ضرورت فروتنی
- فروتنی با مؤمنین: ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلمؤمِنینَ﴾[۸۷] ؛ «بال خویش را بر مؤمنان بگستر» (تواضع کن).
- فروتنی با زیر دستان: ﴿ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنینَ﴾؛ «بال خود را بگستر در مقابل مؤمنانی که از تو اطاعت می¬کنند.»
- فروتنی با عموم افراد جامعه: ﴿وَلا تَمْشِ فِی الْأرْضِ مَرَحاً إنَّ اللهَ لایُحِبُّ کُلَّ مُختالٍ فَخُورٍ﴾[۸۸] ؛ «و در زمین با تکبر راه مرو که خداوند انسان خود پسند فخر¬فروش را دوست ندارد.»
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
ضرورت پرهیز از تکبر - عبادت بودن مبارزه با متکبر: عن رسول الله صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: «تَواضَعُوا مَعَ المُتَواضِعینَ فَإنَّ التَّواضُعَ مَعَ المُتَواضِعینَ صَدَقَةٌ وَتَکَبَّرُوا مَعَ المُتَکَبِّرینَ فَإنَّ التَّکَبُّرَ مع المُتَکَبِّرینَ عِبادَةٌ[۸۹]؛ با مردم متواضع، فروتنی کنید که تواضع در مقابل متواضعین صدقه است و تکبر کنید با متکبرین که تکبر کردن با متکبرین عبادت است.»
- توهم در خود بزرگ بینی: عن علی بن ابی طالب علیه السلام أنَّهُ قالَ: «عَجِبْتُ لِلْمُتَکَبِّرِ الَّذی کانَ بِالاَمْسِ نُطْفَةً فَیَکُونُ غَداً جیفَةً[۹۰]؛ در شگفتم از انسان متکبری که دیروز نطفه¬ای بود و فردا جنازة بدبوئی است.»
- تکبر، مایة کینه توزی: عن الباقر علیه السلام انّهُ قالَ: «إیّاکَ وَالکِبْرَ فَإنَّهُ داعِیَةُ المَقْتِ وَمِنْ بابِهِ تَدْخُلُ النِّقَمُ عَلَی صاحِبِهِ وَمَا أقَلَّ مَقامَهُ عِنْدَهُ وأسْرَعَ زَوَالَهُ عَنْهُ[۹۱]؛ از تکبر بپرهیز، به درستی که خود بزرگ بینی فرا خوانندة کینه است و از درِ آن، سختیها به سوی فرد راه می¬یابد و چقدر مدتش کم و زوالش سریع خواهد بود.»
- تکبر، مایة خشم خدا: عن ابی عبد الله علیه السلام أنَّهُ قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: مَن مَشی عَلَی الْارْضِ إخْتیالاً لَعَنَتْهُ الاَرْضُ مِنْ تَحْتِهَا وَفَوْقِهَا[۹۲]؛ هر کس با تکبر روی زمین راه برود، زمین از زیر و بالایش او را لعن می¬کند.»
تکبر برای چه؟
آورده¬اند فرد ثروتمندی سوار بر اسب گران قیمتی شده و با تکبر از محله¬ای عبور می¬کرد. او از مقابل فرد ساده و ژنده¬پوشی گذشت و با فخر¬فروشی به او نگریست. مرد ژنده¬پوش دهانه اسب او را گرفت و گفت: «اگر تکبر تو به خاطرحسب و نسب و پدرانت است پس برتری از آنِ آنها می¬باشد، نه برای تو. اگر تکبرت به خاطر لباسی است که پوشیده¬ای، پس شرافت¬ات برای لباست است، نه خودت. و اگر تکبر تو به دلیل مرکب گران قیمتی است که سوار شده¬ای پس این فضیلت برای مرکبت می¬باشد. حال بگو خود چه داری که با آن فخر فروشی کنی؟![۹۳]»
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
به عزت هر آن کو فروتر نشست
به خواری نیفتد ز بالا و پست
[۸۷]. حجر / ۸۸.
[۸۸]. لقمان / ۱۸.
[۸۹]. محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۹۱ ق، ج۲، ص۵۳.
[۹۰]. بحار الانوار، ج۷۵، ص۹۴.
[۹۱]. مستدرک الوسائل، ج۲، ص۳۰.
[۹۲]. عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، نور الثقلین، قم، مطبعة العلمیة، بی تا، ج۴، ص۲۰۷.
[۹۳]. ملا محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، قم، انتشارات اسماعیلیان، بی تا، ج۱، ص۳۷۷.