سخنران: حجت الاسلام و المسلمین میرباقری
ایشان در آغاز کلام با توجه به آیات سوره مبارکه طه، صبر را کلید فتوحات عظیم برشمردند و اقسام آن را بیان نمودند که عبارتند از: صبر بر معاصی، صبر بر تکالیف و صبر بر ابتلاء و امتحان الهی. ایشان صبر را کلید فتوحات عظیم دانسته و از میان این سه قسم، صبر بر ابتلائات و سختی ها را دشوار دانسته و تنها راه رهایی از دشواری ابتلائات را مشاهده حکمت و رحمت الهی در متن بلاء عنوان نمودند. ایشان در ادامه به این نکته پرداختند که معصومین علیهم السلام نیز در تقدیر الهی به فتنه دشمنان خود مبتلا بوده و در این ابتلا به اختیار خود مأمور به صبر و ایستادگی می باشند. این ابتلائات که مقدرات قطعی الهی هستند، محور هدایت تاریخ می باشد که صبر ایشان بر آن باعث گشایش ها و فتوحات عظیم برای خود ایشان و برای امت ایشان شده است.
صبر بر ابتلاء دو وجه دارد که یکی از آن ها استقامت در برابر فتنه دشمن و چشم برداشتن از تمتعات مادی آن هاست؛ به نحوی که انسان در متن نعمت های ظاهری کفار، حقیقت فتنه و سخط را ببیند؛ وجه دوم این است که در برابر ابتلاء، به مقام تسبیح به حمد خدای متعال رسیده و در متن بلا جمال صنع الهی را مشاهده کند و دل به پاداش اخروی آن ببندد که این وجه دوم باعث رسیدن انسان به مقام رضا می شود. در نهایت آنچه می تواند عالم را به مقام قرب کلی برساند، ظرفیت صبر و ابتلای معصومین علیهم السلام است که با صبر خود باعث فتح عظیم برای خود و برای امت خود می شوند. آنچه باعث صبر و ایستادگی است، بصیرت می باشد که خود به نوعی مقدمه صبر نیز هست.
صبر و اقسام آن
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و لعنة علی اعدائهم.
قرآن کریم می فرماید: «فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَ مِنْ آنَاء اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى * وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى»(طه/۱۳۰-۱۳۱)؛ پس بر آنچه مىگویند شکیبا باش و پیش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن با ستایش پروردگارت [او را] تسبیح گوى و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نیایش پرداز باشد که خشنود گردى؛ و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ایشان را از آن برخوردار کردیم [و فقط] زیور زندگى دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم دیدگان خود مدوز و بدان که روزى پروردگار تو بهتر و پایدارتر است.
یکی از مهم ترین دستورات خدای متعال در قرآن مجید، صبر و پایداری کردن است که کلید پیروزی و فتح می باشد؛ فتوحات ظاهری و باطنی و رفع موانع ظاهری و حجاب ها، اعم از حجب ظلمانی و نورانی با صبر حاصل می شود. نقطة مقابل صبر، صفات شتاب و عجله و دلهره و مبتلاشدن به احساسات زودگذر است که موجب بلاهای فراوانی برای انسان و تاریخ بشریت شده اند. در پایداری و صبر کردن است که اختیار انسان ظهور می یابد؛ امانت و نعمت اختیار، در صبر و پایداری کردن آشکار و ظاهر می شود. این استقامت و صبر کردن در روایات توضیح داده شده است.
نوعی از صبر، در مقابل معاصی الهی است که انسان در مقابل آنچه خدای متعال راضی نیست، کف نفس می کند؛ نوعی دیگر از صبر در مقابل خواسته ها و تمایلات و شهوات انسانی است که انسان با آن ها مقابله می کند و اسیر آرزوها و تمنیات و خواسته های خود نمی شود و تکالیف سنگینی را که خدا از او خواسته با پایداری به انجام می رساند؛ البته انجام این امر، نیازمند درگیری شدید با نفس است. نفس انسان در این مراحل، سخت ترین دشمن اوست؛ عجیب ترین دشمنیِ نفس این است که به حدی با انسان گره می خورد که انسان او را جای خود می گذارد؛ یعنی خیال می کند نفس، خودِ اوست؛ اگر انسان مبارزه با نفس خود را شروع کند و نفس، خودش را نشان دهد، روشن می شود که هر جایی که انسان برای خود اقدام می کند، پای نفس در میان است؛ انسان را به میدان کار و تلاش و خودنمایی و حب جاه و تأمین شهوات [می کشاند]؛ تا جایی که انسان بعد از بیست سال درس خواندن می بیند که نفس پشت سرش بوده است؛ ریاضیت کشیده ولی همین نفس بوده که او را به ریاضات وادار می کرده است؛ لذا تشخیص نفس و دشمنی او و مقابله با او کار بسیار سختی است؛ صبر یعنی اینکه انسان نفس را بشناسد ـ که این خود یکی از مقامات صبر است ـ و با آن مبارزه کند و در مقابل خواسته ها و تمنیات و آرزوهای آن بایستد تا اختیار انسان، خود را نشان دهد و راه حضرت حق را انتخاب کند و برای رسیدن به آن هدف پایداری نماید؛ نفس به جایی می رسد که خود را در جای انسان می نشاند و به جای او تصمیم می گیرد و انسان تصور می کند او خودش است؛ «اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک»؛ گاهی انسان به سختی می تواند تشخیص دهد که عملش، خواسته نفس است یا نه؛ در هر صورت این صبر و پایداری و ایستادن در مقابل خواسته ها، مبدأ سلسله ای از فتوحات حقیقی، اعم از فتوحات ظاهری و باطنی، است.
گاهی صبر در مقابل خواسته ها و تمنیات انسان است و گاهی در مقابل سختی ها؛ صبر کردن و پایداری نمودن در مقابل بیماری ها، مشکلات و ابتلائات، هم دشوار است، هم نتایج بسیار خوبی دارد؛ البته جایی که ابتلائی برای انسان رقم می خورد اغلب از اختیار انسان بیرون است؛ معنی صبر کردن این نیست که انسان در مقابل بلایی که پیش می آید، اختیار دارد و صبر می کند؛ بلکه معنایش این است که می تواند مواجهه خود را با بلا تغییر دهد؛ گاهی انسان با ابتلا مواجه می شود ولی در آن بلا حکمت و حضور حضرت حق و مرحمت الهی را نمی بیند و نمی تواند آن بلا را تحمل کند؛ ولی گاهی در آن بلا حکمت و رحمت و حضور و مبحت خدا را می بیند و با چنین نگاهی این بلا را تحمل می کند و احیاناً راضی و شاکر در بلا می شود که این صبر در مقابل این گونه ابتلائات است؛ ولی برخی صبرها برای انجام تکالیفی است که خدای متعال بر عهده انسان می گذارد و انسان را بین تحمل آن تکلیف و تحمل نکردن آن مخیر می کند؛ چرا که انسان در پذیرش اصل توحید و حقیقت ولایت مجبور نیست؛ «لا اکراه فی الدین»؛ ما اگر بخواهیم باید با پایداری و صبر و استقامت این مسیر را طی کنیم تا به آن اسرار و حقایق برسیم؛ این یک چهره صبر است که بزرگان اخلاق هم درباره آن بحث کرده اند؛ مانند صبر در مقابل محرمات، صبر در مقابل واجبات، و صبر در مقابل ابتلائات و سختی هایی که برای هر مؤمنی در این دنیا رقم می خورد؛ انسان در هر لحظه با این سه نوع صبر مواجه است؛ یعنی تکالیف و واجباتی دارد، مکروهات و مستحباتی دارد، و سختی ها و ابتلائاتی دارد که در مسیر راه برای او پیش می آیند؛ این سه نوع صبر با زندگی ما عجین است؛ بنابراین تحمل در مقابل این صبرها، تسلیم نشدن، متحیر نشدن، مبتلا نشدن به احساسات ناگهانی و ایستادن در مقابل تمنای نفس، مبدأ گشایش های حقیقی برای انسان می شود؛ چه گشایش های فراوانی در طول تاریخ از طریق همین صبر و استقامت برای انسان و جامعه بشری به وجود آمده و چه سختی ها و مفاسد فراوانی در اثر شتابزدگی و عجله و متحیر شدن دامن انسان و بشریت را گرفته است!
تقدیر قطعی الهی در ابتلای معصومین(ع) به فتنه اعداء و عهد صبر آنها
خدای متعال در برنامه خود برای بشر، مقدراتی را قرار داده است که در آن تقدیرها، انسان بین دوراهی ها قرار می گیرد؛ سختی هایی در پیش است که انسان، هم می تواند آن ها را تحمل کند و در راه بایستد، هم می تواند راه را رها کند و در راه دیگری وارد شود. اولین قدم از این تقدیرها برای نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان علیهم السلام و اولیای الهی علیهم السلام رقم خورده است؛ خدای متعال تقدیرهایی دارد که در این تقدیرها احیاناً اختیار آن ها [اولیای الهی] هم دخیل بوده است.
خدای متعال در آیه بیست سوره مبارکه فرقان می فرماید: «وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا»(فرقان/۲۰)؛ ما بعضی از شما را برای بعضی دیگر وسیله فتنه و ابتلا و امتحان قرار دادیم، آیا مقابل این فتنه صبر می کنید؟ و پروردگار تو حقیقت را از ازل می دانسته و می دیده است؛ ذیل این آیه یک روایت نورانی از وجود مقدس موسی بن جعفر علیهم السلام نقل شده است که پدر بزرگوارشان امام صادق علیه السلام از جد بزرگوارشان امام باقر علیه السلام نقل فرمودند: «جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ أَغْلَقَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ الْبَابَ وَ قَالَ یَا أَهْلِی وَ أَهْلَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقْرَأُ عَلَیْکُمُ السَّلَامُ وَ هَذَا جَبْرَئِیلُ مَعَکُمْ فِی الْبَیْتِ یَقُولُ إِنِّی قَدْ جَعَلْتُ عَدُوَّکُمْ لَکُمْ فِتْنَة»(۱)؛ وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و حسنین صلوات الله علیهم اجمعین را در خانه جمع کردند و در را بستند؛ پیداست که بحث خصوصی و مربوط به این جمع بوده است؛ خطاب حضرت این است که ای اهل من و اهل خدا، خدای متعال بر شما سلام می فرستد و می فرماید: من دشمن را وسیلة امتحان شما قرار دادم. انبیا علیهم السلام هدفی داشتند و خدا دشمنانی برای آن ها قرار داده است؛ قرار دادن این دشمنان حکمت عالیه ای دارد؛ «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِن»(انعام/۱۱۲)؛ ما برای هر پیغمبری دشمنی قرار داده ایم و شیاطین انسی و جنی دشمن آن ها هستند. اندازة ظرفیت این دشمنان ظرفیت مقابله با آن پیامبر است؛ لذا هر پیامبری دشمنان خاصی از جن داشته که در باب وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله نیز دشمنان حضرت در روایات معرفی شده اند که خدای متعال آن ها را وسیله فتنه حضرت قرار داده است. می شود این فتنه نباشد و مسیرها جدا باشد و امتحانی در میان نباشد ولی خدای متعال این تقدیر را مقدر کرده است؛ خدای متعال فرمود: من آن ها را وسیلة فتنه شما قرار دادم؛ آیا می پذیرید و صبر می کنید؟ شما چه می گویید؟ اغلب برای اولیای خدا امتحان، اختیاری بوده است؛ «قَالُوا نَصْبِرُ یَا رَسُولَ اللَّهِ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنْ قَضَائِهِ حَتَّى نَقْدَمَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَسْتَکْمِلَ جَزِیلَ ثَوَابِه» حضرت عرض کردند: ما صبر می کنیم بر آنچه خدا تقدیر کرده تا وارد بر حضرت حق شویم و بالاترین ثواب ها به ما رسیده و آن ثواب الهی در باب ما به کمال برسد.
بدین ترتیب نبی اکرم صلی الله علیه و آله این ابتلا و امتحان عظیم ـ که دشمن برای آن ها فتنه شود ـ را پذیرفتند؛ در روایت آمده است که حضرت فرمودند: من در معراج از خدای متعال تقاضا کردم که این صحنه ها پیش نیاید؛ خدای متعال فرمود: این ابتلائات قطعی است؛ «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَْکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ»(عنکبوت/۲-۳)؛ یعنی وقایع پس از وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و آن ابتلائات عظیم و فتنه ها برای این است که صف ها از هم جدا شوند؛ این یک فتنة قطعی بوده و خدای متعال این امتحان را تقدیر کرده است.
خدای متعال بلا، امتحان، فتنه و سختی هایی را در مسیر پیامبر و اهل بیت ایشان صلوات الله علیهم اجمعین که محور هدایت تاریخ هستند، قرار داده است؛ ابتلائات عظیمی برای آن ها پیش می آید که در پذیرش برخی از آن ها مخیر بوده اند و صبر می کنند تا به آن مقصدی که خدای متعال در نظر گرفته است برسند؛ «فَقَدْ سَمِعْنَاهُ یَعِدُ الصَّابِرِینَ الْخَیْرَ کُلَّه» چرا که خدای متعال وعده هایی به صابرین داده و همه خیر برای صابرین است؛ پس ما در مقابل این فتنه های الهی صبر می کنیم؛ «فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى سُمِعَ نَحِیبُهُ مِنْ خَارِجِ الْبَیْتِ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً أَنَّهُمْ سَیَصْبِرُونَ أَیْ سَیَصْبِرُونَ کَمَا قَالُوا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِم» تعبیر روایت این است که وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله به حدی گریستند که صدای گریه ایشان از خارج خانه شنیده شد. حضرت این امتحان را قبول کردند و این ابتلائات قطعی شد.
درباره وجود مقدس حضرت سید الشهدا علیه السلام آمده است: وقتی خدای متعال اراده کرد که این فرزند را به صدیقه طاهره سلام الله علیها عطا کند، جبرئیل آمد و به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: ما می خواهیم چنین فرزندی به شما و صدیقه طاهره سلام الله علیها عطا کنیم ولی بدانید که ابتلای این فرزند ابتلای عظیمی است؛ آیا ایشان این را می خواهند و بر آن صبر می کنند؟ از این واقعه پرده برداشته شد و بعد از رفت و برگشت هایی، خدای متعال در قبال این ابتلای عظیم وعده هایی داد؛ یکی از وعده ها این بود که به عنوان مزد این بلای عظیم، ائمه علیهم السلام و وجود مقدس امام زمان علیه السلام از نسل سید الشهدا علیه السلام قرار باشند؛ پس از این، وجود مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیها پذیرفتند.
بنابراین خدای متعال امتحانات، ابتلائات و فتنه هایی را برای اولیائش رقم زده و آن ها نیز با اختیار خود قبول کردند تا وارد این وادی شوند و این فتنه ها را بپذیرند؛ نوعی از این فتنه ها همان فتنه دشمنان است؛ خدای متعال فرمود که این درگیری ها فتنه و امتحان سنگین شماست؛ واقعه احراق بیت و عاشورا و… نیز عهدی است که خدا از اهل بیت علیهم السلام گرفته که همان بلای نبی اکرم صلی الله علیه و آله است و طبق روایات بر ائمه علیهم السلام نازل شده است؛ خدای متعال ابراهیم خلیل علیه السلام را به ذبح اسماعیل علیه السلام امتحان کرد؛ این امتحان ابراهیم علیه السلام بود که از طریق فرزند او واقع شد؛ بدین ترتیب امتحان نبی اکبرم صلی الله علیه و آله نیز از طریق اهل بیت ایشان علیهم السلام واقع شده است.
حضرت فرمودند: خدای متعال جبرئیل را فرستاده و فرموده که من می خواهم دشمنان را وسیله فتنه شما قرار دهم؛ آیا می پذیرید؟ ایشان پذیرفتند که صبر کنند و به آن پاداشی که خدای متعال برای صابرین در نظر گرفته است، دل خوش کردند؛ حضرت به وعده الهی امیدوار بودند و با امید به این وعده الهی، ابتلائات را تحمل کردند؛ وقتی اجابت اهل بیت علیهم السلام و قطعی شدن این فتنه برای حضرت روشن شد، پذیرفتن این مسئله چنان برایشان دشوار بود که صدای گریه حضرت شنیده شد؛ ماجرای سیدالشهدا علیه السلام هم همین گونه بود؛ نبی اکرم صلی الله علیه و آله برای حضرت بسیار گریه می کردند؛ بکای ایشان بر سیدالشهدا علیه السلام بر بالای منبر و جاهای دیگر آشکار بود؛ وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله داستان سیدالشهدا علیه السلام را آشکارا بیان می کردند و این امر، خصوصی نبود؛ پرده برداشته شده بود و حضرت به شکل عمومی آن را بیان می کردند؛ آن گاه این آیه نازل شد: «وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیرا»(فرقان/۲۰)
خدای متعال ابتلائات، امتحانات و فتنه هایی را برای نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان علیهم السلام رقم زده و آن ها هم پذیرفته اند که پای این امتحان بایستند؛ یکی از این ابتلائات عاشورا و دیگری واقعه سقیفه و سایر ابتلائاتی است که اکنون وجود مقدس امام زمان اروحنا له الفداه دارند تا اینکه عصر ظهور فرا برسد.
وجوه صبر اولیاء الهی، استقامت در برابر ابتلاء به فتنه دشمنان و تسبیح به حمد خدا
اهل بیت علیهم السلام در این امتحان و ابتلای عظیم مأمور به صبر و ایستادگی هستند. در قرآن بارها به نبی اکرم صلی الله علیه و آله دستور داده می شود که «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»(روم/۶۰)؛ صبر کنید که وعده خدا قطعی است؛ پای حق بایستید که ما به شما وعده داده ایم و خدا در وعده خود تخلف نمی کند؛ خدای متعال در سوره مبارکه طه می فرماید: «فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهار»(طه/۱۳۰)؛ پایداری و استواری کن؛ آن ها انکار و مقابله می کنند؛ تسبیح به حمد کن قبل از طلوع شمس و قبل از غروب شمس؛ در لحظات شب و کناره های روز، پروردگارت را تسبیح کن تا شاید به مقام رضا برسی؛ یعنی نتیجه این تسبیح به حمد، رضاست؛ صبر کن و خدا را تسبیح به حمد کن.
در مقابل این سختی ها و تقدیری که رقم خورده، در یک سو دشمن است که باید در مقابل او ایستادگی کرد؛ ولی نسبت به تقدیر حضرت حق، باید تسبیح به حمد کرد؛ اگر انسان در این سختی ها و فتنه ها غفلت کند، کار شیطان و نفس این است که در نظر انسان بدی ها را پای خدا و اولیای الهی می نویسند و انسان را نسبت به خدا و اولیای الهی بدبین می کنند؛ این اولین کار شیطان در بلا و فتنه است؛ کسی که سال ها بیمار و یا سال ها فقیر است، چگونه می تواند در راه خدا صبر کند و بایستد و العیاذ بالله در این سختی ها رابطه اش با خدا به هم نخورد و از خدای خودش راضی باشد؟ در صورتی می تواند این گونه باشد که همواره خدا را تسبیح کند و هیچ نقصی در کار او نبیند؛ در این گونه موارد باید به وسیله حمد خدا و مشاهده جمال صنع و حکمت و قدرت او به تسبیح رسید؛ یعنی انسان نباید در متن بلا از جمال صنع او غفلت کند؛ اگر انسان در سختی ها از زیبایی صنع خدا و چهره زیبای کار خدا غفلت کند، به درگیری با خدای متعال مبتلا می شود و به جای رضا به سخط می رسد و به رضای خدا بدبین می شود؛ حتی العیاذ بالله بغض خدای متعال در دلش پدید می آید؛ تلاش شیطان این است که انسان را در سختی ها با خدا درگیر کند؛ چون یک طرف ماجرا تدبیر خداست؛ فرض کنید انسان به هر دلیلی مبتلا شده است؛ مثلاً گناهی کرده و بلایی کفاره گناه اوست؛ ولی بالاخره پایان کار به تدبیر خداست؛ گاهی هم آن بلا، ثواب است؛ گاهی نیز دشمن هجوم می آورد ولی این دشمنی هم از تدبیر حضرت حق بیرون نیست. به هر حال در سرانجام کار، خدا هست و نمی توان سرانگشت تدبیر خدا را نادیده گرفت.
مشاهده جمال صنع الهی طریق رسیدن به مقام رضا در ابتلائات
چگونه می توان در متن بلا و سختی و گرفتاری راضی به صنع حق بود؟ اگر انسان اهل تسبیح به حمد شد، در فتنه ها و ابتلائات به رضای نسبت به پروردگار می رسد؛ سختی هست ولی او راضی است و در متن سختی ها سرخوش است؛ این تسبیح به حمد موجب می شود که انسان جمال صنع الهی را مشاهده کند و در متن سختی ها غرق در ابتهاج و لذت باشد؛ مگر انسان از امکانات چه توقعی دارد؟ از چشم و گوش و زبان خود چه چیزی می خواهد که آن چیز در حضور حضرت حق نیست؟ انسانی که در محضر حضرت حق است و به خدا رسیده و آن حضور را درک کرده است، چه کمبودی دارد که با چشم و گوش و زبان آن را تأمین کند؟ هیچ کمبودی آنجا نیست که انسان بخواهد از طریق این امکانات آن را تأمین کند؛ اگر انسان به مقام تسبیح و مقام مشاهده حکمت حق، علم حق، تدبیر حق و زیبایی کار خدا و بالاتر از آن به جمال حضرت حق رسید، طبیعی است که به مقام رضا می رسد؛ حتی اگر در متن بلا باشد؛ او سرانگشت تدبیر الهی را در ورای این بلا می بیند؛ زیبایی کار خدا را در متن این بلا می بیند و زشتی هایی را که متعلق به دشمنان و شیطان است، پای خدا نمی نویسد؛ این همان نکته ای است که زینب کبری سلام الله علیها وقتی صحبت از صنع خدا شد، فرمود: «ما رأیت الا جمیلا»(۲)؛ من در کار خدا جز زیبایی ندیدم؛ البته در کار دشمن هیچ نقطة زیبایی نیست و سراسر زشتی و استحقاق لعن و طرد و عذاب است؛ ولی در کار خدا جز زیبایی نیست.
خدای متعال پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را در معرض یک امتحان و ابتلای سنگین قرار داده و آن ها هم پذیرفته اند که این فتنه را پشت سر بگذارند؛ خدای متعال به حضرت می فرماید: «فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ» در مقابل این سختی ها صبر پیشه کن و خدا را تسبیح نما. نوعی از این تسبیح به حمد، همین است که در متن سختیها حجابی بین انسان و خدای متعال نیفتد که انسان زیبایی های کار خدا را نبیند؛ سختی ها نباید موجب شوند که انسان کار خدا را زشت ببیند؛ اگر این اتفاق افتاد هیچ راهی برای نجات انسان نیست؛ از سوی دیگر اگر کسی اهل تسبیح شد، مقام رضا پیدا می کند؛ یعنی در متن بلا غرق در بهجت است. این روایت در سفینه البحار آمده است که موسای کلیم علیه السلام به خدای متعال عرضه داشت: خدایا! می خواهم محبوب ترین بنده زمان را به من معرفی کنی تا با او مجالست کنم؛ حضرت مأمور شد تا به قریه ای در کنار دریا برود؛ او رفت و به روستایی در کنار دریا رسید و به یک خرابه وارد شد؛ در آنجا فقط یک پیرمرد زمین گیر را دید که نمی توانست حرکت کند و مبتلا به جذام بود. او مشغول تسبیح خدا بود؛ موسای کلیم علیه السلام از جبرئیل پرسید: آن بنده کجاست؟ فرمود: همین مرد است. موسی علیه السلام گفت: من خیال کردم با کسی روبه رو می شوم که شب زنده دار و روزه دار است؛ این مرد که یک جذامی زمین گیر است! جبرئیل گفت: من مأمور هستم اکنون بینایی او را هم بگیرم؛ مرد نابینا شد ولی شروع به حرف زدن با خدا کرد و به خدا عرضه داشت: «یا برّ یا وصول»(۳)؛ ای کسی که همیشه به من خوبی می کنی و نیکی تو به من می رسد؛ ای خدایی که همواره صلاح پی در پی تو به من می رسد؛ موسای کلیم علیه السلام دو سؤال کرد و فهمید چه خبر است؛ به مرد فرمود: من مستجاب الدعوه هستم؛ آیا دعا کنم تا خدای متعال چشم تو را برگرداند و بیماری ات رفع شود و فقرت از بین برود؟ مرد گفت: نه؛ من آنچه را خدا دوست دارد، دوست دارم و از آن لذت می برم؛ موسای کلیم علیه السلام به او گفت: تو چه چیزی داری و خدا به تو چه داده است؟ تو یک پیرمرد جذامی، خرابه نشین و تنها و نابینا هستی و می گویی: «یا برّ یا وصول» پیرمرد گفت: ای موسی در این قریه یک خداشناس هست که آن هم من هستم؛ خدا خودش را به من داده است.
انسان چشم را برای چه می خواهد؟ انسان مگر از پای خود بیش از اینکه او را به خدا برساند چیز دیگری می خواهد؟ مگر این امکانات نردبان های رسیدن به خدا نیستند؟ برای کسی که به خدا رسیده است، این نردبان ها به چه کار می آیند؟ بودن یا نبودن چشم و زبان و… برای او چه تفاوتی می کند؛ «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک»(۴)؛ این خاصیت تسبیح است.
مشاهده فتنه الهی در باطن امکانات مادی دشمن و صبر بر تمتعات دنیایی آنها
اگر کسی در دل سختی ها خدا را تسبیح به حمد کند نتیجه اش «لعلک ترضی» است؛ سخن بر سر سختی های راه رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله است و دشمنی های فراوان و فتنه های سنگین این راه؛ «وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقَى»(طه/۱۳۱)؛ ما همواره در طول تاریخ می بینیم که قدرت و ثروت و زیبایی ها و خوشی های دنیا در اختیار دشمنان است. کسی که در مقام صبر و تسبیح باشد به جایی می رسد که همه زیبایی های دنیایی جبهه دشمنان را نادیده می گیرد و تدبیر الهی را در همین سختی ها می بیند؛ چشم او از جلوه ها و شکوفه های دنیایی موجود در آن طرف برداشته می شود؛ منظور از «ولا تمدن عینیک» این است که چشمتان را به زیبایی های دنیایی که به آن ها داده ایم، ندوزید؛ زیرا این ها فتنه و امتحان آن هاست؛ فرزند و مال وسیله عذاب آن هاست؛ «فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُون»(توبه/۵۵)؛ خدای متعال با همین مال و فرزند آن ها را عذاب می کند؛ «تعذب من تشاء بما تشاء و کیف تشاء و ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء» خدا هر کسی را به هر وسیله و به هر کیفیتی که بخواهد عذاب می کند.
حال اگر کسی در مسیر امتحان و فتنة الهی چشم به آن هدف الهی دوخته باشد، خدا را تسبیح به حمد می کند و می تواند چشمش را بر شکوفه های دنیایی که در اختیار کفار است، ببندد و فتنه خدا را در آن شکوفه ها و جلوه های دنیایی ببیند؛ «وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقَى» او می تواند آن رزق بهتر را ـ که خدا برای صابرین و کسانی که در متن فتنه هستند و قرن هاست که در بلا دست و پا می زنند، قرار داده ـ ببیند و در متن بلا راضی باشد.
فتح عظیم برای امت، نتیجه صبر معصومین علیهم السلام
حال سخن این است که ما هنوز به آن وعدة خدا نرسیده ایم؛ پس خدای متعال امتحانی برای پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان علیهم السلام قرار داده که یک ابتلای عظیم است؛ حکمت و پایان بلایی که برای معصوم علیه السلام رقم می خورد چیست؟ پایانش «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً»(فتح/۱) و «اذا جاء نصر الله و الفتح»(نصر/۱) و «یَأَیَّتهَُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ * ارْجِعِى إِلىَ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّه»(فجر/۲۷-۲۸) است؛ پایان این بلاء فتحی کلی و عظیم برای وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و رسیدن به آن مقام قرب کلی است؛ در این فتنه ها به واسطه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام فتوحاتی برای امت رخ می دهد؛ یعنی وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام امتحان خود را ـ که در مرز عصمت است ـ پس می دهند، باب توحید برای همه امت باز می شود و همه می توانند پشت سر حضرت حرکت کنند؛ وقتی سیدالشهدا علیه السلام در عاشورا صبر می کنند، یک فتح کلی برای همه جبهه ایمان رخ می دهد؛ پس موضوع فقط غلبه ظاهری بر دشمن نیست؛ چون پیروزی و شکست برای مؤمن تفاوتی ندارد؛ برای کسی که دنبال خداست و می خواهد به خدا برسد، تفاوتی ندارد که در خوشی باشد یا در سختی؛ امام باقر علیه السلام به جابر فرمودند: چگونه صبح کردی؟ عرض کرد: در حالی که مرگ را بیش از زندگی, بیماری را بیش از سلامتی، و فقر را بیش از غنا دوست دارم؛ چون تلخکامی ها را دیده و می داند که انسان در غنا زمین می خورد و در سلامت از خدا غافل است و می داند که دارایی ها او را از خدا جدا می کند؛ او می گوید: من مرگ را بیشتر دوست دارم چون در مرگ به لقاء الله می رسم؛ اینکه انسان مرگ را از زندگی بیشتر دوست داشته باشد، مقام رفیعی است؛ چون مرگ، لقاء الله است و انسان با مرگ به وعده های خدا می رسد.
چه کسی مرگ را بیش از زندگی دوست دارد؟ کسی که حجاب از مقابل چشمش کنار رفته و عالم آخرت را می بیند؛ او می بیند که مرگ، لقاء الله است؛ بهشت را می بیند و آن را بیشتر از دنیا دوست می دارد. حضرت در جواب او فرمودند: ما اهل بیت علیهم السلام این گونه نیستیم؛ ما مرگ را بیش از زندگی دوست نداریم؛ گفت: چرا؟ مگر حجاب ها از جلوی چشم شما کنار نرفته است؟ مگر دنیا نزد شما سجل المؤمن نیست؟ حضرت فرمودند: این ها نزد ما تفاوتی ندارند؛ ما آنچه را خدا دوست دارد، دوست داریم؛ اگر خدا بخواهد در سجن دنیا باشیم، ما آن را دوست داریم و اگر بگوید موعد رفتن از دنیاست، عالم آخرت را دوست می داریم؛ چون ما خدا را دوست داریم؛ کسی که در مقام محبت مطلق است، در مقام رضای بالله است که این رضا هم مقاماتی دارد. برای چنین کسی فرق نمی کند به او بگویند در دنیا باش، یا در آخرت، و یا مریض باش، یا سالم؛ او وقتی خدا را دارد، همه چیز را دارد؛ بنابراین با آنکه در سختی قرار دارد، ولی غرق در ابتهاج است؛ همچنان که چهره سیدالشهدا علیه السلام در روز عاشورا هر چه به ظهر ـ که سخت ترین بلای تاریخ است ـ نزدیک تر می شدند، برافروخته تر می شود.
پس مسئله این است که در یک طرف دشمنی ها و سختی ها و فتنه هایی عظیم قرار دارد که امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آن فرمودند: اگر می دانستید در روز سقیفه چه کرده اید و چه اتفاقی خواهد افتاد و چه ابتلائاتی در پیش است، مثل طناب دلق در دل چاه به خود می لرزیدید. فتنه ها بسیار سنگین هستند؛ فتنه هایی در مقیاس امیرالمؤمنین و سید الشهدا علیهم السلام؛ به همین دلیل است که خدا پیغام می فرستد و جبرئیل از جانب خدا عرضه می دارد: ما می خواهیم دشمن را فتنة شما قرار دهیم.
وقتی سید الشهدا علیه السلام بلای عاشورا را قبول می کنند و امیرالمؤمنین علیه السلام آن وقایع را می پذیرند، رحلت وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله نزدیک بود؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را حاضر کردند و یک یک وقایع را بازگو نمودند؛ در کافی آمده است مطلب حضرت به جایی رسید که امیرالمؤمنین علیه السلام با صورت به زمین افتادند؛ یعنی زمانی که هنوز عاشورا واقع نشده بود! این قدر ابتلا سخت بود! شاید موضوع احراق بیت مطرح شده بود. حضرت برخاستند و عرض کردند: یا رسول الله! اگر خدا فرمودند صبر کن، من صبر می کنم.
مؤمنین هم به دشمن مبتلا بوده و در سختی و رنج هستند ولی دشمن دنیایی آباد دارد؛ « وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى»؛ شکوفه های دنیا برای دشمنان باز شده است ولی آن کسی که اهل تسبیح و صبر است، در متن این شکوفه، فتنه را می بیند؛ او می بیند که دشمن چگونه در این امتحان زمین گیر می شود؛ او جهنم و تلخکامی ها را در متن این لذت های دنیایی دشمن می بیند؛ لذا چشمش را از دنیای آن ها بر می دارد و به رزق الهی دل می بندد؛ رزقی که از آنِ کسانی است که در بلا هستند؛ نه فقط رزق آینده و وعده هایی که بعداً به آن ها می دهند؛ کسانی که در متن بلا هستند وقتی به نقطه تسبیح به حمد و رضا می رسند، همین بلا برایشان بهشت می شود؛ «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیم»(مطففین/۲۲)؛ آن ها هم اکنون، میان بهشت هستند. البته بعداً هم وارد بهشت خواهند شد؛ ما ورود آن ها را در عالم آخرت به بهشت انکار نمی کنیم؛ آن عالم چیز دیگری است.
ظرفیت صبر معصومین(ع) در رساندن عالم به قرب الهی
پس موضوع، ابتلا و امتحان است. حال این امتحان عظیم پیش آمده است. کسی که بار اصلی را بر می دارد، وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام هستند؛ این امتحانِ ما نیست؛ بار عالم با صبر ما به مقصد نمی رسد؛ بار دستگاه خلقت با بلاکشی ما به مقصد نمی رسد؛ ما اصلاً آنجا به حساب نمی آییم؛ برداشتن بار عالم و فتوحاتی که برای عالم می شود، با صبر آن هاست. این همان فتحی است که خدا وعده آن را می دهد؛ «إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً» حال که صبر کردی برایت فتح کردیم؛ «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فىِ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا * فَسَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابَا»؛ فتح خدا رسید، ولی به حضرت می فرماید: باید تسبیح کنی و این آغاز راه است. پس کار عالم با صبر و تسبیح به حمد حضرت به مقصد می رسد؛ وقتی اهل بیت علیهم السلام در این فتنه صبر می کنند، به نتیجه می رسند؛ البته فتنه ای که متعلق به نبی اکرم صلی الله علیه و آله است، از آنِ همه ائمه علیهم السلام هم هست؛ امتحان متعلق به نبی اکرم صلی الله علیه و آله است ولی بر دوش ائمه علیهم السلام می آید و آن ها باید بر آن صبر کنند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را خواستند و فرمودند: نصر و فتح خدا آمده، ولی فتنه هایی نیز در پیش است؛ همان طور که من درگیر بودم، شما هم درگیر هستید؛ درگیری شما بر سر فتنه و با اهل قبله است؛ به حضرت عرض کردند: چگونه؟ فرمودند: فتنه بر سر بدعت است.
پس یک مسیر پر تلاطم و سختی وجود دارد که محور ابتلای اهل بیت علیهم السلام است؛ حالا این ابتلا چیست؟ در آغاز دعای ندبه آمده است: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُکَ فِی أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ إِذَا اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِی لَا زَوَالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلَالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ [وَ قَدَّرْتَ] لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلَائِکَتَکَ وَ أَکْرَمْتَهُمْ [کَرَّمْتَهُمْ] بِوَحْیِکَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرَائِعَ [الذَّرِیعَةَ] إِلَیْکَ وَ الْوَسِیلَةَ إِلَى رِضْوَانِک»(۵)؛ خدا را در مقابل عنایاتی که به اولیائش کرده، حمد می کنیم؛ البته از آن ها امتحان گرفته است؛ قضای الهی بر اولیائش بسیار ستودنی است؛ خدا اولیائش را بسیار زیبا از آب و گل درآورده و آن ها را به مقاماتی خاص رسانده است! آن ها را خالصة خودش کرده و برای دین خود برگزیده است؛ زیبایی هایی از اجرهای فراوانِ عندالله، از آنِ ایشان است؛ نعمت های پایداری که هیچ پایانی ندارند؛ نعمتی که اولیای خدا در آن غرق هستند؛ البته از آن ها پیمان گرفته که در همه مقامات این دنیا باید زاهد باشند و می دانست که این ها وفا می کنند و دروغ نمی گویند. خدا از ابتدا می دانست که این پیامبر پای عهدش ایستاده است؛ خدا در مقابل این ابتلائات چه چیزی به آن ها داده است؟ نه تنها خودشان را رسانده بلکه آن ها را وسیله رساندن دیگران هم قرار داده است؛ دیگران هم به واسطه ایشان به مقام رضوان می رسند؛ «بکم یسلک الی الرضوان»(۶)؛ پس بلایی که خدا برای آن ها رقم زده و سختی هایی که آن ها تحمل می کنند و عهدی که خدا از آن ها گرفته، همواره در عالم میثاق و در این دنیا بوده و در عوالم قبل از آن نیز بوده است؛ ایشان عهد کردند و بر عهدشان ایستادند؛ این امر برای خود ایشان نتایجی دارد؛ ولی نتایجی هم برای امت ایشان دارد.
ابتلای مؤمنین به بلای معصومین(ع)
همان گونه که صبر معصومین علیهم السلام برای خودشان ابوابی را باز می کند و به مقاماتی می رسند و مهمان خاص خدا می شوند، برای دیگران هم گشایش هایی به همراه دارد؛ البته اگر گشایش هایی برای ما دارد، ابتلائات عظیمی هم برای ما دارد؛ یعنی وقتی عاشورا رقم می خورد، برای همة مؤمنین هم یک بلای عظیم پیش می آید. وقتی اهل بیت علیهم السلام قبول می کنند که دشمن آن ها فتنه ای برای آن ها باشد، این ابتلا دامن دوستان اهل بیت علیهم السلام را هم می گیرد؛ این همان جایی است که باید صبر کر؛ ما می توانیم پای ولایت اهل بیت علیهم السلام بایستیم؛ باید در بلای ایشان صبر کنیم؛ چون این بلا ما را هم در برمی گیرد؛ البته می توانیم از ایشان جدا شویم تا این ابتلائات از ما برداشته شود و آسوده باشیم. کسانی که در جبهه دشمن هستند، هیچ غصه ای برای اهل بیت علیهم السلام در دل ندارند و بلای اهل بیت علیهم السلام هم آن ها را در برنمی گیرد؛ آن ها صف خود را جدا کرده اند؛ این سختی ها از آن ها کناره می گیرد و شکوفه های دنیا به روی آن ها باز می شود؛ ولی در متن همان شکوفه ها غرق می شوند؛ پیامبر و خدا را از دست داده اند و در جبهه دشمن ایستاده اند؛ ولی اگر کسی بپذیرد که با امیرالمؤمنین علیه السلام باشد، امتحانات این تصمیم هم نصیب او می شود؛ شخصی به حضرت عرض کرد: آقا! من شما را دوست دارم؛ حضرت فرمودند: تو راست می گویی؛ پس آماده بلا باش؛ چون قبول کرده ای که با من باشی پس بلای من تو را هم در برمی گیرد.
در روایتی از کتاب مناقب ابن شهر آشوب در احوالات امام حسن عسکری علیه السلام آمده است: حضرت امام حسن عسکری علیه السلام نامه ای برای علی ابن بابویه، پدر مرحوم شیخ صدوق، نوشتند؛ قسمتی از نامه این است: « وَ عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ وَ انْتِظَارِ الْفَرَجِ فَإِنَّ النَّبِیَّ- صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ، وَ لَا یَزَالُ شِیعَتُنَا فِی حُزْنٍ حَتَّى یَظْهَرَ وَلَدِیَ الَّذِی بَشَّرَ بِهِ النَّبِیُّ- صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- أَنَّهُ یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً، کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. فَاصْبِرْ یَا شَیْخِی وَ أْمُرْ جَمِیعَ شِیعَتِی بِالصَّبْرِ، فَ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»(۷)؛ باید صبر کنید و منتظر باشید تا آن گشایش الهی برسد؛ پس تا آن گشایش نرسیده، باید صبر و استقامت کنید؛ شما با ما همراه هستید و بلاهای ما هم با شما؛ سپس فرمودند: وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: شیعیان ما در غصه هستند و تا زمانی که فرزند من نیاید، شیعه غرق در حزن است؛ پس ای شیخ صبر کنید؛ بعد فرمودند: به همه شیعیان بگو باید صبر کنند؛ ولی خدا وعده داده است که این ارض در اختیار این ها (دشمنان ما) نیست و آن را به هر که بخواهد می دهد و عاقبت با اهل تقوی است؛ پس صبر کنید که عاقبت از آنِ شماست؛ ولی همان طور که ما اهل بیت علیهم السلام صبر می کنیم، شما هم باید بایستید.
در بعضی از روایات آمده است که ثواب شیعیان ما بیشتر است؛ چون ما در حالی صبر می کنیم که می دانیم و آن ها در حالی صبر می کنند که نمی دانند؛ واضح است که منظور این نیست که پاداش ما از پاداش امام حسین علیه السلام بیشتر است؛ ائمه علیهم السلام وعده ها و هدف های خدا را می دیدند ولی ما با اینکه نمی بینیم، باید صبر کنیم؛ این خیلی مزد دارد؛ شهودهای اهل بیت علیهم السلام که متعلق به ما نیست؛ البته آن ها پای خدا ایستاده اند و خدا بلا را برای آن ها رقم زده است؛ آن ها پای خدا می ایستند، ما هم باید پای بلای آن ها بایستیم؛ یعنی پای خدا ایستادن ما این گونه است؛ این معنی صبر است.
این صبر چگونه محقق می شود و چگونه می توان ایستاد؟ موسای کلیم علیه السلام که پیغمبر اولوالعزم است، چند قدم با خضر همراه می شود ولی نمی تواند ادامه دهد؛ چگونه می توان همراه با امام حسین علیه السلام و ابتلائات عظیمی که با حضرت پیش می آید، ایستاد؟ جامعه شیعه چگونه باید بایستد؟ آنچه باعث این ایستادگی است، بصیرت است و این بصیرت نیز مقدمه صبر است؛ «وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً»(کهف/۶۸)؛ انسان مادامی که به بصیرت نرسد، نمی فهمد چگونه باید صبر کند؟ موسای کلیم علیه السلام وقتی می بیند که خضر علیه السلام کشتی را سوراخ کرده، اعتراض می کند؛ در حالی که خضر علیه السلام معلم الهی اوست و خدا فرمان داده که موسی علیه السلام دنبال او حرکت کند! حال ما چگونه امام زمان علیه السلام را یاری کنیم؟ حضرت هم مانند خضر علیه السلام کشتی را سوراخ می کند و دیوار را خراب؛ با این وصف چگونه می توان همراه امام زمان علیه السلام ایستاد؟ اصحاب امام حسین علیه السلام چه کسانی بودند که همراه امام حسین علیه السلام ایستادند؟ وقتی ایستادند حضرت پرده را کنار زدند و همه وقایع را تا رجعت نشان دادند و فرمودند: ببینید؛ ما فردا شهید می شویم؛ ولی رجعت در پیش است. السلام علیک یا اباعبدالله علیه السلام…
پی نوشت ها:
(۱) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۲۴، ص: ۲۱۹
(۲) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۴۵، ص: ۱۱۶
(۳) بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۹، ص: ۱۵۳
(۴) إقبال الأعمال (ط – القدیمة)، ج۱، ص: ۳۴۹ – دعای عرفه
(۵) إقبال الأعمال (ط – القدیمة)، ج۱، ص: ۲۹۵ – دعای ندبه
(۶) من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص: ۶۱۶
(۷) الإمامة و التبصرة من الحیرة، المقدمة، ص: ۲۱