تأثیرات روانی توحید

بسم الله الرحمن الرحیم

« يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ»[۱]

مهم‌ترین کلمه‌‌‌ای که در آموزه‌‌‌های اسلام با آن مواجه می‌‌شویم «توحید» است. این کلمه آینۀ تمام‌‌‌نمای اسلام و روح حاکم بر فقه و عقاید و اخلاق و فلسفه اسلام است؛ یعنی هر مسئله‌‌‌ای اعم از مسائل فقه و اخلاق و … را بشکافیم، در دل آن نور توحید است که جلوه‌گر است.

وقتی بخواهیم معنای لغوی این کلمه را بررسی کنیم، اول به سراغ ریشه کلمه «توحید» می‌‌رویم:

توحید از «وحدت» است؛ از مادۀ «وحدت»؛ از ریشۀ وحدت؛ یعنی یکی بودن. توحید صیغه باب تفعیلش می‌‌شود یکی‌‌کردن. توحید یعنی یکی‌‌کردن؛ واحد کردن؛ واحد ساختن؛ یعنی خدایان متعدد را به صورت خدای واحد درآوردن؛ جامعه غیرتوحیدی را توحیدی کردن؛ مغز مشرک و دل مشرک را مغز موحد و دل موحد قرار دادن.[۲]

در فصل‌‌‌های قبلی به تأثیرات اجتماعی توحید پرداخته شد. در این فصل، از ادامه بحث در تأثیرات اجتماعی صرف‌‌نظر می‌‌شود و بحث از تأثیرات فردی توحید را ادامه می‌دهیم؛ تأثیراتی که در روح و جان انسان موحد می‌‌نشیند و به زندگی و رفتار او جهت می‌دهد. این بحث با بحث اولی که درباره ایمان بود نیز تناسب دارد؛ زیرا می‌‌خواهیم ببینیم که ایمان به توحید چه تأثیراتی در فرد موحّد دارد.

اگر ایمان و عقیده به توحید، صرفاً لقلقه زبان و وسیله‌‌‌ای برای سوءاستفاده و بهره‌‌برداری در راه دنیا نباشد و ایمانی آگاهانه باشد، تعهّدات گسترده‌‌‌ای برای فرد می‌‌آورد و در نتیجه، ایمانی عمل‌زا می‌‌گردد و با تنبلی جمع نمی‌‌شود.

بررسی تأثیرات ایمان به توحید در فرد موحّد دو فایده دارد:

یکی اینکه ما با توحید یک قدری بیشتر آشنا می‌‌شویم. می‌‌فهمیم که توحید به معنای چه آموزش روحی و روانی است… فایده دوم این است که خودمان را می‌‌شناسیم که موحدیم یا موحد نیستیم. محکی است برای شناختن مایۀ توحید در دل خویشتن.[۳]

این ایمان تعهّدآور، تأثیرات فراوانی بر زندگی فرد دارد که از آن جمله می‌‌توان اشاره کرد به تواضع و خوش‌رویی.[۴]

امید بی‌‌پایان، شور و تلاش خستگی‌‌‌ناپذیر، جهت‌گیری درست و مشخص.[۵]

در اینجا فقط دو مورد از تأثیرات عمده توحید بیان می‌‌شود:

یکی وسعت دید است که در پرتوی باور توحیدی، فرد موحّد نظرگاهی فراتر از دیگر افراد پیش روی خود می‌‌یابد و این باور، او را از تنگ‌‌نظری‌‌‌‌‌ها مصون می‌‌دارد. اصلاً وسعت دید فرد موحّد قابل قیاس با دیگران نیست؛ زیرا سفری به مقصد بی‌نهایت پیش پای اوست و حتی به مرگ نیز محدود نمی‌‌شود. او در پرتوی توحید، این دنیا را فقط یک مرحله می‌‌بیند و پس از آن، آخرتی بی‌‌انتها را در پیش دارد. این تفاوت در وسعت دید را به وضوح می‌‌توان در رفتار سربازان جنگ اُحُد نیز مشاهده کرد که بعداً اشاره‌‌‌ای به آن خواهد شد.

امّا مورد دیگری که بیشتر مد نظر ماست و باور به توحید، آن را برای فرد موحّد به ارمغان می‌‌آورد، آسیب‌‌ناپذیری در مقابل ترس است.

حتی اگر با نگاه اولیّۀ غیرتوحیدی هم نگاه کنیم و بخواهیم بین خداوند تعالی با خدایان دروغین دیگر، انتخابی داشته باشیم و هرکدام که برای ما نافع‌‌تر است را برگزینیم، باز هم انتخاب خداوند یگانه تأثیرات مثبت بیشتری در زندگی ما دارد؛ حتی در بعد فردی. در آیه شریفه که در ابتدای بحث ذکر شد نیز حضرت یوسف؟ع؟ با طرح پرسشی دقیق، مخاطب را دعوت به تفکّر در آثار توحید می‌‌کند. «ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَيۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ»؛[۶] یعنی آیا پرستش چند معبود بهتر است یا پرستش «الله» تبارک و تعالی که خدای یگانه است؟! آیا این معبود‌‌‌هایی که شما برای خودتان ساخته‌‌اید، بیشتر نفع دارند یا خداوند یگانه‌‌‌ای که قادر و توانا است؟![۷] شاید بتوان گفت که قهّاریّت و توانایی خداوند در افاضات به بندگانش مد نظر حضرت بوده، امّا به نظر می‌رسد که حتی اگر این جنبه را نیز مد نظر نگیریم و به یک مرحله قبل بنگریم، صرف باور به توحید نیز تأثیرات گسترده‌‌‌ای در روح افراد خواهد داشت. فرد موحّدی که معبودش خداوند قهّار باشد، دیگر قدرت‌‌‌‌‌های ظاهری پادشاهان مصر او را نمی‌‌ترساند. دیگر زندان برای او عذاب‌‌آور نخواهد بود؛ بلکه فرصتی است برای عبادت و خلوت با معبود خویش.

نمونه دیگری که می‌‌توان از قرآن یافت، واقعه‌ای است مربوط به جنگ اُحُد: « ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡقَرۡحُۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ مِنۡهُمۡ وَٱتَّقَوۡاْ أَجۡرٌ عَظِيمٌ».[۸] آیه در مورد جنگ احد است. بعد از جنگ، مشرکین که در حال بازگشت به سوی مکّه بودند، از بازگشت پشیمان می‌‌شوند و تصمیم می‌‌گیرند که به سوی مدینه بازگردند تا باقی مسلمانان را نیز نابود کنند.[۹]

در آیه، به آن دسته از مؤمنین اشاره می‌‌شود که باور توحیدی آنچنان در جانشان نفوذ کرده و تعهّدآور گشته که با وجود تحمّل سختی‌‌‌های جنگ و زخم‌‌‌های متعدّدی که برداشته‌‌اند، باز هم دستور خداوند و رسول خدا؟ص؟ را اجابت می‌‌کنند: «ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنًا».[۱۰]

در این آیه شریفه دو بار کلمه «ناس» به‌‌کار رفته است. اولین «ناس» اشاره به منافقینی دارد که در بین مسلمانان حضور داشتند و دومین «ناس» اشاره به دشمنانی دارد که در مقابل مسلمانان صف‌‌آرایی کرده‌‌اند تا انتقام شکست فضاحت‌‌بار جنگ بدر را بگیرند و از حقد و کینه‌‌‌ای که در دل دارند، برهند.[۱۱]

منافقین، خودشان در سپاه اسلام حاضر نمی‌شوند و سعی دارند تا روحیه مجاهدین را هم تخریب کنند و موحّدینی که دل به فرمان پیامبر؟ص؟ سپرده‌‌اند را نیز از رفتن به جهاد منصرف کنند. منافقین برای ایجاد رعب و وحشت در دل موحّدین، به جمعیت زیاد و قدرت نظامی دشمن اشاره می‌‌کنند.

امّا باور توحیدی را ببینید که چه روح بزرگی از فرد می‌‌سازد. آنان در جواب می‌‌گویند: «فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنًا وَ قَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَ نِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ»؛[۱۲] گفتند که خداوند برای ما کافی است و ما را کفایت می‌‌کند. این جواب همزمان، هم اشاره دارد به مورد اوّل که وسعت دید است و هم به مورد دوم که آسیب نپذیرفتن از ترس است.

همان‌طور که گذشت، موحّد وسعت دیدش محدود به دنیا نیست و مرگ را پایان کار نمی‌‌بیند. او آخرتی نیز پیش رویش دارد و این باور باعث می‌‌شود تا پیروزی و شکست در جنگ برایش به‌گونه دیگری معنا شود: «قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَيَيۡنِ».[۱۳] معنای جنگ و جهاد نزد موحّد چنین است و مرگ و پیروزی برایش فرقی ندارد؛ زیرا ابدیت را در پیش دارد و اجر خود را نزد پروردگارش محفوظ می‌‌داند. همین وسعت دید، آسیب نپذیرفتن در برابر ترس را نیز برای او به همراه دارد؛ چون دلیلی برای ترس وجود ندارد.

برای درک بهتر این مطلب بهتر است اوّل ببینیم که ریشه‌‌‌‌‌های ترس چیست. اساساً ریشه ترس‌‌‌ها به دنیا بازمی‌گردد. در کلام عارف برحق، حضرت امام خمینی؟رح؟ آمده است:

خوف و کراهت آن‌‌‌هایی که ایمان به عالم آخرت ندارند، برای آن است که وجهه قلب آن‌‌‌ها متوجه به تعمیر دنیاست و از تعمیر آخرت غفلت وزریدند. از این جهت میل ندارند از محل آباد معمور به جای خراب منتقل شوند.[۱۴]

امّا در مورد موحّد این مطلب صادق نیست؛ زیرا او آرزو‌‌‌هایی دارد که فراتر از مرگ می‌‌رود و خلاصه در این دنیا نمی‌‌شود و همچنین او برای دنیا کار نکرده تا با ویرانی دنیایش تمام زحماتش به هدر رود؛ بلکه او تمام کارهایش را برای آخرتش انجام داده و مرگ راه رسیدن او به آمالش است و علاوه بر اینکه از آن نمی‌‌گریزد، آرزوی آن را نیز دارد.[۱۵]

در ادامه آیات قبل می‌‌فرماید: «فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٍ مِّنَ ٱللَّهِ وَ فَضۡلٍ لَّمۡ يَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٌ وَ ٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِ  وَ ٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِيمٍ».[۱۶] البته به لطف و فضل الهی جنگ دیگری هم پیش نیامد و مشرکین از پیشروی دوباره به سوی مدینه پشیمان شدند و ضرر و آسیبی متوجّه مسلمین نشد.

بعد با این آیه مواجه می‌شویم که گویا می‌‌خواهد از این داستان نتیجه‌‌گیری کند و باز هم به تأثیر توحید در آسیب نپذیرفتن از ترس اشاره می‌کند: «إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَ خَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ».[۱۷] خداوند در این آیه می‌‌فرماید که از حرف‌‌‌‌‌های این انسان‌‌‌های شیطان‌‌صفت نترسید؛ بلکه از من بترسید. این ترس از خداوند نیز که در آیه به آن اشاره شده، ترس ممدوح است و به سبب عظمت خداوند است و از جنس ترس‌‌‌های دنیایی نیست.

یکی دیگر از نمونه‌‌‌های عالی این تأثیر روحی را می‌‌توانیم در واقعه عاشورا ببینیم. در شب عاشورا وقتی امام؟ع؟، یاران خود را جمع می‌‌کند، یارانی که سرتاپای وجودشان رنگ‌‌ و بوی توحید گرفته، که با آن‌‌‌ها اتمام حجّت کند، به ایشان می‌‌فرماید که فردا سرنوشت همه آن ‌‌‌ها مرگ است؛ پس بیعت خود را از گردنشان برمی‌‌دارد تا اگر کسی می‌‌خواهد، در دل تاریکی شب برود و از مرگ بگریزد. وقتی به پاسخ‌‌هایی که یاران حضرت به ایشان عرض می‌‌کنند، نگاه می‌‌کنیم، همه عشق است و شور است و اثری از ترس در آنجا نیست. به عنوان نمونه: به سخنان علمدار رشید امام؟ع؟ نظر می‌‌کنیم. حضرت ابالفضل؟ع؟ به امام؟ع؟ عرضه می‌‌دارند: «چرا اين كار را بكنيم‌؟! آيا براى اينكه بعد از تو باقى بمانيم‌؟! خدا هرگز چنين روزى را نياورد!».[۱۸]

می‌‌بینید شکوه این چند جمله کوتاه را؟ می‌‌بینید قله‌‌‌های توحید را؟ در این گفتار علاوه بر اینکه اثری از ترس نمی‌‌یابیم، بلکه معنای زندگی را کاملاً مغایر با تفکّر مادی می‌‌بینیم. ایشان زندگی بدون امام را بی‌‌معنا می‌‌داند و مرگ را در این راه آرزوی خود می‌‌بیند.

یک نمونه دیگر که در زمان خودمان دیده‌ایم، مجاهدت سلحشورانۀ مردم مظلوم فلسطین است. اینجا دیگر کلمات هم نیاز نیست؛ فقط کافی است تا به چند تصویر از کودکان غزّه خیره شوید؛ درست در چشم‌‌‌های آن کودک فلسطینی که با سنگ به جنگ آن همه تیر و تفنگ رفته است، نگاه کنید و ببینید که هیچ اثری از ترس در او نمی‌‌یابید.

یک نمونه دیگر سردار سرافراز میهن‌مان، شهید سلیمانی؟رح؟ است؛ کسی که نه از تهدید‌‌‌های قدرت‌‌‌های جهانی می‌‌ترسد و نه از سلاح‌‌‌های پیشرفته آنان. چرا؟ به خاطر قدرت ایمان؛ به خاطر نفوذ باور توحیدی در عمق جان او. در مقابل او چه می‌‌بینیم؟ در مقابل، این مرد موحّد، تماماً ترس است و ترس. وقتی یک قدم برمی‌‌دارد یا یک کلمه از دهانش خارج می‌‌شود یا حتی نفسی می‌‌کشد، رعب و وحشت در دل دشمنانش ایجاد می‌‌کند. گواه این سخن نیز اقدام به ترور این شخصیت بزرگوار آن هم به ناجوانمردانه‌ترین روش است.

یک نمونه دیگر که خود ایشان اسوۀ این شهید بزرگوار است، امام خمینی؟رح؟ است. زمانی که تمام کشور‌‌‌های دنیا سرِ تسلیم در مقابل ابرقدرت‌‌‌های بلوک شرق و غرب فرود آورده بودند، امام راحل؟رح؟ از دیار توحید برمی‌‌خیزد و به جنگ همه این قدرت‌‌‌های پوشالی می‌‌رود. امّا با چه چیزی به مصاف آن‌‌ها می‌‌رود؟ با ارتشی قدرتمند؟ با کشوری منظّم؟ با اسلحه‌‌‌های پیشرفته؟ در آن وضعیتی که یک کشور تازه انقلاب کرده است و هیچ چیز ثبات ندارد، امام بزرگوار به پشتوانه چه چیزی مقابل تمام قدرت‌‌های جهان سر برمی‌‌آورد؟ جواب فقط قدرت ایمان است، قدرت باور به توحید است، روح بزرگ انسان موحّد است.

و چه بسیارند انسان‌‌‌های موحّدی که در طول تاریخ در مکتب توحید پرورش یافتند و هرکدام معجزه‌‌‌ای در عالم شدند که نمی‌توانیم تمام آن‌‌‌ها را بشماریم. از سنگ روی سینه ابوذر برایتان بگویم یا رشادت‌‌‌های سلمان در جنگ صفین یا نوجوان شهیدی که در دفاع مقدّس، نارنجک به خودش می‌‌بندد و به زیر تانک می‌‌رود یا شهید مدافع حرمی که تیغ زیر گلویش است و لبخند روی لبش؟

نام پژوهشگر: علی فرامرزی


[۱]. سوره یوسف، آیه۳۹.
[۲]. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه سیزدهم، دسترسی در:

[۳]. همان.
[۴]. امام خمینی(ره)، چهل حدیث، ص۱۰۹.
[۵] طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، جلسه سیزدهم، دسترسی در:

[۶]. سوره یوسف، آیه۳۹.
[۷]. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۵۸.
[۸]. سوره آل‌‌‌عمران، آیه۱۷۲.|
[۹]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۷۵.
[۱۰]. سوره آل‌‌‌عمران، آیه۱۷۲.
[۱۱]. طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان،، ج۴، ص۱۰۰.
[۱۲]. سوره آل‌عمران، آیه۱۷۳.
[۱۳]. سوره توبه، آیه۵۲. «بگو: آیا جز یکی از دو نعمت نیکو را برای مت انتظار می‌‌کشید؟!».
[۱۴]. امام خمینی(ره)، چهل حدیث، ص۳۵۹.
[۱۵]. تبلور باشکوه این حقیقت را در وصیت‌‌نامه شهدا می‌‌یابیم.
[۱۶]. سوره آل‌‌‌عمران، آیه۱۷۴.
[۱۷]. سوره آل‌‌‌عمران، آیه۱۷۵.
[۱۸]. ابی‌مخنف، المقتل، ص۱۳۸.

question