ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو، نامه کِی کنم باز؟
قبل از اینکه بحث امروزمان را شروع کنیم، اجازه بدهید که من دو دعا کنم و شما بلند آمین بگویید:
خدایا! به حق این ماه عزیز، قَسَمت میدهیم که ما را عامل به قرآن قرار بده. الهی آمین!
خدایا! به حق قرآنت قسمت میدهیم که عاقبت همه ما را ختمبهخیر و ختم به شهادت بفرما. الهی آمین!
میخواهم بحث امروز را با یک داستان واقعی و نگران کننده شروع کنم؛ ماجرایی که ممکن است در اطراف ما نیز بسیار اتفاق افتاده باشد و البته باید در این ماه عزیز از خداوند بخواهیم که عاقبت همه ما را ختمبهخیر کند و تا لحظه مرگ، ما را در مسیر قرآن و اهلبیت؟عهم؟ ثابتقدم نگه دارد.
داستانی که قرار است تعریف کنیم، خاطره شخصی است که بعداً به چاپ رسید. او میگوید:
داستان يكى از اقوام نزديك من كه با هم، همكلاس و همدوره بوديم، براى من درسى شده است. او در دورههاى پايين، بهقدرى سنتى و مذهبى و مقيّد بود كه مادرم بارها مرا با او سرزنش مىكرد كه: فلانى پدرش بَهمان بوده و امروز دارد چه ها مىكند! نماز شب مىخواند؛ قرآن را از حفظ مىداند؛ حتى در مجالس روضه مىخواند و به سبك حاجآقای فلسفى سخنرانى مىكند؛ اما تو چى؟! اينها همه درست بود و بارها من خودم اين اعتراض را قبول كرده بودم؛ اما روحاً نمىتوانستم تا حقیقت را نيافتهام، كارى انجام دهم. آن نماز شب و آن حالات را من آن وقتها نمىفهميدم. اگر كارى بود، فقط تقليد بود و من روحاً تقليدى نبودم. بارها با همان شخص بر سر جنّ و پرى دعوايم شده بود؛ چون او مىگفت: جنها سُم دارند و بايد اين كار را كرد؛ بايد اسمشان را نياورد و توى سردابها و مستراحها و خانههاى خراب و در چاهها كاشانه دارند. آنقدر مىگفت كه مرا دچار ترس مىكرد و ناچار با او مخالفت مىكردم كه اگر اينها باشند، به ما كارى ندارند؛ همانطور كه هزاران مخلوق و هزاران پديده در هستى كنار ما هستند و به ما آزارى نمىرسانند، مگر هنگامى كه خودمان از آنها بد استفاده كنيم. او بهقدرى سنتى بود و مادرش بهقدرى سنتى بارش آورده بود كه مرا هم رنج مىداد؛ امّا همين شخص در دوره دبيرستان نماز شبش آب رفت و نمازهاى روزانه اش هم به حال رقص درآمد. در ميان نمازش چه كارها كه نمىكرد! وقتى بزرگتر شد و در كلاس موفقيت هايى به دست آورد و شخصيتى به هم زد، تمام حرفها تمام شد و نمازش كنار رفت و حالت ضدمذهب در او اوج گرفت و بعدها از آمريكا براى من نوشت كه مىدانى عيب من همين است كه به خرافات معتقد نيستم. به جنّ و ملك اعتقادى ندارم و جوشن صغير و كبير نمىخوانم و… امّا ياد گذشته ها بهخير كه چه كارها نمىكرد. ياد شبهاى احيا بهخير كه خودش الغوث مىكشيد و پشت بلندگو هم مىنشست. ياد دوره بچگى بهخير كه بر سر تكبير گفتن در نماز جماعت مسجد باهم دعوا داشتيم.[۱]
ببینید دوستان! گاهی با خودم فکر میکنم که چرا برخی از رفقای قدیمیام که پای ثابت جلسات روضه و دعا و قرآن بودند، الآن دیگر همه چیز را برای همیشه کنار گذاشتهاند؟! چرا کسانی که تمام زندگیشان را وقف روضههای اباعبدالله الحسین(ع) کرده بودند، پس از مدتی نهتنها بیخیال اشک و گریه و سینهزنی میشوند، بلکه گاهی عزاداران حضرت را هم مورد تمسخر قرار میدهند؟!
موضوعی که امروز قرار است درباره آن با هم گفتوگو کنیم، همین مطلب است و از آنجا که قرار بود از کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» مقام معظم رهبری مطالب هر روز را عرض کنیم، به همین خاطر برای یافتن پاسخ این سؤال مهم و اساسی نیز به این کتاب مراجعه میکنیم تا ببینیم حضرت آقا چه دلیلی را برای این کار ذکر کردهاند. ایشان در این کتاب میفرمایند:
ایمان دو جور است: یک جور، ایمانِ مقلّدانه ]و[ متعصبانه ]است[؛ چون پدران و بزرگتران باور کرده بودند، ما هم باور کردیم؛ چون در کتاب ما، در حوزه دین ما اینجور میگویند، ما هم اینجور میگوییم… [یک جور هم] ایمان آگاهانه است؛ ایمان توأم با درک و شعور است. ایمانی است که از روی بصیرت، با چشم باز، بدون ترس از اشکال به وجود آمده باشد. ایمانی لازم است که آنچنان آگاهانه انتخاب شده باشد که در سختترین شرایط هم آن ایمان از او گرفته نشود.[۲]
قبل از اینکه در این باره با هم گفتوگو کنیم، سلامتی حضرت آقا بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
خب همانطور که حضرت آقا فرمودند، ما دو نوع ایمان داریم:
۱. ایمان مقلّدانه
ایمان مقلّدانه یا متعصّابه، همان ایمانی است که هیچ پشتوانه و مبنا و ریشه منطقی ندارد. فرد، هیچ دلیلی برای عبادتهای خودش ندارد و چون پدر و مادرش انجام میدادهاند، او هم انجام میدهد؛ اما اگر کسی از او دلیلش را بپرسد، شاید نتواند حتی یک خط هم در این باره توضیح بدهد.
البته ناگفته نماند که این شخص واقعاً ایمان هم دارد، ولی ایمانش ریشهدار و از سر تفکر و شناخت نیست؛ بلکه چشمبسته است. خلاصه باید حواسمان باشد که از فردا هر کس را دیدیم که از روی تقلید در حال عبادت است، به او برچسب بیایمانی نزنیم. اتفاقاً بسیاری از پدران و مادران و اجداد ما به همین سبک زندگی کردهاند و عاقبتبهخیر هم شدند.
دوستان من! نکته مهم و اساسی این است که: چرا میگوییم این نوع ایمان، کمارزش یا گاه بیارزش است؟ چون صرفاً از روی احساس و به صورت ارثی به فرد منتقل شده، و از آنجا که هیچ پشتوانهای ندارد، مثل ساختمانی بدون پایه و اساس است که چون سست است با کوچکترین لرزهای هم فرومیریزد. به نظر من ایمان این افراد، ایمان مُفت و آسان است و برای آن هیچ تلاشی نکردهاند.
حالا میفهمیم چرا برخی افراد که نماز شبشان ترک نمیشود و بچه هیئتی هستند، بعد از مدتی همه چیز را رها میکنند و گاهی معاند هم میشوند. دلیلش همین ایمان مقلّدانه آنهاست که هیچ مبنا و پشتوانهای ندارد. امیر بیان و کلام، حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) درباره این نوع ایمان مثال جالبی میزنند و میفرمایند: «المُتَعبِّدِ عَلى غَيرِ فِقهٍ كَحِمارِ الطّاحونَةِ يَدورُ و لا يَبرَحُ»؛ كسى كه بدون فهم و شناخت عبادت كند، مثل الاغ آسياب است كه دور میزند و از جاى خود حركت نمیكند.[۳]
نمیدانم تا الآن آسیاب سنگی را دیدهاید یا نه. الاغی که به سنگ آسیاب بسته شده، گاهی از صبح تا شب در حال راه رفتن است، اما چون دور یک سنگ کوچک میچرخد، به همین دلیل انگار هیچ حرکتی نکرده و دقیقاً سر جای اولش ایستاده است. ایمان نوع اول که تقلیدی است نیز مثل همین است که آن شخص یک عمر در حال تلاش و کوشش است، اما باز هم درجا میزند و انگار در نقطه صفر ایستاده است.
۲. ایمان آگاهانه
ایمان آگاهانه برخلاف مقلدانه، نهتنها ایمان مفت و آسان نیست، بلکه توأم با درک و شعور است؛ ایمانی است که از روی بصیرت، آگاهی و همراه با شناخت است.
آیه اصلی که امروز مدنظر ما است، آیه ۲۸۵ سوره بقره است که خداوند میفرماید:
«ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ»
ایمان از روی آگاهی را در این آیه میتوان مشاهده کرد که میفرماید: «وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا»؛ یعنی شنیدیم و اطاعت کردیم. «شنیدیم» در اینجا به معنای به گوشمان خورد نیست؛ بلکه یعنی فهمیدیم و متوجه مطلب شدیم و بعد اطاعت کردیم؛ یعنی ایمان از روی آگاهی.
نکته بسیار مهم در اینجا این است که ایمان این افراد آنقدر بالاست که با هیچ چیزی از بین نمیرود؛ حتی با شکنجهها و عذابهای سنگین دشمن.
یکی از نامداران تاریخ در اینگونه ایمان و دینداری، شخصی است به نام «خَبّاب بن أرَت». خبّاب از بردگانی بود که به ندای پیامبر گرامی اسلام(ص) لبیک گفت و با وجود شکنجههای بسیار، در کنار ایشان ماند. پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) نیز خبّاب در جنگهای صفین و نهروان همراه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) بود و امام پس از وفات او، در وصفش چنین فرمودند: «خدا خبّاب را رحمت کند که با رغبت اسلام آورد؛ برای اطاعت از فرمان خدا هجرت کرد؛ به مقدار کفایتش قناعت ورزید؛ از خداوند خشنود بود، و زندگیاش را با جهاد سپری کرد».[۴]
خَبّاب بن أرَتّ از اولین افرادی بود که دعوت پیامبر اکرم(ص) را پذیرفت و اسلام آورد. برخی از مورخان او را ششمین مسلمان دانستهاند[۵] و همچنین او را در زمره معدود مسلمانانی دانستهاند که اسلام خویش را ظاهر کرد.[۶] جالب است بدانید که او قبل و بعد از هجرت، در زمره مسلمانان فقیر بود. خود خبّاب میگوید: هنگامی که به پیامبر اکرم(ص) ایمان آوردم، درهمی پول نداشتم.[۷]
مشرکان و دشمنان اسلام، خبّاب بن اَرَتّ را بهشدت شکنجه میکردند تا از اسلام برگردد. سن او حدود ۲۳ تا ۲۵ سال بود. حضرت آقا در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» به گوشهای از شکنجههای خبّاب اشاره میکنند و میفرمایند:
آهن را داغ میکنند، به گردنش میچسبانند! شوخی نیست! آهن گداخته را به بدنش نزدیک میکردند و به پوست بدنش میچسبانیدند. این به خاطر آن ایمان آگاهانه عمیقش دست برنمیداشت. ایمان این است.
مقام معظم رهبری صراحتاً میفرمایند: دلیل تحمل سختیها و دست برنداشتن از اسلام، فقط ایمان از روی آگاهی خبّاب بن أرَت بود. حضرت آقا درباره این موضوع مهم میفرمایند: «پایۀ فكری را باید قوی كرد تا انسان در پیكار اندیشهها و افكار گوناگون در امروزِ دنیا بتواند بایستد و جبهۀ خودش را حفظ كند».[۸]
هر کس دوست دارد ایمان همراه با آگاهی داشته باشد، بلند صلوات بفرستد.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
موضوع این جلسه، ایمان همراه با آگاهی بود و گفتیم که ایمان دو جور است: یک جور ایمان، مقلّدانه و متعصبانه است که ارثی و سست است و بهراحتی فرومیریزد و به قول ما این نوع ایمان، ایمان مفت و آسان است. یک جور هم ایمان آگاهانه است که توأم با درک و شعور است.
در آخر هم این نکته بسیار مهم را گفتیم که: اثر ایمان آگاهانه آنقدر بالاست که با هیچ چیزی از بین نمیرود؛ حتی با شکنجهها و عذابهای سنگین دشمن.
گفتیم که باید اعتقادات و ایمانمان به مقدسات اسلامی آگاهانه باشد، نه مقلدانه؛ لذا وظیفه داریم که اهل مطالعه شویم و معرفت و آگاهی کسب کنیم. به همین خاطر کتابی را به شما عزیزان معرفی میکنم که نسخه رایانهای آن در اینترنت نیز موجود است.[۹] این کتاب ارزشمند از آیتالله مکارم شیرازی به نام «پنجاه درس اصول عقاید براي جوانان» است.
امیدوارم که این مباحث باعث رسیدن به ایمانی از روی آگاهی برای ما باشد.
بارالها! به حق قرآن، ایمان ما را از روی بصیرت و آگاهی قرار بده؛ الهی آمین!
پروردگارا! به رهبر عزیزتر از جان ما، امام خامنهای حفظهالله سلامتی و طول عمر باعزت عنایت بفرما؛ الهی آمین!
شادی دل اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) خصوصاً وجود نازنین حضرت زهر(علیها السلام) بلند صلوات بفرستید.
«ٱللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
[۱]. صفایی حائری، آيههاى سبز، ص۱۱۳
[۲]. طرح کلی اندیشه اسلامی، جلسه سوم، دسترسی در: https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30129
[۳]. مجلسی، بحارالأنوار، ج۱، ص۲۰۸.
[۴]. «[رَحِمَ] يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً». (نهجالبلاغه، حکمت ۴۳).
[۵]. ابن ابیشیبه حرّانی، تحفالعقول، ج۸، ص۴۳؛ ابناثیر، اُسدالغابة، ج۲، ص۹۸.
[۶]. ر.ک: ابناثیر، اسدالغابة، ج۲، ص۹۸؛ ابنحجر عسقلانی، فتحالباری، ج۲، ص۲۲۱.
[۷]. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۳؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۸، ص۱۷۱؛ ر.ک: ابنجوزی، تفسیر ابنجوزی، ۱۴۰۷، ذیل انعام: ۵۲.
[۸]. بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان، ۱۷/۸/.۱۳۸۵، دسترسی در:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3361
[۹]. https://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=3301&lang=fa