
ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو، نامه کِی کنم باز؟
موضوع امروز ما از یک ضربالمثل شروع میشود که همه ما انسانها از مدل این ضربالمثل ناراضی هستیم و احساس ناخوشایندی نسبت به آن داریم.
همانطور که میدانید، ابریشم یکی از مرغوبترین نخهای جهان است و پارچهای که از آن درست میشود، مطمئناً مرغوبتر از دیگر پارچههاست. به همین دلیل، در قدیم این پارچهها را به صورت جداگانه و مخصوص میبافتهاند. اگر به لغتنامه معین مراجعه کنید، خواهید دید که یکی از معانی کلمه «تافته» پارچه ابریشمی است و چون جداگانه بافته میشده، لذا ضربالمثلی برای آن درست کردند که معروف شد به «تافتۀ جدابافته».
پس معنای ظاهری این ضربالمثل میشود: پارچه ابریشمی که جدا و مخصوص بافته میشود؛ اما معنای واقعی و در واقع معنای کنایی آن چیست؟
این ضربالمثل را درباره آدمهای متکبر و مغرور بهکار میبرند؛ آدمهایی که در هر جمعی وارد میشوند، خود را از دیگران جدا کرده و افتخار نمیدهند کنار آنها بنشینند و صحبت کنند؛ چراکه بقیه را پایینتر از سطح خود میدانند! این افراد خودبرتربینی دارند و امتیازات ویژهای برای خود قائلاند و البته واژههای مشابهی را در سالهای اخیر دراینباره شنیدهایم. برخی از واژههایی که امروزه معنایی نزدیک به «تافتۀ جدابافته» دارند، عبارتند از: آقازاده؛ کاخنشین؛ ژنِ خوب و… .
من یک دعا میکنم، شما بلند آمین بگویید:
خدایا! این تافتههای جدابافته را اگر قابل هدایت هستند، هدایت کن و اگر نیستند، نیست و نابود بفرما. الهی آمین.
همانطور که میدانید، این رفتار متکبرانه و تافتۀ جدابافته بودن، در مواقعی بیشتر بروز پیدا میکند؛ مثلاً اگر این افراد کنار افراد فقیر بنشینند، در این صورت سختترین لحظات بر آنها خواهد گذشت.
جالب است بدانید که این ویژگی، مربوط به این زمان و دوران نیست و از گذشتههای دور هم وجود داشته است. در همین رابطه، ماجرایی در زمان وجود نازنین پیامبر مهربانیها(صلی الله علیه) روی داده است که همین ویژگی تافتۀ جدابافتگی در آن موج میزند. نقل میکنند:
یکی از مسلمانان ثروتمند با لباس تمیز و فاخری به محضر رسول خدا(صلی الله علیه) آمد و در کنار حضرت نشست. سپس فقیری ژندهپوش با لباسی کهنه و به قول ما، پاره و چرک وارد شد و در کنار آن مرد ثروتمند قرار گرفت.
مرد ثروتمند یکباره لباسش را جمع کرد و خودش را به کناری کشید تا از فقیر فاصله بگیرد. پیامبر خدا(صلی الله علیه) که این صحنه را دیدند، از این رفتار متکبرانه سخت ناراحت شدند و به آن مرد ثروتمند فرموند: آیا ترسیدی چیزی از فقر او به تو سرایت کند؟! مرد ثروتمند گفت: نه، یا رسولالله!
پیامبر(صلی الله علیه) فرمودند: آیا ترسیدی از ثروت تو چیزی به او برسد؟!
ثروتمند گفت: نه، یا رسولالله.
پیامبر(صلی الله علیه) فرمودند: پس چرا از او فاصله گرفتی و خودت را کنار کشیدی؟!
مرد ثروتمند در پاسخ گفت: من همدمی دارم که فریبم میدهد و نمیگذارد واقعیتها را ببینم (شیطان یا نفس امّاره). هر کار زشتی را زیبا جلوه میدهد و هر زیبایی را زشت نشان میدهد. این عمل زشت که از من سر زد، یکی از فریبهای اوست. من اعتراف میکنم که اشتباه کردم. الآن هم حاضرم برای جبران این رفتار ناپسندم، نصف سرمایه خودم را به این فقیر مسلمان ببخشم.
پیامبر(صلی الله علیه) نگاهی به مرد فقیر کردند و فرمودند: آیا این بخشش را میپذیری؟!
اما مرد فقیر در کمال ناباوری گفت: نه، یا رسولالله.
مرد ثروتمند با تعجب پرسید: چرا؟!
مرد فقیر گفت: چون میترسم من هم مثل تو متکبر و خودپسند باشم و رفتارم مانند تو نادرست و دور از عقل و منطق گردد![۱]
جدای از پاسخ درجه یک مرد فقیر، این داستان به ما میگوید که این تافتۀ جدابافتگی همیشه در میان بشر وجود داشته؛ اما اسلام کاملاً با این کار مخالفت کرده است.
همانطور که میدانید، یکی از مصادیق بارز این تافتههای جدابافته، فاصلههای طبقاتی است که متأسفانه در تمام جوامع ازجمله در ایران عزیزمان هم دیده میشود.
در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» که هر روز به آن مراجعه میکنیم، حضرت آقا به این مطلب اشاره کرده و میفرمایند:
واقعاً ستم بزرگ تاریخ و لکۀ ننگ بزرگ تاریخ بشر از جمله همین است: اختلاف طبقاتی. یعنی چه اختلاف طبقاتی؟ اختلاف طبقاتی یعنی انسانهایی که در این جامعه زندگی میکنند، اینها همه مثل هم نیستند؛ یک عده محکومند به اینکه محرومیت بکشند، رنج ببرند، خدمت گروههای دیگر را بکنند و از این محرومیت و رنج، گلهای هم نداشته باشند. یک عده هم بایستی برخوردار باشند، بهرهمند باشند، لذت و عیش زندگی برای آنها باشد، از همۀ مزایا آنها بتوانند استفاده کنند و اشکالی هم نداشته باشد.[۲]
دوستان عزیز! میخواهم حرفی بگویم که دوست دارم با دقت تمام گوش بدهید:
به نظر شما خداوند مثل ما انسانهاست که تا کسی حرف یا متلکی به او گفت، سریعاً واکنش نشان بدهد و جوابش را بدهد؟! شاید بگویید: «حاجآقا! آخه این چه حرفیه؟! خدا که مثل ماها نیست که سریع بهش بربخوره!». اتفاقاً من هم با شما عزیزان موافقم، اما دوست دارم توجه شما عزیزان قرآنی را به آیه ۶۸ سوره یونس جلب کنم. خداوند در این آیه میفرماید:
«قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۖ هُوَ ٱلۡغَنِيُّۖ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ إِنۡ عِندَكُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ بِهَٰذَآۚ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ»
شأن نزول آیه این است که مشرکان و کافران، برای خداوند فرزندی انتخاب کرده بودند و میگفتند: خدا فرزند دارد! شاید بپرسید چرا؟ چون میخواستند از این راه برای خودشان امتیازات ویژهای قائل شوند و همین که خودشان را به آن فرزند متصل و متصف میکردند، با این کار، عزیزکرده میشدند و به قول ما، از طبقات بالای اجتماعی محسوب میشدند. آن وقت بود که نانشان در روغن بود!
این اتفاق که افتاد، خداوند این آیه را نازل کرد: «قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا»؛ گفتند: خداوند فرزندی برای خود انتخاب کرده است. «سُبۡحَٰنَهُۥۖ هُوَ ٱلۡغَنِيُّۖ»؛ که (از هر عیب و نقص و احتیاجی) منزه و بینیاز است. «لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ»؛ از آن اوست آنچه در آسمانها و زمین است. «إِنۡ عِندَكُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ بِهَٰذَآۚ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ»؛ شما هیچ حجت و دلیلی بر این ادعا ندارید. آیا به خدا نسبتی میدهید که نمیدانید؟!
خداوند در این آیه سریعاً و صریحاً واکنش نشان میدهد که تنها غنیّ و بینیاز در عالَم، خداست و مابقی همه مخلوق و بندۀ خدایند. این آیه، شبیه به آب سردی بود بر آتش فتنهای که مشرکان و کافران در حال برافروختن آن بودند.
در یک جمله اگر بخواهیم به صورت خودمانی گفتوگو کنیم، میگوییم: خداوند با فاصله طبقاتی قطعاً مخالفت میکند و این سبک از زندگی، قطعاً با جامعه توحیدی مخالف است. در همین راستا حضرت آقا در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» میفرماید:
جامعۀ توحیدی… یک جامعۀ بیطبقه است؛ یک جامعهای است که گروههای انسانها در آن جامعه از یکدیگر برحَسَب حقوق و مزایا جدا نشدند… همه در یک مسیر و با یک نوع امکانات و با یک نوع حقوق زندگی میکنند و حرکت میکنند.[۳]
این همان جامعه توحیدی است؛ این همان جامعه مدنظر اسلام است. اسلام با فاصله طبقاتی و تافتۀ جدابافته بودن مخالف است. اسلام کاری میکند که بِلالِ سیاهِ حبشی که در جامعه جاهلی آن روز از قشر پایین محسوب میشد، به یکی از بالاترین مقامها یعنی مؤذنی رسول خدا(صلی الله علیه) برسد.
اسلام کاری میکند که سلمان فارسی اهل ایران، به ولایت و حکومت یک منطقه بزرگ دست یابد؛ آن هم در جامعهای که عرب را از عجم برتر میدانستند.
اسلام میگوید همه با هم برابر و یکسانند. بین عرب و عجم، و بالا و پایین، و دارا و ندار فرقی نیست. حتی در بسیاری از امور فرقی بین امام معصوم و دیگران هم نیست!
اسلام نهتنها با فاصله طبقاتی و تافتۀ جدابافته بودن مخالف است، بلکه اهلبیت(علیهم السلام) را نیز در امورات روزمره زندگی مانند دیگران میداند؛ از عبادت گرفته تا کسب و کار.
اسلام میگوید: تمام مردم برای قرب و بندگی خداوند باید گریه و زاری کنند. اهلبیت(علیهم السلام) هم باید همین کار را انجام دهند. برای اسلام فرقی نمیکند که وجود نازنین امام سجاد(علیه السلام) نوۀ امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب حضرت علی(علیه السلام) است؛ جدّ او اشرف مخلوقات است؛ فرزند حضرت زهرای مرضیه؟عها؟ است. پسر سیدالشهدا(علیه السلام) هم که باشی، باید بر درِ خانه خدا آنقدر به سجده بیفتی که به «سیدالساجدین» معروف شوی.
اسلام میگوید تمام مردم برای کسبوکار باید اهل تلاش و کوشش شوند. دومشخص عالم هستی یعنی امیر بیان، امیرالمؤمنین، حضرت علی(علیه السلام) هم که باشی، باید کار کنی. درست است که بزرگترین فرمانده سپاه رسول خدا(صلی الله علیه) امیرمؤمنان هستند، اما تاریخ میگوید ایشان نیز اهل کار و تلاش بودند. حضرت مانند بقیه مردم باغداری میکردند؛ آبیاری میکردند و بیل میزدند.
یکی از چیزهایی که اصلاً در اسلام وجود ندارد، تافتۀ جدابافته بودن است. از نظر اسلام همه باهم برابرند. پیامبر گرامی ما(صلی الله علیه) میفرمایند:
«أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ»؛ ای مردم! بهدرستیکه پروردگار شما یکی است. «وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ»؛ و پدر شما یکنفر است. «لاَ فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ وَ لاَ لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ»؛ پس فضیلتی ندارد عرب بر عجم و عجم بر عرب، «وَ لاَ لِأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ وَ لاَ لِأَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ»؛ و هيچ سفيدی را بر سياه و هيچ سياهی را بر سفيد برترى نيست. «إِلاَّ بِالتَّقْوَى»؛ مگر بهسبب تقوا و پرهیزکاری. سپس فرمودند:
«قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»؛ چنانکه باری تعالی فرمود: بهدرستى كه گرامىترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.[۴]
یعنی در اسلام هیچ تافتۀ جدابافتهای نداریم. خبری از ژن خوب و آقازادگی و طبقات بالای اجتماعی نیست. اجازه بدهید خیال خودمان را راحت کنیم و با صراحت اعلام کنیم: از نظر اسلام اصلاً طبقهای وجود ندارد.
در انتهای این روایتِ پیامبر(صلی الله علیه) بخشی از آیه ۱۳ سوره حجرات ذکر شده بود. خداوند در این آیه میفرماید:[۵]
«يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ»
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را در قالب ملّتها و قبيلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست). بیتردید گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. همانا خداوند دانا و آگاه است.
دوستان، خداوند در این آیه میفرماید: ما شما را متفاوت خلق کردیم، نه طبقاتی! چراکه جامعه مانند پیکر انسان است و نیاز به سلولها و اعضای مختلفی دارد.
نمیشود که همه اعضای بدن، دست باشد!
نمیشود که همه اعضای بدن، بینی باشد!
نمیشود که همه اعضای بدن، چشم باشد!
نمیشود که همه اعضای بدن، قلب باشد!
نمیشود که همه اعضای بدن، مو باشد!
خیر! بلکه هرکدام از اعضا یک کارایی و خاصیتی دارد و باید همه باشند تا پیکری هم باشد. جامعهای هم جامعه کامل و موفق خواهد بود که همه استعدادها، ذوقها و تواناییها در آن فعال باشد. این یعنی همان معنای «إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ». اما این کار به معنای محروم ماندن برخی اعضا از امکانات یکسان نیست. امکانات عمومی برای همه باید یکسان باشد. این کار یعنی خداحافظی با فاصله طبقاتی. یعنی خداحافظی با تافتههای جدابافته.
بحث امروز ما مذمت تافتههای جدابافته بود و گفتیم که در اسلام چیزی به نام طبقات اجتماعی نداریم و اصلاً در اسلام طبقه نداریم و هر چه هست، بر مبنای «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ» است.
بارالها! به حق اهلبیت(علیهم السلام) و قرآن، توفیق داشتن تقوای الهی را به ما عنایت بفرما؛ الهی آمین!
پروردگارا! به رهبر عزیزتر از جان ما، امام خامنهای(حفظه الله) سلامتی و طول عمر باعزت عنایت بفرما؛ الهی آمین!
شادی دل اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مخصوصاً وجود نازنین ولینعمت ما ایرانی ها، آقاجانمان امام رضا(علیه السلام) بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
[۱]. مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۳.
[۲]. طرح کلی اندیشه اسلامی، جلسه دوازدهم، دسترسی در: https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=45462
[۳]. همان.
[۴]. کراجکی، معدن الجواهر و ریاضة الخواطر، ج۱، ص۲۱؛ برازش و همکاران، تفسیر اهلبیت(علیهم السلام)، ج۱۴، ص۵۵۸.[۵]. چه زیباست که خطبای گرامی آیه مذکور را با صوتی زیبا قرائت کنند.