآءُوكَ يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّآ إِحۡسَٰنٗا وَتَوۡفِيقًا ﴿۶۲﴾

أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَعِظۡهُمۡ وَقُل لَّهُمۡ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِيغٗا ﴿۶۳﴾

وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ

فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا ﴿۶۴﴾

فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ

ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ﴿۶۵﴾

ممنون و سپاس‌گزاریم از دوست عزیزمان برای قرائت زیبایی که داشتند. الهی که سراسر زندگی‌تان قرآنی باشد. سلامتی این عزیز قرآنی و خانواده محترمشان بلند صلوات بفرستید.

«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»

شروع:

ای نام تو بهترین سرآغاز          بی‌ نام تو، نامه کِی کنم باز؟

بحث امروز را می‌خواهم با یک سؤال از علائم راهنمایی و رانندگی شروع کنم. به نظر شما این علامت برای چیست؟[۲]

احسنت به شما که به این سؤال بسیار ساده، پاسخی کوبنده و محکم دادید![۳] این یعنی شما به‌‌طور کامل بر قوانین احاطه دارید!

همان‌‌طور که گفتید، این علامت یعنی «ورود ممنوع!». علامت ورود ممنوع برای جایی است که ما به هیچ عنوان نباید به طرف آن حرکت کنیم؛ چراکه ورود ما به آن منطقه، برابر است با ایجاد مشکل و خطر برای خودمان یا دیگران.

شاید بپرسید ارتباط این سؤال و علامت با مباحث قبلی در چیست؟! هرچند می‌‌دانم کسی این سؤال را نمی‌پرسد، اما احسنت به این سؤال خوب!

برای اینکه ارتباطش را با مباحث خودمان پیدا کنیم، مجدداً باید به کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» از مقام معظم رهبری(حفظه الله) مراجعه کنیم.

ارائه محتوا

حضرت آقا در این کتاب می‌‌فرمایند:

تعهدات یک فرد مؤمن، گاه‌گاهی و دل‌بخواهی نیست. این‌جور نیست آن کسی که می‌خواهد خود را مؤمن قلمداد بکند، هرجا که نفع و سود و بهرۀ شخصیِ تجاوزکارانۀ خودش ایجاب کرد، مؤمن باشد، اما در آن مواردی که ایمان و عمل برای او سود شخصی تولید نمی‌کند، از نام اسلام و نام ایمان و از عمل به تعهدهای ایمانی روگردان باشد. [۴]

یعنی بعضی از آدم‌‌ها هستند که احتمالاً شما هم آن‌‌ها را می‌شناسید، ایمان این افراد گاه‌‌گاهی است؛ یعنی اگر جایی به سود و نفعشان بود، مؤمن جلوه می‌‌کنند و اگر به ضررشان بود، غیرمؤمن. این افراد در بیان قرآن، افرادی بی‌ارزش شمرده می‌شوند؛ چراکه «نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ»[۵] هستند؛ یعنی برخی موارد را قبول دارند و برخی را خیر. جالب است بدانید که این افراد حتی با آیات قرآن هم همین‌طور برخوررد می‌‌کنند. خداوند درباره آن‌‌ها در آیه ۸۵ سوره بقره می‌‌فرماید: «أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡكِتَٰبِ وَتَكۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ»؛ شما به برخی از آیات قرآن ایمان دارید و به برخی خیر؟! عجب! هر جا که به نفعتان است، بی‌‌دردسر و راحت، آن را قبول دارید و انجام می‌‌دهید، اما هر جا که کمی سخت باشد یا با منافعتان کار داشته باشد، رها می‌‌کنید؟!

دوستان قرآنی من! آنچه از قرآن می‌‌توان برای این افراد برداشت کرد، این است که ایمان این افراد، گزینشی و دل‌بخواهی است و ورود به این سبک از دینداری کاملاً ممنوع و مذموم است. به همین دلیل، شما هم این تابلوی «ورود ممنوع» را همیشه با خود همراه داشته باشید تا اگر خدایی ناکرده شیطان خواست شما را وارد این نوع از دینداری کند، سریعاً واکنش نشان بدهید و با او مخالفت کنید. پس ورود به دینداری گزینشی ممنوع!

کدام‌‌یک از دوستان می‌‌تواند مثالی را برای اثبات اشتباه بودن این سبک از دینداری بزند؟[۶]

احسنت به این همراهی و مشارکت! یک مدرسه یا باشگاه ورزشی ‌‌را در نظر بگیرید که دارای قوانین مشخص و خاصی است و هر کسی که می‌‌خواهد وارد آنجا شود، حتماً باید به تمام قوانین آنجا احترام بگذارد. شما دو راه جلوی روی خود دارید: یا نباید اصلاً وارد آن مدرسه و باشگاه بشوید، یا اگر وارد شدید، باید به قوانین آن احترام بگذارید.

سؤال: آیا این کار غیرمنطقی و غیرعقلی است؟

پاسخ: قطعاً خیر. اتفاقاً این کار بسیار منطقی و عاقلانه است. نمی‌شود که من وارد یک مجموعه‌‌ای بشوم و شرایط اولیه را بپذیرم، اما به برخی از آنها متعهد نباشم.

دوستان من! دینداری هم به همین شکل است. نمی‌شود که ادعای مسلمانی و مؤمن بودن را داشته باشیم، اما به برخی از وظایفمان عمل نکنیم. نمی‌شود بخشی از دین را که به سود و نفعمان است، بپذیریم و بخشی که کمی سختی دارد، رها کنیم! یکی از دوستانی که به تبلیغ رفته بود، تعریف می‌‌کرد که روزی دختری نزد من آمد و گفت: «حاج آقا! من تمام روزه‌‌هایم را می‌گیرم و هیچ روزه قضایی ندارم، اما این خم‌‌وراست شدن (یعنی نماز) را اصلاً قبول ندارم!» در باطل بودن این حرف که شکی نیست؛ فقط باید از این دخترخانم بپرسیم که به نظر شما چه کسی روزه را واجب کرده است؟ خب همان شخص، نماز را هم واجب کرده است.

دوستان من! دین اسلام شبیه یک پازل است و نمی شود برخی از تکه‌‌ها را کنار گذاشت. ایمان، زمانی کامل می‌‌شود که تکه‌‌های پازل آن به‌‌‌طور کامل کنار هم قرار گرفته باشند.

ناگفته نماند که این اتفاق برای بچه مذهبی‌‌ها نیز می‌‌تواند رخ بدهد؛ چراکه برخی از آن طرف بام می‌‌افتند؛ دقیقاً شبیه به برخی از دینداران خشک‌‌مذهب. در روایت داریم یکی از شیعیان امام صادق(علیه السلام) خدمت ایشان رسید. حضرت سراغ یکی از یاران را از او گرفتند و فرمودند: فلان شخص چه می‌کند؟ گفت: آدم نیکوکاری شده و کلاً کسب و تجارت را رها کرده است. شاید باور نکنید، اما برخلاف آنچه ما باور داریم، امام صادق(علیه السلام) سه بار فرمودند: «عَمَلُ الشَّیْطَانِ، عَمَلُ الشَّیْطَانِ، عَمَلُ الشَّیْطَانِ»؛ یعنی این کار او، کاری شیطانی است.[۷]

ببینید چقدر دین ما زیباست؟! منظور امام صادق(علیه السلام) این است که تو حق نداری لذت‌‌های حلال خدا را بر خود حرام کنی و کلاً مشغول عبادت خدا شوی! نه افراط و نه تفریط! امام کاظم(علیه السلام) در این باره می‌‌فرمایند: «اجْعَلُوا لِأَنْفُسِکُمْ حَظّاً مِنَ الدُّنْیَا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِی‏ مِنَ‏ الْحَلَالِ‏»؛ برای خودتان بهره‌‌ای از نعمت‌‌های دلخواه از حلال قرار دهید، «وَ مَا لَا یَثْلِمُ الْمُرُوَّةَ وَ مَا لَا سَرَفَ فِیهِ»؛ به‌گونه‌ای که جوانمردی و مروّت را مخدوش نسازد و اسراف هم در آن نباشد، «وَ اسْتَعِینُوا بِذَلِکَ عَلَی أُمُورِ الدِّینِ»؛ به کمک و مدد این حلال‌‌ها به وظایف دینی خود برسید، «فَإِنَّهُ رُوِیَ لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لِدِینِهِ أَوْ تَرَکَ دِینَهُ لِدُنْیَاهُ»؛ زیرا روایت شده است: آن‌‌کس که دنیایش را برای دینش، یا دینش را برای دنیایش از دست بدهد، از ما نیست.[۸]

خلاصه و در یک کلام: ایمان گزینشی و دل‌بخواهی ممنوع!

به نظر شما چرا تقطیع کردن صوت یا فیلم کسی اشتباه است؟[۹]

احسنت به شما! همان‌‌طور که گفتید، وقتی صوت یا فیلمی تقطیع می‌‌شود، اول این‌که می‌‌تواند آبروی طرف مقابل را ببرد؛ ثانیاً به هیچ عنوان اصل حرف به ما منتقل نمی‌شود؛ ثالثاًً این کار فقط باعث شادی دشمنان او می‌‌شود.

این سبک از دینداری برخی افراد، که همان ایمان گزینشی بود، دقیقاً شبیه همین کار تقطیع است؛ یعنی بخشی از دین که به دردشان می‌‌خورد را می‌گیرند و برخی دیگر را رها می‌‌کنند. این افراد گاهی از ضررهایی که با این نوع دینداری به خود با دیگران می‌‌زنند، ناآگاهاند.

اینها نمی‌دانند که گاهی با این رفتارشان آبروی اسلام را می‌‌برند!

نمی‌دانند که گاهی با این رفتارشان آبروی مسلمانان را هم می‌‌برند!

نمی‌دانند که گاهی با این رفتارشان مردم را به دین و دینداران بدبین می‌‌کنند!

نمی‌دانند که گاهی با این رفتارشان باعث می‌‌شوند دین انحرافی به مردم منتقل شود و اصل کلام خدا روی زمین می‌‌ماند!

گفتم تقطیع، یاد لطیفه‌‌ای افتادم که گفتن آن خالی از لطف نیست و اتفاقاً مرتبط با بحث ما هم هست:

نقل می‌‌کنند یک حکیمی پسری داشت که شدیداً پرخوری می‌‌کرد و هر چه حکیم به او می‌گفت: نخور! برایت ضرر دارد، گوش نمی‌داد. یک روز که حکیم خیلی اصرار و پافشاری کرد که او کمتر بخورد، پسر شکمو گفت: پدرجان! مگر نشنیده‌‌ای که خداوند در قرآن می‌فرماید: «كُلُوا وَاشْرَبُوا»؛ بخورید و بیاشامید؟! یعنی شما نباید گرسنگی بکشید؛ چراکه از قدیم گفته‌‌اند: «به سیری مُردن، بِه که گرسنگی بردن»؛ یعنی آدم از سیری بمیرد، بهتر از این است که گرسنگی بکشد!

شاعر هم در وصف حال این پسر شکمو چنین سروده است:

«كُلُوا وَاشْرَبُوا» حلقۀ گوش کرد        «وَلَا تُسْرِفُوا» را فراموش کرد

حکیم به پسر گفت: ‌‌ای پسرم! آیه را کامل بخوان که می‌فرماید: «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا»؛ بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید.

این حکایتِ حال و روز افرادی است که برخی از آیات قرآن را دوست دارند و به آن عمل می‌کنند و برخی دیگر را رها می‌کنند.

برخی اهل نماز و روزه هستند، اما شدیداً بداخلاقی هم می‌کنند!

برخی در برنامه‌‌های مذهبی مثل اعتکاف شرکت می‌کنند، اما ناسزا و فحش هم می‌دهند!

برخی دائماً در هیئت‌‌ها هستند، اما به حرف پدر و مادرشان گوش نمی‌دهند!

ایمان این افراد، همان ایمان گزینشی است که به درد هیچ‌‌کس جز خودشان نمی‌خورد!

دوستان قرآنی من! مؤمن بودن به ادعا نیست. آخرین آیه‌‌ای که امروز تلاوت کردیم، درباره همین موضوعی بود که تا الان درباره آن حرف زدیم. خداوند می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا»[۱۰]

این آیه مربوط به اختلاف بین دو نفر است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) میان آنها قضاوت می‌کنند و آن شخص محکوم از قضاوت حضرت ناراحت می‌شود؛ به همین خاطر خداوند این آیه را نازل کرد و فرمود: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند، و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند، و کاملا تسلیم باشند».

این آیه سه نکته بسیار مهم دارد:

  1. در تمام موارد اختلاف، چه بزرگ باشد، چه كوچك، باید به قضاوت و داورى پيامبر(صلی الله علیه و آله) که همان اسلام ناب است، مراجعه كرد؛ یعنی سخن اسلام باید تراز و ترازوی اعمال ما باشد. درست مثل شاقولِ بنّا که حرف آخر را همان شاقول می‌‌زند. اگر گفت دیوار کج است، یعنی دیوار کج است؛ هرچند عالم و آدم بگویند راست است.
  2. حق نداریم از نتیجه قضاوت، در دل هم ناراحت شویم؛ چراکه قضاوت اسلام، قطعاً حق و درست است.
  3. در مقام عمل هم باید مطیع اوامر باشیم و همه‌گونه دین را بخواهیم و اجرا کنیم؛ نه گزینشی.

آخرین نکته را هم از کلام مقام معظم رهبری(حفظه الله) در ادامه این بحث بیان کنیم. ایشان در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» می‌‌فرمایند:

ایمانِ بدون تعهد، بدون احساس مسئولیت، بدون انجام دادن تعهدها و به تعبیر قرآن، بدون عمل صالح، ایمان نیست و نتایج ایمان مترتب نمی‌‌گردد… آن کسی که مؤمن است و می‌‌خواهد مؤمن بماند و از ثمرات مؤمن بودن بهره ببرد، در مقابل همۀ احکام خدا باید احساس تعهد کند… موسمی نیست تعهد؛ گاه‌‌گاهی نیست تعهد. تعهد، همگانی و همه‌‌جایی و همیشگی است.[۱۱]

یعنی ایمان گزینشی و دل‌بخواهی ممنوع! همه‌‌جوره باید پای اسلام ماند؛ حتی با سختی‌‌‌هایش.

دوستان قرآنی من! هرگز فراموش نکنید که گاهی برای رسیدن به هدفی بالاتر، باید سختی‌‌های فراوانی را تحمل کرد. برخی فکر می‌کنند که حسین رضازاده یک‌شبه قهرمان جهان شد! یا حسن یزدانی یک‌شبه مرد یکِ کشتی ایران شد! نه؛ شما تا رنج و سختی‌‌های مسیر را تحمل نکنی، هرگز نمی‌توانی به آنچه می‌‌خواهی دست پیدا کنی؛ حتی در دینداری.

تنوع

از آنجا که بحث امروز ما بسیار مهم بود، به همین دلیل بیایید آیاتی که در ابتدا خواندیم را یک بار دیگر با هم تلاوت کنیم. من می‌خوانم و شما هم پشت سر من تکرار کنید.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ رَأَيۡتَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودٗا ﴿۶۱﴾

فَكَيۡفَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ ثُمَّ جَآءُوكَ يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّآ إِحۡسَٰنٗا وَتَوۡفِيقًا ﴿۶۲﴾

أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَعِظۡهُمۡ وَقُل لَّهُمۡ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِيغٗا ﴿۶۳﴾

وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ

فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا ﴿۶۴﴾

فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ

ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ﴿۶۵﴾

هر کس دوست دارد ایمانی کامل داشته باشد، نه گزینشی، بلند صلوات بفرستد.

«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»

جمع‌بندی

امروز از یک «ورودممنوع» صحبت کردیم؛ ورودممنوعی که نوعی از ایمان برخی افراد است؛ یعنی «نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ» هستند؛ یعنی بخشی از دین را دوست دارند، چراکه به نفع آنهاست و بخشی دیگر را چون برایشان منفعتی ندارد یا سختی دارد، رها می‌‌کنند. ایمان این افراد از نظر قرآن هیچ ارزشی ندارد.

تکلیف

با توجه به بحث مهمی که امروز داشتیم، وقتی به منزل رفتید، کمی با خودتان خلوت کنید و به این موضوع فکر کنید که خود ما در چه مواردی دین را گزینشی انتخاب کرده‌‌ایم تا از این به بعد دیگر آن کار را تکرار نکنیم.

دعای پایانی

در انتهای کلاس بیایید دست به دعا برداریم:

خدایا! به حق این ماه عزیز، توفیق اطاعت و بندگی‌‌ات را به ما عنایت بفرما؛ الهی آمین!

بارالها! به حق اهل‌بیت(علیهم السلام) و قرآن، ایمان همراه با تعهد، نه ایمان گزینشی به ما عنایت بفرما؛ الهی آمین!

پروردگارا! به رهبر عزیزتر از جان ما، امام خامنه‌ای(حفظه الله) سلامتی و طول عمر باعزت عنایت بفرما؛ الهی آمین!

شادی دل اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) خصوصاً وجود نازنین حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) بلند صلوات بفرستید.

«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»


[۱]. مربیان گرامی توجه داشته باشند: بهتر آن است که خود متربیان آیات روزانه را تلاوت کنند؛ اما اگر نشد، بهتر است خود مربی قرائت کند و به هر دلیلی اگر مربی نیز نتوانست، می‌‌توان از فیلم و صوت قرّاء مشهور استفاده کرد.
[۲]. مربیان گرامی می‌‌توانند برای جذابیت بیشتر، علامت مورد نظر را چاپ کنند و به هنگام شروع جلسه، آن را به نمایش بگذارند.
[۳]. مربی می‌تواند این جمله را با حالت طنز و لبخند بیان کند.
[۴]. طرح کلی قرآن در اندیشه اسلامی، ص۹۱.
[۵]. نساء، ۱۵۰.
[۶]. برای مشارکت و همراهی متربیان، ضروری است که پاسخ کامل متربیان شنیده شده و از کسانی که پاسخ صحیح می‌دهند، تقدیر و تشکر شود.
[۷]. مجلسی، حلیة المتقین، باب دوازدهم، فصل نهم.
[۸]. آمدی، تحف‌‌العقول عن آل‌‌الرسول(عهم)، جزء۱، ص۴۰۹.
[۹]. ابتدا مشارکت‌گیری صورت گیرد، سپس به ادامه بحث پرداخته شود.
[۱۰]. مربیان گرامی درصورت داشتن زمان می‌توانند شأن نزول آیه را نیز بیان بفرمایند:
یکی از صحابه اثرگذار در تاریخ صدر اسلام، چه در زمان حیات رسول‌‌الله(ص) و چه بعد از شهادت ایشان، زبیر بن عوام است که از مهاجران به مدینه بود و با پیامبر(ص) نسبت فامیلی داشت. مادر او صفیه، دختر عبدالمطلب بود؛ لذا او پسرعمه پیامبر(ص) شمرده می‌شد. می‌‌گویند یک روز زبیر بن عوام با یکى از انصار (مسلمانان مدینه) بر سر آبیارى نخلستان‌‌های خود که در کنار هم قرار داشتند، اختلافى پیدا کرده بود. هر دو براى حل اختلاف، خدمت پیامبر(ص) رسیدند. از آنجا که نخلستان زبیر در قسمت بالاى نهر و نخلستان انصارى در قسمت پایین قرار داشت، پیامبر(ص) به زبیر دستور داد: اوّل او باغ‌‌هایش را آبیارى کند و بعد مسلمان انصارى (و این مطابق همان سنتى بود که در باغ‌‌های مجاور هم جریان داشت). اما مرد انصارى به‌‌ظاهر مسلمان از داورى عادلانه پیامبر(ص) ناراحت شد و گفت: آیا این قضاوت به خاطر آن بود که زبیر عمه‌‌زاده توست؟! پیامبر(ص) از این سخن بسیار ناراحت شد، به حدّى که رنگ رخسار مبارکشان دگرگون گردید. در این هنگام آیه ۶۵ سوره نساء نازل شد. 
[۱۱]. طرح کلی اندیشه اسلامی، جلسه پنجم، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30262

question