۴. دستی بالای دستها – آیه ۱۳۹ آل عمران

ترجمه تدبری

﴿وَلَا تهِنُـوا وَلَا تَحَزَنوُا﴾ نهَ دربارۀَ آینده نگران و ناامید باشـید و نه برای گذشـته حسرت زده و ناراحت ،﴿وَأنتُمُ ٱلّۡأعۡلَوۡنَ إنِ كُنتُم مُّؤۡمِنيِنَ﴾ چراکه شما همیشه برتر و پیروزیـد؛ به شـرطی کـه مؤمـن واقعـی باشـید. (چون سـنت قطعی این اسـت که اگر به خدا اعتماد داشـته باشـید و طبق دسـتورات او عمل کنید،  هیچکس  نمی توانـد شـما را شکسـت دهـد و خـدا نیـز ایـن اعتمادتـان را ضایـع نمی کنـد .امـا اگـر سسـت شـوید یـا ایمانتـان ضعیـف شـود، لزومـاً برتـر نخواهیـد بـود و با شکسـت خوردن، ناراحتـی و  ناامیدیتـان بیشـتر  میشـود. پـس در هیـچ حالتی نمی توان  به دلیل سسـتی و خسـتگی و به امید راحتی مقطعی بیشـتر، دست از استقامت در مسیر خدا برداشت)

آیۀ مورد بحث

﴿وَلَا تهِنُوا وَلَا تَحَزَنوُا وَأنَتُمُ ٱلّۡأعۡلَوۡنَ إنِ كُنتُم مُّؤۡمِنيِنَّ﴾

نـه دربـارۀ آینـده نگران و ناامید باشـید و نه برای گذشـته حسـرت زده و ناراحت؛ چراکه شـما همیشـه برتر و پیروزید؛ به شـرطی که مؤمن واقعی باشـید. (چون سنت قطعی این است که اگر به خدا اعتماد داشته باشید و طبق دستورات او عمل کنید، هیچکس نمیتواند شـما را شکسـت دهد و خدا نیز این اعتمادتان را ضایع نمی کند.) [سوره آل عمران، آیه۱۳۹)

مقدمه

یکـی از نکاتـی کـه در جلسـات قبل به آن توجه داشـتیم، این بود که می بایسـت قرآنی زندگی کنیم تا از نور هدایت قرآن بهره مند شویم.

امـروز در محضـر آیه ۱۳۹ سـوره آل عمـران از جزء چهارم قرآن هسـتیم. برای توضیح و تبیین آیه، از خاطره یکی از شهدای دفاع مقدس استفاده می کنیم.

انگیزه سازی قدرت خدا

خود من وقتی اولین بار این خاطره را در کتاب « خاکهای نرم کوشـک» نوشـتۀ آقـای «سـعید عاکف» خواندم، بـاور نمی کردم و با خودم  میگفتم چنین چیزی غیرممکن اسـت. اما با دیدن توصیه و تأکید رهبر معظم انقلاب بر مطالعۀ این کتاب و مستند کردن این اتفاق به کسانی که در آن عملیات حاضر بودند و این خاطره را روایت کردند، پذیرفتم.

خاک های نرم کوشک

دشمن تانک های T72 را تـازه وارد جنگ کـرده بـود و می خواست عملیات سنگینی انجام دهد. سه گردان مأمور شدند تا قبل از عملیات دشمن، عملیات ایذایی[۱] انجام دهند. فرماندۀ  یکی شان «عبدالحسین برونسی» بود.  عراقیها روی این خط، دژ قرص و محکمی درست کرده بودند. دو تا گردان دیگر راه به جایی نبردند و  عقب نشینی کردند. حالا چشم امید همه به گـردان ما بود. سی چهل متر مانده بود برسیم به موانع. یک دفعه دشمن منوّر زد. تاریکی دشت به هم ریخت و آن ها انـگـار نـوک ستون را دیـدنـد. پشت بندش صـدای شلیک پی درپی گلوله ها، آرامش و سکوت منطقه را برهم زد. همه خیز رفته بودیم روی زمین. عوضش عبدالحسین دستور داده بود که ما حتی یک گلوله هم شلیک نکنیم. اوضـاع را درسـت و دقیق سنجیده بـود. رفته رفته آتش قطع شد. می دانستم که با این وضع، عملیات غیرممکن است و یک جور خودکشی به حساب می آید. به حاجی عبدالحسین گفتم: می خواهی چه کـار کنی حـاج آقـا؟ باید برگردیم. دقیقاً یـادم هست  همانجا صورتش را گذاشت روی  خا کهای نرم و رملی کوشک و شروع به گریه کرد؛ آن قدر که خا ک نرم کوشک گل شد. یک دفعه سرش را بلند کرد و گفت: سیدکاظم! خوب گوش کن ببین چی  میگم. سر ستون که رسیدی،  بیست و پنج قدم به سمت راست  میشماری.  همونجا یک علامت بگذار، بعدش برگرد و بچه ها رو پشت سر خودت ببر  اونجا .این دفعه رو به عمق دشمن، چهل متر برو جلو. اون جا دیگه خودم می گویم که بچه ها چه کار کنند. خیلی تعجب کردم؛ اما دقیق همان کارها را انجام دادم و گـردان را همان جا بـردم. خودش هم به همراه سید و چهار، پنج تا آرپی چی زن دیگر آمد. به سید و دیگر  آرپی چی زن ها گفت: به مجردی که من گفتم اللّه ا کبر، شما ردّ انگشت من رو می گیری و شلیک  میکنی به همون طرف. رو کرد به من و ادامه داد: شما هم با بقیۀ بچه ها بافاصله حمله رو شروع می کنید. طوری گفت «اللّه ا کبر »که گویی خواب همۀ زمین را می خواست بریزد به هم. پشت بندش سید فریاد زد: «یاحسین» و شلیک کرد.  گلوله اش خورد به یک نفربر که منفجر شد و  روشنایی اش منطقه را گرفت. بافاصله چهار، پنج تا گلوله دیگر هم زدند و  پشت بندش، با صدای تکبیر بچه ها، حمله شروع شد .دشمن قبل از اینکه به خودش بیاید، تارومار شد.  آن شب، دو گردان زرهی دشمن را کاملاً منهدم کردیم.

فردا صبح رفتیم منطقۀ عملیات را ببینیم. درست  بیست و پنج قدم آن طرف تر، مابین انبوه سیم خاردارها،  میرسیدی به یک معبر. فهمیدم این معبر، درواقع کار  عراقیها بوده برای  رفت و آمد خودشان. چهل، پنجاه قدم  آن طرفتر، موانع تمام  میشد و درست  میرسیدی به چند متری یک سنگر. نفربری که دیشب سید به آتش کشیده بود، نفر بر فرماندهی و آن سنگر هم سنگر فرماندهی بود که  بچه ها با چند تا گلوله آرپی چی، اول حمله، منهدمش کرده بودند. بعداً فهمیدیم هشت، نه تا از فرماندهان دشمن  همانجا و داخل همان سنگر به درک واصل شده بودند!

واقعاً هم حال طبیعی نداشتم. عبدالحسین چطوری این چیزها رو فهمیده؟! همین که رسیدیم پشت دژ خودمان، یک راست رفتم سراغش. از او جریان را پرسیدم. طفره رفت. قرص و محکم گفتم: تا نگی، از جام تکون  نمیخورم.  یک دفعه چشم هاش خیس اشک شد . به ناله گفت: باشه، برات می گم. وقتی دیشب عملیات گره خورد، توی همان  حال و هوا، صورتم را گذاشتم روی خا ک و متوسل شدم به وجود مقدس خانم حضرت فاطمۀ زهـرا(سلام الله علیها)در همان اوضـاع، یک دفعه صدای حضرت زهرا(علیها السلام) به گوشم رسید؛ چیزهایی را که دیشب به تو گفتم که برو سمت راست و برو کجا،  همه اش از طرف همان خانم بود.( سعید عاکف ،خاک های نرم کوشک، ص۱۲)

اقناع اندیشه

این نصرت الهی که به واسطۀ توسل به حضرت زهرا(علیها السلام) برای شهید «عبدالحسین برونســی» اتفــاق افتــاد، بیــان پــروردگار در آیــۀ ۱۳۹ ســورۀ  آلعمــران اســت که  میفرماید:

﴿وَلَا تهِنُوا وَلَا تَحَزَنوُا وَأنَتُمُ ٱلّۡأعۡلَوۡنَ إنِ كُنتُم مُّؤۡمِنيِنَّ﴾؛

 ای بندگان من! سستی نکنید و ناراحت نباشید. شما برتر هستید، اگر اهل ایمان باشید.

رهبـر معظـم انقـلاب در کتـاب «طـرح کلـی اندیشـۀ اسـلامی در قـرآن» در تبیین این آیه  می فرمایند:

وعـده و نوید الهی، برتر بـودن مؤمنین نسبت به دشمنان حق است . تحقق این وعدۀ الهی، مشروط به ایمانی است که قرآن معرفی  میکند؛ یعنی ایمان همراه با عمل به تعهّدات آن ایمان، نه ایمان  به معنای یک امر قلبی.

قـرآن تمام آن چیزهایی که عناصر و عوامل سازندۀ سعادت و خوشبختی محسوب می شوند،  این ها و ده هـا چیز غیر از این ها را به آدم هـای باایمان نوید می دهد… اینکه در مواجهه با دشمن ها و دشمنی ها از نصرت و مدد خدا برخوردار گردد، این هم یک شرط دیگر سعادت، خوشبختی و کامیابی است.۳

وقتی ایمان همراه با عمل به تعهّدات آن ایمان، نه ایمان  به معنای صرفاً یک امر قلبی، برای مؤمن شکل  میگیرد؛ وقتی ایمان او یک ایمان آگاهانه است، نه مقلدانـه یـا متعصبانه؛ به دیگر سـخن: وقتـی شـرط ﴿إنِ كُنتُم مُّؤۡمِنيِنَّ﴾ حاصل  میشـود، اینجا مؤمن ﴿وَلَا تَحَزَنوُا﴾ را حس  میکند؛ در مواجهه با  دشـمن ها و  دشـمنی ها از نصـرت و مـدد خـدا برخـوردار می گـردد و ﴿وَلَا تَحَزَنوُا﴾ می شـود و می بیند دستی بالای همۀ  دست هاست.

شـبیه همیـن آیـه در سـوره مبارکـه محمـَد(ص) آمده اسـت، آنجـا کـه خداوِنـد

 میفرمایـد: ﴿فَـلَا تهِنُـوا وَ تدْعُـوا إلِىَ السَّـلْمِ وَأنْتُمُ الّْأعْلَـوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَ لَـنْ يتَرَكُمْ أعْمالَكُمْ﴾؛(محمد، آیه۳۵) مبادا در مقابل کافران سستی کنید و به جای جهاد و مبارزه به دنبال مذاکـره و صلـح و کوتاه آمدن در مقابل آنها باشـید،  درحالیکه شـما برتریـد ﴿وَاللَّهُ مَعَكُـمْ وَ لَـنْ يتَرِكُمْ أعْمالَكُمْ﴾ کسـی که خدا با اوسـت، همه عوامل پیـروزی را در اختیار دارد و هرگز احساس تنهایی نمیکند و ضعف و سستی به خود راه نمیدهد.

شـاید سـؤال شـود: چرا این وعده و نوید الهی در آیۀ مورد بحث و هم چنین در سـوره محمـد(ص) کـه پروردگار  میفرمایـد: ﴿وَأنْتُمُ الّْأعْلَوْنَ﴾ بعضی اوقات در زندگی ما دیده  نمیشـود؟ آیا ما مورد خطاب آیه نیسـتیم؟ یا خدای دیگران با خدای ما متفاوت است؟

باید عرض کنیم: نه عزیز من! تفاوت در خود ماست، نه خدای ما. اگر  دقیقتر به آیه توجه کنیم و به قرارمان عمل کنیم و قرآن را زندگی کنیم، پر واضح است که اگر بخواهیم این وعده و نوید الهی برای ما تحقق یابد و دستی بالای همۀ  دستها را در  پیروزیها مشاهده کنیم، شرط دارد. اولین شرطش ﴿إنِ كُنتُم مُّؤۡمِنيِنَّ﴾ (ایمان) است که از اول ماه مبارک تا امروز داریم دربارۀ آن صحبت  میکنیم. شـرط دیگر آن، که موضوع بحث ماسـت ،﴿وَلَا تهِنُوا﴾ اسـت.

اگر کسـی ایمان مشروط به آگاهی و عمل را که در جلسات گذشته مطرح کردیم، برای خود فراهم کرد و طبق فرمایش خداوند بزرگ در این آیه، در انجام  فرمان های حق و در جهاد با دشمن سستی نکرد،  اینجاست که نصرت الهی را خواهد داشت و وعده و نوید الهی، در برتر بودن مؤمنان در برابر دشمنان تحقق  مییابد.

بعضـی از مـا نـه ﴿إنِ كُنتُـم مُّؤۡمِنـِينَّ﴾ را زندگـی کرده ایـم، نـه ﴿وَلَا تهِنُـوا﴾ را؛ آن وقت توقع داریم ﴿وَأنْتُمُ الّْاعْلَوْنَ﴾ باشـیم! این طور  نمیشـود. خیلی از ما به قدرت پول و پارتی بیشـتر از قدرت خداوند مقتدر ایمان داریم. قطعاً در چنین اوضاعی، دست یاری خداوند را نخواهیم دید؛ چون برای پیروزی به سمت کسی یا چیزی غیر از او دست دراز کرده ایم.

شـهدا این آیۀ قرآن کریم را زندگی کردند و مانند شـهید برونسـی این نصرت حتمـی الهـی را دیدنـد. ایـن نصـرت الهـی در جنـگ تحمیلـی، در حالی کـه بیش از هشـتاد کشـور به صورت رسمی و غیررسمی رژیم بعثی را یاری می دادند، بارها و بارها مشاهده شده است.

مصداق هایـی از نصـرت الهـی و پیـروزی مؤمنـان، در مبارزات جبهـۀ مقاومت اسلامی و  مجاهدتهای شهدای این عرصه نیز دیده شده است.

پرورش احساس

نمونه ای دیگر از این سنت الهی

مرحوم  آیت اللّه محمدتقی مصباح یزدی در جلسۀ درس اخلاق ویژۀ ماه مبارک رمضـان در دفتـر مقـام معظـم رهبری در قم، دربارۀ جنـگ ۳۳ روزه بین رژیم غاصب صهیونیستی و حزب اللّه لبنان فرمودند:

در جنگ ۳۳روزه اتفاقاتی افتاد که جز به صورت امداد غیبی قابل تفسیر نیست. من از شخص سیدحسن نصراللّه شنیدم که گفت: اسرائیلی ها به نیروهای  حزب اللّه حمله  میکردند، ولی پس از عقب نشینی نیروهای حزب اللّه، نیروهای اسرائیلی پیشروی نمی کردند. دلیل را که از سربازان اسرائیلی جویا شدند،  آن هـا گفتند که مردانی با لباس های سفید، با شمشیر با ما می جنگند… سربازان اسرائیلی قضیۀ جنگیدن مردانی با  لباسهای سفید به همراه شمشیر را در مصاحبه با  شبکه های اسرائیلی گفتند و در جنگ ۳۳روزه  داستان های عجیبی اتفاق افتاد که مصادیق امداد غیبی زنده شد.»( خبرگزاری انتخاب ،۲۴ تیر ماه ۱۳۹۲، کد خبر: ۱۲۰۹۹۶.)

در شـرایط کنونی، سـخن ما با مردم جهان این اسـت که اگر همین یک آیه از قرآن را زندگی کنید و به پروردگار  بی همتا ایمان داشته، به همۀ ملزومات ایمان پایبند باشـید، به شـرط اینکه سسـتی نکنید و با تلاش به کار خود ادامه دهید ،مطمئناً کمک و نصرت الهی را خواهید دید و در نهایت، به پیروزی می رسید.

ماننـد مـردم مظلوم فلسـطین و غزه که با تلاش و تحمل سـختی های جنگ و با کمک مقاومت اسـلامی که فقط چند گروه کوچک از نظر تعداد و تجهیزات هسـتند، توانسـتند در مقابـل ارتـش اسـرائیلی مقاومـت کننـد کـه خـود را جـزو برترین و بزرگترین قدرت های نظامی جهان می دانست.

رفتارسازی

آیـه مـورد بحـث مـا غیـر از اوضـاع سـخت جنگـی، در اوضـاع عـادی زندگـی هـم کاربردی اسـت. ما در بسـیاری از مراحل زندگی نیاز داریم که کسـی همین حرف خداونـد در ایـن آیـه را در گوشـمان تکـرار کند و بگوید «تلاشـت را بکـن! ناراحت نباش؛ تو پیروز می شوی.»

مثلا وقتـی بـه جوانـی کـه زمان ازدواجش فرا رسـیده، یـا به پـدر و مادرهایی کـه جـوان دم بخـت دارنـد، می گوییـم: چرا مقدمـات ازدواج را فراهـم نمی کنید ، می گوینـد: حاج آقـا! شـما در ایـن کشـور زندگـی نمی کنـی؟! از قیمـت خـوراک و پوشاک و مسکن خبر نداری؟! با این قیمتها مگر می شود ازدواج کرد؟!

اینجـا بایـد همیـن آیـه را برایشـان بخوانـی و بـه او بگویـی: بیـا بـا هـم قـرآن را زندگـی کنیـم. چـرا  میترسـی؟! خداونـد می فرمایـد: ﴿وَلَا تهِنُـوا وَلَا تَحَزَنـُوا وَأنتُمُ ٱلّۡأعۡلَوۡنَ إنِ كُنتُم مُّؤۡمِنيِنَّ﴾. تو تلاشت را بکن و سستی نکن؛ در چنین حالتی اگر به رزاقیت خداوند ایمان داری، خداوند تو را پیروز  میکند.
میگویند:  حاج آقا بیخیال! با دلار ۵۰ تا ۶۰ هزار تومانی رزّاقیت خدا یعنی چی؟!

یکبـار بـه جوانـی گفتـم: اگـر رئیـس بانـک مرکزی بـه شـما بگوید: اگـر ازدواج کنی، به شما یک وام دومیلیارد تومانی بلاعوض  میدهم، قبول  میکنی ازدواج کنـی؟ گفـت:  حاج آقـا! شـما نصـف ایـن وام بلاعـوض را هـم بـرای مـن جـور کنی ،مـن قـول  میدهـم همین امـروز ازدواج کنم. بـه او گفتم: یعنـی خداوندی را که مدیریـت همـۀ ایـن عالـم در دسـت اوسـت، به انـدازۀ رئیـس بانک مرکـزی قبول نداری؟! او در قرآن خطاب به من و تو فرموده است:

﴿وَأنكِحُـوا ٱلّۡأيَـٰمىَٰ مِنكُمۡ وَٱلصَّلٰحِينَ مِـنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَائٓكِـمۡ إنِ يكَونوُا فُقَرَاءَٓ يُغۡنهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلهِۦۗ وَٱللَّهُ وَاسِٰعٌ عَليِم﴾( نور، آیۀ ۳۲.)؛
مردان و زنان  بی همسر و غلامان و کنیزان صالـح و درسـتکار خـود را همسـر دهیـد؛ اگـر فقیر و تنگدسـت باشـند خداوند از فضل خود، آنان را  بی نیاز  میسازد؛ خداوند  گشایش دهنده و آگاه است. خدای دلارهای ۳۰۰۰ تومانیِ چهارده پانزده سال پیش، همان خدای دلار ۵۰ تا ۶۰ هزار تومانی الآن است. البته این صحبت ما از وظیفهٔ مسئولان در فراهم کردن اوضاع بهتر اقتصادی برای عموم مردم  ذرهای کم  نمیکند؛ بلکه عرض ما این است که در این ماه مبارک رمضان یاد بگیریم قرآن را زندگی کنیم. پروردگار  میفرماید:

﴿وَلَا تهِنُوا وَلَا تَحَزَنوُا وَأنتُمُ ٱلّۡأَعۡلَوۡنَ إنِ كُنتُم مُّؤۡمِنيِنَّ﴾؛ ای بندگان من! سستی نکنید و ناراحت نباشید. شما برترید، اگر اهل ایمان باشید.


[۱] . «ایذایی» در جنگ به عملیات و حرکاتی گفته میشود که مبنای آن، فریب دشمن و کشاندن نیروهای  آنها از نقاط مهم و استراژیک به محلی دیگر و اجرای عملیات واقعی و اصلی در جای دیگر می باشد.

question