جایگاه رأفت در نهضت عاشورا

 با نگاهی ـ البته از سر دقت و تأمل ـ در واقعه بزرگ عاشورا در می‌یابیم كه این واقعه عظیم، در حكم یك تابلو هنری، با تناسب و هارمونی شگفت‌انگیز عناصر آن است. همین ابعاد گوناگون و بعضاً به ظاهر متضاد، در عین حال متناسب و هم‌آهنگ، این حادثه را به عنوان یك اثر هنری فو‌ق‌العاده چشم‌نواز بر صفحه بزرگ تاریخ به تلألو و درخشندگی ثبت كرده است.
توجیه و تفسیر نكته‌ای كه ادعا شد، چندان پیچیده نیست؛ در حادثه عاشورا، شاخص‌های گوناگون شجاعت، پارسایی، كرامت، عزت، بصیرت، ولایت‌پذیری و عطوفت و … ، در اوج كمال، و ضمناً هماهنگ با یكدیگر قرار گرفته‌اند و البته هركس بُعدی از این ابعاد را بیش از سایر ابعاد، متناسب با روحیه و مذاق خود در می‌یابد و با آن نرد عشق می‌بازد.
براساس آن‌چه گفته شد، منطقی است اگر بپذیریم كه ابعاد نامكشوف نهضت عاشورا در طول زمان، همواره روشن‌تر خواهد شد. همین نكته، فیاض بودن مستمر حادثه كربلا را برای همه انسان‌ها در گستره تاریخ تا صبح قیامت، توجیه و تفسیر می‌كند.

بُعد عاطفی
گفته شد كه حادثه عاشورا ابعاد مختلف و شاخص‌های گوناگون یك انسان كامل را با آهنگ و تناسبی شگفت‌انگیز و معجزه‌آسا در خود جمع كرده است:
شجاعت در عین مظلومیت، رشادت در عین خویشتن‌داری، مردانگی در عین كمی نفرات و امكانات،‌ عزت محوری در عین محرومیت، رزمندگی درحال تشنگی و عسرت،‌ عطوفت در عین رزمندگی و …
با وجود این آمیختگی، آن‌چه از این حادثه بیش‌تر در گفته‌ها و نوشته‌ها مطرح می‌شود، بعد حماسی قضیه و مظلومیت اباعبدالله و یاران آن حضرت و نیز ابعادی مثل شجاعت و عزت‌مداری است. بر همین مبناست كه بعد عاطفی حادثه عاشورا در میان سایر ابعاد، كم‌رنگ‌تر به نظر می‌رسد.
البته این غفلت و یا تسامح چندان هم غیرطبیعی نمی‌نماید، زیرا ابعادی مثل عزت اباعبدالله(علیه السلام) و یارانش و نیز شجاعت و مظلومیت این بزرگواران از چنان مشخصه‌ای برخوردار است كه سایر ابعاد را تا حدودی تحت‌الشعاع خود قرار داده است، اما این نكته نبایستی ما را از تأمل و دقت در سایر شاخص‌های این نهضت عظیم، به غفلت بكشاند.
در نگاه اول، پرداختن به این بعد، قدری غیرمنتظره می‌نماید: مگر می‌توان در حادثه خونباری كه هویت و شاكله آن كشتن و كشته شدن و اسارت و تلخی و عسرت و سختی است، ردپای عطوفت و لطافت را مشاهده كرد؟!
بدیهی است كه در عملكرد دشمن، چیزی به اسم رأفت و رحمت و مهربانی دیده نمی‌شود؛ اما آن‌چه مربوط به لشكر سیدالشهدا(علیه السلام) و به ویژه در شخص امام است، عنصر رأفت و مهربانی، نمودی ویژه دارد، تجلی این بعد هم در چندین مورد مشاهده می‌گردد، اما قبل از آن، بیان این مطلب ضروری است كه آن‌چه برخوردهای عاطفی سیدالشهدا در حادثه عاشورا و در مقابل سپاه دشمن است، در دو محور قابل بررسی است:

الف) برخوردهایی كه در آن‌ها نوعی عطوفت و مهربانی به صورت مستقیم نسبت به دشمن مشاهده می‌شود.
ب) برخوردها و شیوه‌هایی كه از آن بزرگوار صادر شده است،‌ بدان امید و انگیزه كه حس عطوفت و مهربانی دشمن برانگیخته شود و از جنایت بزرگی كه دشمن در پی آن بوده، جلوگیری گردد.
هر دو مقوله و زمینه در یك آبشخور ریشه داشته است و آن عطوفت سیدالشهدا(علیه السلام) نسبت به لشكر دشمن می‌باشد؛ هرچند سیره و عملكرد دشمن به گونه‌ای بود كه جز قتال، راهی باقی نماند.

در حادثه عاشورا، برخوردهای عاطفی سیدالشهداء(علیه السلام) را می‌توان در مصادیق زیر ملاحظه كرد:
• مصداق اول را می‌توان در اصل قیام امام حسین(علیه السلام) جست‌وجو كرد. توضیح این‌كه قیام اباعبدالله(علیه السلام) قیامی اصلاحی بوده است؛ چنان‌كه آن بزرگوار هنگام حركت به سوی عراق، طی وصیت‌‌نامه‌ای به برادرش ـ محمد حنفیه ـ به این نكته اشاره كرد.
قیامی كه ماهیت آن، اصلاح در امور امت رسول خدا و شیعیان علی بن ابی‌طالب باشد، نمی‌تواند از درون مایه‌های عاطفی و رأفت خالی باشد؛ زیرا اصولاً اصلاح، مستلزم محبت اصلاح كننده نسبت به اصلاح شونده است و تا زمانی كه دلسوزی و رأفت از سوی اصلاح‌كننده وجود نداشته باشد، نمی‌توان بارش احسان و مهربانی او را شاهد بود.
براین اساس، اولین و اصولی‌ترین شاخص رأفت و مهربانی در قیام امام حسین(علیه السلام) نسبت به امت اسلام ـ عموماً ـ و از جمله لشكر خصم (به اعتبار این‌كه آن‌ها نیز بخشی از امت بوده‌اند) در تكوین حركت و قیام امام(علیه السلام) به روشنی دیده می‌شود.
• دومین مورد از برخوردهای عاطفی و بزرگوارانه سیدالشهدا(علیه السلام) با سپاه دشمن در قریه «ذوحسم» مشاهده می‌شود. در این مكان، قبل از استقرار سپاه دشمن به فرماندهی حر بن یزید ریاحی، لشكر امام حسین(علیه السلام) خیمه زده و از امكاناتی هم‌چون آب برخوردار بودند. زمانی كه سپاه دشمن به این قریه رسید، آثار تشنگی از سرو وضع آن‌ها نمایان بود؛ از این‌رو به دستور امام حسین(علیه السلام) به سپاه دشمن آب داده شد و حتی حیوانات دشمن نیز سیراب شدند.
• سومین مورد از برخوردهای عاطفی و از سر رأفت امام (علیه السلام) با دشمن را می‌توان در گفت‌وگوهای میان آن حضرت و سپاه دشمن كه به عنوان خطبه‌های آن حضرت ثبت شده است، ملاحظه كرد.
ممكن است خطبه‌ها و بیانات آن حضرت با دشمن را نوعی اتمام حجّت بر شمریم؛ این مطلبی است غیرقابل انكار، اما نمی‌توان نادیده انگاشت كه مبنای كلی اتمام حجت‌های امام(علیه السلام) اهتمام به هدایت لشكر دشمن بوده و بدون تردید،‌ در ورای انگیزه‌هایی كه رنگ و بوی هدایت ودلالت دارند، ردپای عطوفت و محبت و مهربانی سالار شهیدان آشكارا پیداست.
بر این اساس، تمام خطبه‌ها و بیانات آن حضرت، خمیرمایه‌ای از هدایت و محبت ورأفت داشته است. در مواضع متعددی، این گفت‌وگوها بین امام حسین(علیه السلام) و سپاه دشمن صورت گرفته است، از جمله امام حسین(علیه السلام) در اولین رویارویی با سپاه حر، خطاب به آنان با اشاره به دعوت حضرتش به كوفه، از آنان پرسید كه آیا بر دعوت خود استوارند یانه؛ اگر بر دعوت خود پایبندند، آن بزرگوار در میانشان بماند؛ والّا بدون آن‌كه مانعش بشوند، راه مدینه را در پیش بگیرد. همین برخورد منطقی و ارجاع دادن آن‌ها به وجدانشان ـ كه همراه با سكوت محض در بین لشكر دشمن بود ـ موجب شد تا اولین نماز جماعت به امامت سیدالشهدا برگزار شود، در حالی كه در این نماز جماعت، شمار بسیار بیش‌تری از مأمومان را كسانی تشكیل می‌دادند كه علیه امام جماعت، شمشیر به كمر بسته بودند!
گفت‌وگوی مذكور، پس از نماز هم ادامه یافت؛ و حتی خشم فرمانده لشكر دشمن (حر بن یزید ریاحی) را نیز در پی داشت و سپس گفت‌وگو پایان پذیرفت.
امام حسین(علیه السلام) در منزلگاه «بیضه» نیز خطبه دیگری خواند كه در آن مقصد و منظور خود را روشن ساخت، بدان انگیزه كه این قوم هدایت شوند.
در روز عاشورا نیز امام حسین(علیه السلام) چندین‌بار خطاب به لشكر دشمن خطبه‌های جامعی بیان فرمود و در آن‌ها ضمن معرفی داد، راه هرگونه بهانه و جهل و شبهه را مسدود ساخت.
امام حسین(علیه السلام) صبح عاشورا در حالی كه سوار بر شتر مخصوص خود بود، خطبه خواند. حضرتش در این خطبه، ضمن معرفی خودش و بیان این جمله از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) كه حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت هستند، از كوفیان پرسیدند: آیا این نسبت و این گفته، شما را از ریختن خون فرزند رسول الله(صلی الله علیه و آله) باز نمی‌دارد؟
پس از این گفته، شمر از سپاه دشمن جسارتی زبانی به آن حضرت روا داشت كه عمق كینه او را نسبت به امام بر ملا می‌سازد. در روز عاشورا علاوه بر این خطبه و در حقیقت اتمام حجت، خطبه دیگری هم از امام حسین(علیه السلام) شنیده شد. در این خطبه نیز امام (علیه السلام) بر شمشیر خود تكیه داد و هم‌چون بار گذشته، به معرفی خود پرداخت.
خود را ذریه رسول الله(صلی الله علیه و آله) و فرزند امام علی(علیه السلام) دانست، حتی شمشیر و عمامه خود را از آن رسول الله عنوان كرد، بدان انگیزه كه جماعت هدایت شوند؛ اما جواب این طایفه چیزی نبود جز این‌كه ما با علم به تمام آن‌چه عنوان می‌كنی، تو را رها نخواهیم كرد تا از تشنگی جان دهی!
علاوه بر این خطبه‌ها كه نوعی گفت‌وگوی عمومی میان امام حسین(علیه السلام) با سپاه دشمن بوده، مواردی نیز وجود دارد كه اتمام حجت به صورت گفت‌وگو با فردی ویژه صورت گرفته است.
در این خصوص، می‌توان به گفت‌وگوی امام حسین(علیه السلام) با عمر سعد اشاره كرد كه پس از ناكامی مذاكره بریر بن خُضیر (از یاران امام) انجام گرفته است.

این گفت‌وگو نیز مفید واقع نشد و با یك جمله تمسخر آمیز معروف عمر سعد پایان پذیرفت:
(امام فرمود: امیدوارم كه از گندم ملك ری جز اندكی نخوری! و عمر سعد جواب داد: اگر از گندم آن نخورم، جو آن برایم كافی است)۱

مصداق دیگر
از نكته‌ها و مصادیق مهمی كه بعد عاطفی و بزرگواری امام حسین(علیه السلام) را در حادثه عاشورا روشن می‌سازد، این است كه امام حسین(علیه السلام) جهاد خود را بعدازظهر صورت داد. این نكته، مبتنی بر یك نظر فقهی و‌ آن نیز مبنی بر روایات و احادیث می‌باشد؛ زیرا براساس روایات و احادیث، درهای رحمت الهی هنگام ظهر بازاست،به همین دلیل احتمالاً كسانی هدایت شوند. مرحوم صاحب جواهر پس از بیان این نكته به این مطلب اشاره می‌كند كه اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام) قبل از ظهر دفاع كرده‌اند؛ اما آن‌چه مربوط به حركت شخص سیدالشهدا(علیه السلام) می‌شود از ظهر به بعد است، بدان امید كه این جماعت هدایت شوند.۲

چكیده
در یك نگاه كلی به حركت سید و سالار شهیدان، به این نكته می‌توان پی برد كه عنصر رأفت و مهربانی در قیام عاشورا تحت شعاع برخی عناصر دیگر مثل عزت محوری، شجاعت و مظلومیت قرار گرفته است؛ در عین حال نمی‌توان و نبایستی آن‌را نادیده انگاشت.
وجود و حضور این عنصر مهم از یك سو در اساس حركت و نهضت حسینی به چشم می‌خورد (زیرا آن بزرگوار مبنای حركت خود را اصلاح امت عنوان كرد و هر اصلاحی مبتنی بر رأفت ودل‌سوزی مصلح نسبت به افرادی است كه قصد اصلاح آنان در بین است) و هم در عمل‌كرد روزهای بعد از حركت مشاهده می‌شود.
از این جمله می‌توان به خطبه‌ها و گفت‌وگوهای امام با لشكر دشمن و با برخی افراد اشاره كرد. این خطبه‌ها و گفت‌وگوها ظاهراً جنبه اتمام حجت داشته، اما در واقع به منظور هدایت آنان صورت گرفته، و این هدف به دلیل رأفت و وظیفه‌ای است كه حجت خدا(امام حسین(علیه السلام) در برابر امت عموماً و از جمله لشكر دشمن (به عنوان بخشی از امت اسلامی) بر دوش خود احساس ‌كرده است. جنگیدن در بعد از ظهر، بدان امید كه لشكر دشمن هنگام ظهر و زمانی كه درهای رحمت باز است، هدایت شوند و … از مصادیق دیگر رأفت ومهربانی در حادثه عاشور است.
نهضت عاشورا تابلویی است با عالی‌ترین ابعاد هنری، كه مجموعه آن، حیات یك انسان كامل را روشن می‌كند؛ بعد عاطفی این انسان كامل را نمی‌توان نادیده گرفت.

پي نوشت ها:
۱. محمدی اشتهاردی، سوگنامه آل محمد
۲. آیت‌الله جوادی آملی، اسرار عبادات، ص ۳۵
دیدار آشنا>شماره ۵۵و۵۶

question