استاد: حجت الاسلام محمدرضا اعوانی

بسم‌الله الرحمن الرحیم
در ضمن دعای هشتم صحیفۀ سجادیه که در باب استعاذه است، از خدای متعال از بدی‌های افعال و خلق بد طلب پناه می‌کنیم؛ خدایا به تو پناه می‌برم از «تَعَاطِی الْکلْفَةِ»
در مورد کلمه تعاطی در لغت، مطالب مختلفی گفته شده است اما خلاصه آن این است که «اَی أقدَمَ عَلیهِ وَ فَعَله» انسان اقدام به یک کاری کند و آن را انجام دهد. البته در بعضی از لغتنامه‌ها مثل قاموس المحیط جناب فیروزآبادی ازجمله معانی تعاطی که شده، این است که وقتی کسی شیئی را از روی بلندی می‌خواهد بردارد اما قدش نمی‌رسد، روی نوک انگشتان پا می‌ایستد و دست‌هایش را هم به سمت بالا می‌کشد؛ این را هم تعاطی می‌گویند. کلمه «کُلفت» هم به معنای مشقت است. اینکه انسان به‌زحمت کاری را انجام دهد.
مجموع این دو کلمه یعنی انسان خودش را به‌زحمت بیندازد. اینکه انسان خودش را به‌زحمت بیندازد در دو مقام باید در موردش صحبت کرد:
اول، اینکه انسان در امور مادی «تعاطی الکلفه» بکند و به خدا پناه ببرد. دوم، در امور معنوی (منظور هر چیزی که در غیر از امور عادی است.) امور مادی یعنی چه؟ طبیعت انسان این‌طور است که زحمت را نمی‌پسندد همیشه دنبال راحتی است. نفس این‌طور است دیگر؛ دوست دارد همیشه راحت باشد. خدای متعال اموری را بر ما بار کرده است که ما آن‌ها را انجام دهیم و لو ممکن است برای ما زحمت هم داشته باشد اما خدای متعال چون خالق ما است، خوب می‌داند که در کجا اگر ما را به‌زحمت بیندازد، مشکلی برخورد نمی‌کند. انسان خلاف طبیعتش به آن معنایی که او را از راه خارج کند و بار را زمین بگذارد، عادتاً نیست اما اگر یکجاهایی خودمان بخواهیم کاری را انجام دهیم و به‌زحمت بیفتیم، عادتاً بار را زمین می‌گذارد. در این صورت به آن هدفی که برایش تعیین شده است، نمی‌رسد. این مشکل قضیه است. مثال برای امور مادی، اینکه مثلاً یک مهمان برای ما آمده است؛ حال که مهمان آمده است، چه باید کرد؟ می‌خواهی چند نوع غذا بگذاری؟ مثلاً می‌گویی اگر چند نوع غذا نگذارم زشت است! بعد می‌گویی نمی‌توانم نان و تخم‌مرغ بگذارم؛ زشت است. بعد شروع به درست کردن چند مدل غذا می‌کند. این «تعاطی الکلفه» است. خودش را بیش‌ازحد به‌زحمت می‌اندازد. ما در روایات هم در این قضیه نهی شده‌ایم. قبلاً در ذیل کلمه «قله القناعه» روایتی خوانده شد که مرحوم علامه مجلسی در جلد ۲۲ بحار صفحه ۳۸۴ نقل کرد که وقتی ابووائل می‌گوید من و ابوذر مهمان سلمان فارسی شدیم، سلمان این‌طور گفت: «لولا ان رسول الله نهی عن التکلف لتکلفتُ» اگر پیغمبر اکرم ما را نهی نکرده بود از اینکه وقتی مهمان می‌آید، خودمان را به‌زحمت و مشقت بیندازیم، من حتماً خودم را به‌زحمت و مشقت می‌انداختم. (کنایه از این است که شما برای من مهمان‌های عزیزی هستید.) امور مادی و زندگانی را راحت بگیرید. در این موارد اگر انسان خودش را به تکلف بیندازد، موردنظر شارع نیست بلکه نهی هم شده است. این است که وقتی مهمانی برای ما می‌آید، موجب نگرانی می‌شود. چرا انسان باید از این حالت بترسد؟! مهمانی که در روایت آمده وقتی وارد می‌شود، رحمت را با خودش می‌آورد و وقتی خارج می‌شود گناهان اهل آن بیت را از بین می‌برد. آن مهمانی که از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است: یک‌زمانی گریه می‌کردند؛ علت را پرسیدند و ایشان فرمودند که مدتی است که مهمانی برای ما نیامده است. لذا جناب سلمان فارسی مقابل مهمانان خود (ابووائل و ابوذر) نان و نمک گذاشت. (منظور این نیست که ماهم امروزه نان و نمک بگذاریم؛ نه به فضل و رحمت خدا امروز سطح مردم بالاتر رفته است. ولی اینکه چند مدل غذا درست کنیم، خوب نیست.)
مرحوم علامه مجلسی در جلد ۷۲ بحارالانوار صفحه ۴۵ روایتی از رسول خدا نقل می‌کند: «مِنْ تَكْرِمَةِ اَلرَّجُلِ لِأَخِيهِ اَلْمُسْلِمِ» از جمله گرامیداشت برادر مسلمان توسط انسان، این است که «أَنْ يَقْبَلَ تُحْفَتَهُ» اینکه اگر تحفه‌ای داد، بپذیرد. می‌فرماید حالا خودت بخواهی هدیه بدهی، چه می‌کنی؟ می‌فرماید: «وَ يُتْحِفَهُ بِمَا عِنْدَهُ» اگر خواست تحفه بدهد، هر چه که نزدش است بدهد. بعد فرمود «وَ لاَ يَتَكَلَّفَ لَهُ شَيْئاً» به‌هیچ‌عنوان خودش را زحمت نیندازد. هر چیزی که در خانه‌داری به مهمان بده. از آن طرف هم یعنی اگر شما خودت جایی مهمان شدی، اگر طرف خودش را به تعاطی الکلفه نینداخت و لو اگر یک غذای ساده باشد، با اشتهای تمام بخورید. پس اینکه رسول گرامی فرمودند که «وَ يُتْحِفَهُ بِمَا عِنْدَهُ» آن چیزی که موجود دارند بدهند و «وَ لاَ يَتَكَلَّفَ لَهُ شَيْئاً» به‌هیچ‌عنوان خودش را به‌زحمت نیندازد، این نکته را هم باید مورد توجه قرار داد.
در امور معنوی هم این‌طور است و انسان نباید خودش را به کلفت بیندازد. در امور معنوی خود خدای متعال یک باری روی دوش انسان گذاشته است آن‌هم از زمانی که انسان به بلوغ شرعی می‌رسد. چرا به این سن، سن تکلیف می‌گویند؟ چون انسان به‌زحمت می‌افتد و سختی‌هایی را باید تحمل کند؛ اما آن سختی‌هایی که خدا به‌عنوان خالق انسان که طبیعتش را خوب می‌شناسد، دارد به ما توجه می‌دهد و اصطلاحاً تکلیف می‌کند. این را خدا می‌داند که اگر من در این حد پیش بروم مشکلی پیش نمی‌آید. یک باری آرام‌آرام باید روی دوش انسان گذاشت. به خاطر همین است که گفتند نگذارید از اول سن بلوغ، نماز و روزه و… را شروع کنید بلکه فرزندان را به‌مرور که به این سن نزدیک می‌شوند، عادت بدهید تا وقتی به سن تکلیف برسد، حالات و مشقاتی که باید تحمل کند، خیلی راحت بتواند تحمل کند. پس در امور معنوی انسان باید به حالات خودش نگاه کند. نفس نوع افراد اینکه در امور معنوی تا اول سن بلوغ که تمام واجبات و محرمات روی دوش می‌افتد را برنمی‌تابد. وقتی از قبل تمرین نکرده باشد، بار را زمین می‌گذارد. لذا وجود مبارک حضرت امیر علیه‌السلام در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ» فرزندم این را به یقین بدان که «أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بهِ إِلَیَّ مِنْ وَصِیَّتِی تَقْوَی اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَی مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ» آن چیزی که من از همه بیشتر دوست دارم، این است که تو نسبت به مجموع سفارش‌هایی که کردم این را جدی بگیری؛ اولاً اینکه تقوای خدا را رعایت کنی و گوش به حرف خدا بدهی و «وَ الِاقْتِصَارُ عَلَی مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ» نسبت به آن چیزی که خدای متعال برای تو واجب کرده است به همان بسنده کنی. (امیر علیه‌السلام می‌داند که فرزند جوانش از ابتدا نباید وزنه سنگینی روی دوشش گذاشت.) حضرت در نامه ۳۱ می‌فرماید: «إنّما قَلْبُ الحَدَثِ» یک جوان که در عنفوان جوانی است، یک دفعه تمام بار را روی دوشش بگذاری، تعاطی الکلفه است. جهت توضیح بیشتر یک روایت که مرحوم علامه مجلسی در جلد ۶۸ بحار صفحه ۲۱۳ حدیث ۶ نقل می‌کند؛ امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «مَرَّ بِي وَ أَنَا بِالطَّوَافِ وَ أَنَا حَدَثٌ» در جوانی بودم و در حال طواف کعبه بودم که پدرم بر من گذشت «وَ قَدِ اِجْتَهَدْتُ فِي اَلْعِبَادَةِ» در عبادت بسیار کوشا بودم «فَرَآنِي وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً» پدر بزرگوارم امام باقر علیه‌السلام من را دید درحالی‌که به‌شدت عرق می‌ریختم «فَقَالَ لِي يَا جَعْفَرُ يَا بُنَيَ‏» پدرم فرمودند که ای پسر عزیزم «إِنَّ اَللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ‏ اَلْجَنَّةَ وَ رَضِيَ عَنْهُ بِالْيَسِيرِ» فرزند عزیزم خدا اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را داخل بهشت می‌کند و از کمش هم خشنود و راضی است. امام باقر علیه‌السلام چه چیزی را توجه می‌دهند؟ این تعاطی الکلفه است. امام می‌دانند اگر انسان در این سن بسیار جدی بگیرد (البته این در مقام بیان مسائل تربیتی است.) ممکن است انسان بار را زمین بگذارد. به هر طریق، در امور معنوی هم انسان تعاطی الکلفه را باید متناسب با حالات خودش و متناسب با سن و سالی که دارد پی بگیرد.
آخرین نکته
روایتی است که مرحوم علامه مجلسی در جلد ۸۶ بحارالانوار صفحه ۳۲۰ از آقا رسول خدا نقل می‌کنند که ایشان بعد از نماز شب یک دعایی به امیرالمؤمنین یاد دادند که این‌طور فرمودند: خدایا «وَ ارْحَمْنِی مِنْ أَنْ أَتَکَلَّفَ طَلَبَ مَا لَا یَعْنِینِی» به من رحم کن از اینکه خودم را به تکلف و زحمت نیندازم در اموری که هیچ سودی در آن برای من وجود ندارد.
پس اگر انسان در اموری که سودی برایش ندارد و لغو است، خودش را به‌زحمت اندازد (تعاطی الکلفه)، خیلی بدتر است. لذا انسان باید به خدا پناه ببرد و آنچه وجود مبارک حضرت سجاد علیه‌السلام فرمودند، نکته مهمی است به خاطر اینکه اگر انسان مشقت را بپذیرد و بار روی نفس بگذارد ممکن است ملال و دل‌زدگی‌هایی پیش بیاورد که انسان از اصل راه که خدای متعال ترسیم فرمودند، بازبماند.
امیدواریم خدای متعال به همه ما پناه دهد و ما را از تعاطی الکلفه، پناهندگی مرحمت کند.
والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

question