استاد: حجت الاسلام محمدرضا اعوانی
بسمالله الرحمن الرحیم
در ضمن دعای هشتم به عبارت «وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِيَةِ، وَ اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ» رسیدیم که وجه بیان این دو عبارت در کنار هم این است که در مورد معصیت خدای متعال، انسان گناه را کوچک بشمرد «اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِيَةِ» و بعد بلافاصله فرمودند: «وَ اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ» از آنطرف هم اگر طاعتی را انجام دهد، خیلی بزرگ و زیاد میبیند.
اینکه امام به ما یاد میدهند از «اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِيَةِ» به خدا پناه ببریم، نکته بسیار لطیفی است. انسان وقتی نافرمانی خدای متعال را کوچک بشمرد، درواقع برای خدای متعال حسابی باز نکرده است؛ یعنی «العیاذ بالله» خدا در برابر او کوچک است. مثلاً فلان آدم که او را تهدید کرده است، از او حساب میبرد یا فلان آدم که او را تشویق کرده است، روی آن حساب باز میکند، اما از خدایی که وعید داده است و ما را ترسانده هیچ حسابی باز نمیکند و نسبت به بهشتش تشویق کرده است، بازهم برای این حرف هم جایگاهی قائل نیست. معنای این چیست؟ آیا معنایی غیرازاین دارد که او در آن ترازی که ایمان از یک انسان انتظار میرود، خدا را دریافت نکرده است؟ این یعنی ضعف ایمان. از او بپرسی خدا وجود دارد یا نه؟ میگوید بله! اما اجمالاً گناه میکند و گناه را هم کوچک میبیند. میگوید خدا هست اما این «هست» را در چه ترازی باور کرده است؟ این همان ایمان ضعیف است. پس مشکلِ «اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِيَةِ» چه شد؟ مشکل این است که این قلب مریض است.
امام سجاد در دعای ۵ بند ۱۴ اینطور فرمودند که خدایا «وَ اجْعَلْ سَلاَمَةَ قُلُوبِنَا فِی ذِکرِ عَظَمَتِک» سلامت قلب ما را در ذکر عظمت خودت قرار بده؛ یعنی تو را با عظمت یاد کنیم. پس اگر انسانی با همان ایمان ضعیفش خدا را عصیان کرد، یعنی خدا را با عظمت دریافت نکرده است. سلامت قلب در چیست؟ در یاد عظمت خدای متعال و وقتی انسان خدا را عظیم دید، معصیت و نافرمانی خدا را بزرگ میبیند. پس اگر سلامت قلب در ذکر عظمت خدا است، از اینطرف اگر انسان خدا را با عظمت یاد نکند و زیر سایه آن معصیت خدا را کوچک بشمرد، این قلب سالم نیست. در این حال اگر از دنیا برود و با همین حال محشور بشود، آن اتفاقات نامیمون و نامبارک میافتد. لذا خدای متعال در سوره مبارکه شعراء فرمودند: «يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» در روز قیامت هیچکس سود نخواهد برد نه از فرزند و نه از مال مگر کسی که با قلب سالم به پیشگاه خدای متعال آمده باشد. این قلب سالم قلبی است که خدا را با عظمت یاد کرده است و وقتی با عظمت وجدان کرد، غیر خدا را راه نمیدهد. چون وقتی موجودی در تراز خدای متعال وارد دل آدم شد، دیگر برای دیگری جایگاهی قائل نیست. امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه ۱۹۳ نهجالبلاغه که خطبه متقین است (که معروف به خطبه همّام است.)، فرمود «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ» خدا در نگاه اینها بزرگ است. از آنطرف غیر خدا در نگاه اینها کوچک است. وقتی خدا در نگاه انسان بزرگ بود، اطاعت فرمان او را میبرد، مطیع میشود و وقتی اطاعت فرمان را ادامه داد، ایمان رشد میکند و وقتی ایمان رشد کرد به هدف از خلقتش نائل میشود. بعدازآن نفس به سمت اطمینان میرود و نفس، نفس مطمئنه میشود. در این صورت شیطان بر چنین نفسی راه ندارد. آن «إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِينَ» که شیطان گفت این است. پس این عبارت، عبارت مهمی بود اما اینکه چه باید کرد را هم از همین صحبتهایی که کردیم حتماً متوجه خواهید شد.
اولاً؛ خدا را با عظمت یاد کنیم و ثانیاً؛ قبلاً مکرراً بیان شد ازجمله اذکار مهمی که تمام وجودش ذکر عظمت خدا است، نماز است که این نماز تمام حالاتش ذکر عظمت خدا است. هم ذکر است «اقم الصلوه لذکری» و هم تمامش ذکر عظمت است.
انسان اگر این حالت برایش ایجاد شد و معصیت خدا را کوچک دید، با دو رکعت نماز عظمت خدا را یاد کند و وقتی یاد کرد بنشیند مقداری فکر کند. در هر بار همین کار را بکند.
«اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ» اگر انسان یک اطاعت فرمانی کرد و آن را بزرگ دید، مشکل این قضیه کجا است؟
اولاً این با واقعیت فاصله دارد؛ یعنی چه؟ در دعای ۳۷ صحیفه میفرماید: «وَ لَا يَبْلُغُ مَبْلَغاً مِنْ طَاعَتِكَ وَ إِنِ اجْتَهَدَ إِلَّا كَانَ مُقَصِّراً دُونَ اسْتِحْقَاقِكَ بِفَضْلِكَ» خدایا انسان هرچقدر که در مسیر طاعت تو مجاهده، سعی و تلاش کند، بازهم مقصر است یعنی بازهم کمکاری کرده است. (بازهم در آن ترازی که باید عبادت و اطاعت کند، نرسیده است.) لذا در ادامه حضرت میفرماید: «فَأَشْكَرُ عِبَادِكَ عَاجِزٌ عَنْ شُكْرِكَ وَ أَعْبَدُهُمْ مُقَصِّرٌ عَنْ طَاعَتِكَ» شاکرترین بندگان به درگاه تو ناتوان از سپاسگزاری تو است. عابدترین بندگان تو به درگاهت بازهم از اطاعت فرمان تو کمکاری کرده است. این یک واقعیت است. این واقعیت را ولی بزرگوار خدا (که خود ایشان زینالعابدین و سیدالساجدین است)، دارد مطرح میکند. پس با واقعیت فاصله دارد.
مشکل بعدی را در امتداد همین قضیه عرض میکنیم؛ در همین دعای ۳۷ بند ۱۳ (البته برای اینکه آن را متوجه شوید، باید از بند ۱۰ خوانده شود. ولی به خاطر ضیق وقت در اینجا به بند ۱۳ میپردازیم.) امام میفرماید: خدایا اگر آنکسی که اطاعت فرمان تو کرده است، «ثمَّ لَمْ تَسُمْهُ الْقِصَاصَ فِيما أَكَلَ مِنْ رِزْقِكَ الَّذِي يَقْوَى بِهِ عَلَى طَاعَتِكَ» استکبار طاعه دارد و طاعتی که انجام داده است خیلی بزرگ میبیند، نسبت به بندهایی که طاعت فرمان تو را میکنند، قصاص نکردی (هدف بیان این است که مشکل کار کجا است و وقتی میگوییم با واقعیت فاصله دارد یعنی این) بلکه آنکسی که موفق شده است طاعت تو را بکند، بالاخره اگر یک لقمه نان خورده است، توانسته از تو اطاعت کند یا نه؟
قصاص یعنی چه؟ یعنی متناسب با آنچه انجام داده است، تو هم عوضش را بگیری؛ اگر خواستی این کار را بکنی، فرمود: «وَ لَوْ فَعَلْتَ ذَلِكَ بِهِ لَذَهَبَ بِجَمِيعِ مَا كَدَحَ لَهُ وَ جُمْلَةِ مَا سَعَى فِيهِ» همه اینها چطور میشود؟ میفرماید «جَزَاءً لِلصُّغْرَى مِنْ أَيَادِيكَ وَ مِنَنِكَ» اگر تو قرار بود قصاص بکنی، پیرامون همان لقمه و همان رزقی که دادی، فلانی خورده تا توانسته اطاعت فرمان تو را بکند، تمام سعی و زحمتی که داشته است و تمام آنچه او در طول این مدت اطاعت فرمان تو را کرده است، این تازه میشود پاداش کوچکترین نعمتی که تو به او دادی. بهعنوانمثال، من ۵۰ سال اطاعت فرمان خدا کردم، حالا من رزق و روزی خدا را خوردم تا قوت پیدا کنم و توانستم این کار را بکنم. میفرماید شما این ۵۰ سال را در کفه ترازو بگذار و این رزق و روزی را هم در کفه دیگر ترازو بگذار. چه اتفاقی میافتد؟ تمام آن ۵۰ سال در مقابل کوچکترین نعمت از نعمتهای خدا همسان میشود؛ یعنی کل پنجاه سال را که در کفه ترازو گذاشتی، در کفه دیگر چه بگذاریم؟ یکی از کوچکترین نعمات خدا. خدا که یک نعمت نداده است! «أَيَادِيكَ وَ مِنَنِكَ» یعنی نعمتها و عطاهایی که من دادی. خدا به من یکی دوتا نعمت نداده! اما بقیهاش چه شد؟ «وَ لَبَقِيَ رَهِيناً بَيْنَ يَدَيْكَ بِسَائِرِ نِعَمِكَ» آن موقع خودش گرو میماند به عوض سایر نعماتت. نگاه واقعبینانه این است. وقتی واقعیت این است تمام کارهای من در مقابل کوچکترین رزق خدای متعال همسان شد. آن موقع خودم گرو در مقابل سایر نعمات میمانم.
حال این انسان را چه به اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ که اطاعت فرمان را زیاد ببیند؟! لذا حتماً بند ۷ دعای ۵۲ را ببینید. «اللَّهُمَّ إِنِّي أُصْبِحُ وَ أُمْسِي مُسْتَقِلًّا لِعَمَلِي» خدایا من صبح میکنم و شب میکنم درحالیکه عمل خودم را کم میبینم. این کم بودن عمل موضوعیت دارد. لذا در خطبه ۱۷۶ نهجالبلاغه میفرماید: «و اعلموا عبادالله» ای بندگان خدا یقین بدانید که «أنَّ المؤمنَ لا يُصبِحُ و لا يُمسِي إلاّ و نَفسُهُ ظَنُونٌ عِندَهُ، فلا يَزالُ زارِيا علَيها و مُستَزِيدا لَها» مؤمن اینطور است صبح نمیکند و شب نمیکند مگر اینکه خودش را کمکار میبیند و دائماً نفس خودش را متهم میبیند (مظنون یعنی خودش را متهم میبیند.) میفرماید ثمره این اتهام این است که دائماً به آن میگوید که چرا اینقدر کمکاری؟! دائماً به آن اشکال میگیرد و از او بیشتر میخواهد.
حال کسی که نگاهش این است، هیچوقت اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ نمیکند. از آنطرف اگر انسان سمت اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ رفت، چه اتفاقی میافتد؟ او را عُجب برمیدارد. (در مورد عُجب نکاتی را مفصل بیان خواهیم کرد.) اگر عُجب آمد، چه اتفاقی میافتد؟ در بند ۳ دعای ۲۰ میفرماید: «وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِى بِالْعُجْبِ» خدایا عبادتهای من را با عجب فاسدش نکن. جمله «فاسد نکن» یعنی چه؟ یعنی کارگر بیمزد. عُجب که بیاید اعمال فاسد میشود و این یعنی کارگر بیمزد. این همه عبادت و زحمت و هزینه اما باطل! پس انسان باید به خدا پناه ببرد. لذا امام سجاد این کار را میکند و به ما یاد میدهند به خدا پناه ببریم.
اینکه چه باید کرد؟ از همه اینها مشخص شد. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند که صبح و شب نفس را متهم کنید و امام سجاد هم فرمودند هر صبح و شب نفس را سرزنش کند و بگوید عملم را کم میبینم و واقعبین باشد.
امیدواریم خدای متعال توفیق مرحمت کند تا زیر سایه فهم صحیح فرمایشات حضرات و عمل به آن، از همه بدیها محفوظ باشیم.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته