بسم الله الرحمن الرحیم
«وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ»
و اگر مؤمنيد، سستى مكنيد و غمگين مشويد كه شما برتريد.[۱]
« تَهِنُواْ » از ماده «وهن» گرفته شده و «وهن» در لغت به معناى هر نوع سستى است؛ چه در جسم و تن باشد، و چه در اراده و ايمان.[۲]
جمله «وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ» يك جمله بسيار پرمعناست؛ يعنى شكست شما در حقيقت براى از دست دادن روح ايمان و آثار آن بوده است. شما اگر فرمان خدا و پيامبر را در اين ميدان زير پا نمىگذاشتيد، گرفتار چنين سرنوشتى نمىشديد، و باز هم غمگين نباشيد؛ اگر بر مسير ايمان ثابت بمانيد، پيروزى نهايى از آنِ شماست، و شكست در يك ميدان، به معناى شكست نهايى در جنگ نيست.[۳]
در حقیقت، این آیه مبارکه از میان تمام عوامل پیروزی و شکست، روی یک عامل اصلی تأکید دارد و آن، ایمان است. به تعبیر دیگر: انسان برای حرکت موفق در مسیر زندگی خود نیازمند عواملی است. مجموعه این عوامل تنها به عامل «ایمان» بستگی دارد. ایمان با تعریف درست خود عبارت است از: آگاهانه، همراه با تعهد عملی، فردی و اجتماعی، همیشگی و در تمام موارد و مصادیق خودش، نهفقط آنجا که منفعت دارد؛ بلکه حتی جایی که هزینه دارد.
در حقیقت، ارزش ایمان بهدرستی باید روشن شود. ایمان پیوستگی با تنها منبع «قدرت، علم، زیبایی، عشق و همه چیز» به اندازه بینهایت است. به همین دلیل هرآنچه انسان به آن نیاز دارد، در ایمان هست. در قرآن کریم فواید و آثار بسیاری بر «ایمان» به معنای واقعی آن برشمرده شده است که از میان آنها به دو دسته از این عوامل که برای حرکت انسان به سمت سعادت و پیروزی او حیاتی است و در قرآن کریم به مؤمنین بشارت داده شده، میپردازیم. با بررسی این عوامل، روشن میشود که چرا مسلمین برتر و بالاترند، اگر مؤمن باشند. «وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ».
اطمینان، سکون و امن
این سه حقیقت به هم نزدیکند؛ به همین دلیل در کنار هم آورده شدهاند. اطمینان یعنی آرامش و طمأنینه روح و قلب. اما این آرامش در دل اقدام و عمل است. یک تیم فوتبال را تصور کنید که میخواهد حمله کند. اگر او نسبت به همگروهیهای خود که در خط دفاع و دروازهبان هستند، اعتماد داشته باشد، با آرامش حمله میکند؛ چراکه مطمئن است آنها اجازه غافلگیرشدن را نمیدهند و در صورت حمله متقابل تیم مقابل، بهخوبی از دروازه محافظت میکنند. این تیم با اینکه سراپا تلاش و کوشش و اقدام است، اما آرامش دارد و مطمئن حمله میکند؛ درست برعکس تیمی که نسبت به خط دفاعی و دروازهبان اعتماد ندارد و هر لحظه احتمال میدهد که آنها در حمله تیم مقابل گل بخورند. این تیم در حمله هم آرامش و اطمینان ندارد و مضطرب است و تشویش دارد.
در مورد مؤمنین و اعتماد آنان به خدای متعال، این آرامش و اطمینان به معنای واقعی کلمه موجود است. دل مؤمن به خدای متعال مطمئن است به همین خاطر اولا از ورود در صحنههای «جهاد» نمیترسد و ثانیا وقتی وارد صحنه جهاد شد هزینهها و سختیها او را از راه بهدر نمیکند. برای روشن شدن این مفهوم، خوب است به واکنش دو دسته از مسلمانان را در ماجرای جنگ احزاب توجه کنیم:
قرآن کریم دو گونه از مؤمنین را تصویر میکند: مؤمنین ضعیف و مؤمنین قوی. وقتی ایمان ضعیف شد، اطمینان و آرامش جای خود را به ترس و اضطراب و تشویش میدهد. بعد از اینکه در جنگ خندق حدود دههزار نفر از مشرکین مدینه را محاصره کردند، فشار روانی سنگینی بر مسلمین وارد شد. خدای متعال از فشاری که مسلمین تحمل میکردند، با آیه شریفه «إِذۡ جَآءُوكُم مِّن فَوۡقِكُمۡ وَمِنۡ أَسۡفَلَ مِنكُمۡ وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ»[۴] یاد کرده است. تعبیر «چشمها خیره و جانها به گلو رسیده بود» وضعیت برخی از مسلمین را نشان میدهد. خدای متعال این محاصره را زمینهای برای «امتحان» مؤمنین میداند و آن را اضطرابی سخت برای آنها قلمداد میکند: «وَزُلۡزِلُواْ زِلۡزَالٗا شَدِيدٗا».[۵]
مواجه شدن با مشرکین و وجود برخی قهرمانان عرب، مثل «عمرو بن عبدوَد» موجب شد تا برخی گمانها شکل بگیرد: «وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠»[۶] يعنى منافقين و كسانى كه بيماردل بودند، آن روز گفتند: كفار به زودى غلبه مىكنند و بر مدينه مسلط مىشوند. بعضى ديگر گفتند: بهزودى اسلام از بين مىرود و اثرى از دين نمىماند. بعضى ديگر گفتند: جاهليت دوباره جان مىگيرد. بعضى ديگر گفتند: خدا و رسول او مسلمانان را فریب دادند.[۷] «وَإِذۡ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ مَّا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ إِلَّا غُرُورٗا».[۸]
در برابر این گروه، مؤمنینی که به واقع به خدای متعال و نیروی بیپایان الهی ایمان داشتند، میگفتند: «وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا»؛[۹] این فشارها ناشی از ابتلائات و آزمایشهایی است که خدا و رسول؟ص؟ به ما وعده داده بودند و همین فشارها موجب افزایش تسلیم و ایمان آنان شد.
این دو تصویر معنای اطمینان را روشن میکند: یک گروه در مواجهه با گرفتاریها و سختیها بهشدت متزلزل میشود، و گروهی دیگر نهتنها بههم نمیریزد و مطمئن است، بلکه بر ایمان و تسلیمش افزوده نیز میشود و این را «اطمینان» میگوییم.
در صحنه واقعه کربلا بعد از آنکه حضرت اباعبدالله؟ع؟ متوجه شد لشکر به جای آب دادن به کودک ششماهه، با تیر سهشعبه او را سیراب کردند، فرمودند: «هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ الله»؛[۱۰] اين مصيبت بر من آسان است؛ چراكه در محضر خداست.
۱. سکون
«سکون» هم به معنای بیتحرکی و دست روی دست گذاشتن نیست. به معنای راحتطلبی و کنارگرفتن از وظایف و تکالیف و جهاد برای حفظ شرایط دلخواه هم نیست. سکون کنار گذاشتن جهاد و مبارزه و تلاش هم نیست.
در جنگ حُنین که بعد از فتح مکه اتفاق افتاد، این مسلمانان بودند که به لحاظ تعداد نیرو و تجهیزات، از دشمن برتر بودند و همین موجب غرور آنها شد و همین غرور هم کار دست مسلمین داد و موجب شد که آنها در کمین بزرگ دشمن گرفتار شوند. در آیات ۲۵ به بعد سوره مبارکه توبه، قرآن بهزیبایی وضعیت سختی که مسلمین گرفتار آن شدند را بیان میفرماید:
«… وَيَوۡمَ حُنَيۡنٍ إِذۡ أَعۡجَبَتۡكُمۡ كَثۡرَتُكُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنكُمۡ شَيۡٔٗا وَضَاقَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ ثُمَّ وَلَّيۡتُم مُّدۡبِرِينَ»؛ در روز جنگ حُنين كه كثرتتان شما را به شگفت آورده بود، اما كارى برايتان نساخت، و زمين با همه فراخياش بر شما تنگ شد، و سرانجام پابهفرار نهاديد.
بعد از اینکه در کمین گرفتار شدند، آنچنان فشار دشمن زیاد شد که زمین با تمام گستردگیاش بر شما تنگ شد و فرار کردید. در این لحظات بسیار حساس که اندک درنگی موجب میشد شیرازه سپاه رسول اکرم؟ص؟ از هم بپاشد و مسلمین شکست سختی بخورند، خداوند نصرت خود را شامل حال مسلمین کرد و ترس و اضطراب آنها را زدود که قرآن از آن تعبیر به «نزول سکینه» میکند. با این سکون، همه عوامل ترس و تشویش رفت و در نتیجه، بعد از فرار اولیه، با آرامش بازگشتند و دشمن خود را بهسختی شکست دادند.
«ثُمَّ أَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥعَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَا وَعَذَّبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ وَذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ».[۱۱]
با این توضیح، معنای «سکون» روشن میشود. در صحنه مبارزه و حرکت، گاهی فشارها و سختیها موجب تزلزل انسان میشود؛ بهطوری که این تزلزل ممکن است حتی به رها کردن و فرار از صحنه مبارزه و انجام تکلیف بیانجامد، زدودن این ترسها و اضطرابها و تشویشها و رسیدن به آرامش برای «ادامه مبارزه» و «استقامت» را قرآن تعبیر به «سکینه» میکند.
در ماجرای هجرت رسول اکرم؟ص؟ وقتی ایشان برای پنهان ماندن از چشم مشرکین مکه، به غار حراء تشریف بردند، خداوند متعال برای آرامش پیامبر «سکینه» خود را بر آن جناب نازل فرمود:
«إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا».[۱۲]
۲. امن
اینجا منظور، امن روحی است، نه امن اجتماعی. امنیت یک امر اجتماعی است که لازمه به دست آوردن حقوق عموم مردم است. تا امنیت نباشد، کار اقتصادی و حرکت معنا نخواهد داشت. اما آنچه در اینجا محل بحث است، امنیت اجتماعی نیست؛ بلکه امن روحی است.
امن نداشتن، تزلزل و اضطراب و بیم و هراس است: «ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ»؛[۱۳] آنها كسانى هستند كه ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد. آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مىكند![۱۴]
یاد خدا جاذبهای است که از همه جاذبههای دیگر برای مؤمن قویتر است. به همین دلیل است که با یاد خدا همه تشویشها و اضطرابها جای خود را به آرامش و اطمینان میدهد. علت اینکه نماز در میان عبادات توصیههای فراوان دارد، همین است. نماز یاد خداست؛ ذکر خداست و خاصیت ذکر خدا این است که انسان را از وسوسهها و جاذبههای دیگر، غیر از محبت الهی بازمیدارد و دل آرامش پیدا میکند. یاد خدا این خاصیت را دارد و ما برای ادامه دادن به مسیر بندگی، چقدر به این آرامشها نیاز داریم!
تعبیر «طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مََٔابٖ»[۱۵] هم یعنی دنیایشان نیکو و آخرتشان هم نیکوست؛ یعنی برای جامعه ایمانی که به وظایف و تکالیفش عمل میکند، هم دنیا آباد خواهد شد و هم آخرت.
در مورد حضرت ابراهیم؟ع؟ هم خدای متعال محاجه قومش را نقل میکند. آنچه آنها به ابراهیم گفتند و پاسخی که ابراهیم؟ع؟ به ایشان فرمود، برای ما بسیار مهم است؛ چراکه دقیقا آنچه به ابراهیم گفتند، به بقیه مؤمنین هم میگویند:
قرآن میفرماید: «وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّي فِي ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِۚ وَلَآ أَخَافُ مَا تُشۡرِكُونَ بِهِۦٓ إِلَّآ أَن يَشَآءَ رَبِّي شَيۡٔٗاۚ وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمًاۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ»؛[۱۶] و قوم او با وى محاجه كردند؛ گفت: آيا با من درباره خدا محاجه مىكنيد و حال آنكه مرا هدايت كرده، و من از كسانى كه شريكش قرار مىدهيد، نمىترسم؛ مگر اينكه پروردگار من چيزى بخواهد. علم پروردگارم بر همه چيز وسعت دارد؛ آيا متذكر نمىشويد؟![۱۷]
از پاسخ ابراهیم؟ع؟ روشن میشود که قومش به دنبال ترساندن ابراهیم از بتها و قدرت خودشان بودند. آنها خروج ابراهیم را از آیین و رسوم خودشان و پرستش خدای متعال را موجب نزول بلاها و گرفتاریها میدانستند. به تعبیری: میگفتند آنها تو را بدبخت و روزگارت را سیاه میکنند. مثل اینکه امروز هم برخی آمریکا را ابرقدرتی میدانند که مخالفت با خواست او و مبارزه با منافع او و حرکت برخلاف میل او را موجب بدبختی و فشار میدانند. دقیقاً همین محاجه را با حضرت ابراهیم؟ع؟ هم انجام میدادند.
ابراهیم پاسخ میدهد: خدای متعال مرا هدایت کرده و علم و دانشش بر همه چیز احاطه دارد؛ یعنی او از حقیقتی سخن میگوید که تمام وجودش گواه اوست. هدایت الهی را دارم، بدون هیچ شک و تردیدی. گسترده بودن دانش الهی هم امری یقینی برای ابراهیم است.
شما بدون دلیل از بتها پیروی میکنید و من با دلیل روشن از خدای متعال تبعیت میکنم. کدامیک از ما به امنیت و آرامش سزاوارتریم؟ «فَأَيُّ ٱلۡفَرِيقَيۡنِ أَحَقُّ بِٱلۡأَمۡنِۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ».[۱۸]
۳. اطمینان به ثمربخش بودن
اگر کسی کار خودش را ثمربخش بداند و امید رسیدن به نتیجه را داشته باشد، محکم و با انگیزه حرکت میکند؛ اما اگر تردید داشته باشد و احتمال بدهد که تلاشهایش به نتیجه دلخواه نمیرسد یا اصلا به نتیجه نمیرسد، آنگاه حتی ممکن است حرکت را اساساً اغاز نکند یا در میانه مسیر کار را رها کند.
قرآن به ما میآموزد که تلاشهای مؤمنین هرگز بینتیجه نخواهد بود. آیه ۱۴۳ سوره بقره در مورد ثمربخش بودن ایمان مؤمنین میفرماید: « وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيم »؛ و خدا هرگز ايمان شما را بیاثر نمىگذارد، كه خدا نسبت به مردم بسيار رئوف و مهربان است.
با توجه به این آیه مبارکه، هیچ حرکت و اقدامی از مؤمنین نیست که هدر برود و ضایع گردد. این معنا در آیات دیگری از قرآن کریم با عبارتها و مضامین مختلف تکرار شده است؛ ازجمله این آیات عبارتند از:
آیه ۱۳۶ و ۱۷۱ و ۱۷۲ و ۱۷۹ آلعمران؛ آیه ۹ مائده؛ آیه۱۷۰ اعراف؛ آیه ۲۸ انفال؛ آیه ۲۲ و ۱۲۰ توبه؛ آیه ۱۱ و ۱۱۵ هود؛ آیه ۵۶ و ۹۰ یوسف؛ آیه۳۰ کهف؛ آیه ۵۸ عنکبوت و بسیاری آیات دیگر که دلالت بر این معنا دارند که اجر محسنین و مؤمنین هیچگاه از بین نخواهد رفت و تلاش مؤمنین حتماً ضایع نخواهد شد.
این ضایع نشدن تلاشهای مؤمنین در شکلگیری «امید» و حفظ آن، بسیار مهم و کلیدی است. مؤمن بنابر وعده الهی تلاشهای خود را در برابر خدای متعال میبیند و میداند؛ بنابراین این وسوسه که کارهای تو چه نتیجهای دارد، یا چه کسی کارهای خیر تو را میبیند، در دل مؤمن تردید ایجاد نمیکند و او را از انجام وظایف و تکالیف خود بازنمیدارد؛ چراکه وعده الهی را صادق میداند: «إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًا»؛[۱۹] ما اجر نیکوکاران را ضایع نمیکنیم و همین امید به اثربخشی فعالیتها، در شکلگیری و تشدید تلاشهای مؤمنین بسیار اثرگذار خواهد بود، انشاءالله.
نام پژوهشگر: محمد مهدی عباسی
[۱]. سوره آلعمران، آیه۱۳۹.
[۲]. مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ذیل آیه.
[۳]. همان.
[۴]. سوره احزاب، آیه۱۰. «(به خاطر بياوريد) زمانى را كه آنها از طرف بالا و پايين (شهر) بر شما وارد شدند (و مدينه را محاصره كردند) و زمانى را كه چشمها از شدّت وحشت خيره شده و جانها به لب رسيده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مى برديد».
[۵]. سوره احزاب، آیه۱۱.
[۶]. سوره احزاب، آیه۱۰.
[۷]. طباطبائی، ترجمه تفسير الميزان، ج۱۶، ص۴۲۸.
[۸]. سوره احزاب، آیه۱۲.
[۹]. سوره احزاب، آیه۲۲.
[۱۰]. موسوعة الامام علي بن أبيطالب؟ع؟، ج۸ ص۴۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۶؛ سیدبنطاووس، اللهوف، ص۱۱۶.
[۱۱]. سوره احزاب، آیه۲۶.
[۱۲]. سوره توبه، آیه۴۰.
[۱۳]. سوره رعد، آیه۲۸.
[۱۴] ابنعباس، عبدالله بن عباس، غريب القرآن فى شعر العرب، ۱جلد، مؤسسة الكتب الثقافية – لبنان – بيروت، چاپ: ۱، ۱۴۱۳ ه.ق.
[۱۵]. سوره رعد، آیه۲۹.
[۱۶]. سوره انعام، آیه۸۰.
[۱۷] ابنعباس، عبدالله بن عباس، غريب القرآن فى شعر العرب، ۱جلد، مؤسسة الكتب الثقافية – لبنان – بيروت، چاپ: ۱، ۱۴۱۳ ه.ق.
[۱۸]. سوره انعام، آیه۸۱.
[۱۹]. سوره کهف، آیه۳۰.