استاد: حجت الاسلام محمدرضا اعوانی
بسمالله الرحمن الرحیم
صحبت در مورد دعای هشتم از کتاب شریف صحیفۀ سجادیه امام زینالعابدین علیهالسلام بود. دعای بسیار مهمی است که حضرت علیهالسلام به آن توجه دادند و موانع رسیدن به خدا را برشمردند و از آنها به خدا پناه بردند.
صحبت ما در ذیل عبارتِ «وَ نَعُوذُ بِک مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ» بود. خدایا از بدی سریرت به تو پناه میبریم.
در مورد اینکه کلمۀ سریره به چه معنا است، گفتیم دو معنای عمده برای آن بیان شده است و معانی دیگری اگر کسی پیدا کند در ذیل همین دو معنا گنجانده میشود و چیزی بهعنوان معنای سوم در عرض آن نیست.
معنی اول این بود که سریره به معنای نیّت بود؛ نیّت را مفصل توضیح دادیم اما اینکه چه باید کرد؟
آنچه باید در مقام تئوری انجام داد، انسان واقعیت را وجدان کند و بعد در مقام عمل زیر سایۀ آنچه از مقام تئوری وجدان کرده، از خدا کمک بگیرد و جلو رود؛ یعنی در مقام تئوری در جلسۀ قبل مفصل توضیح دادیم که مشکلات سوء نیّت چیست. اگر عمل انسان اخلاص نداشته باشد، نیت او برای غیر خدا باشد مشکلش چیست؟ در جلسۀ قبل اینها مفصل توضیح داده شد.
متهم دانستن نفس خویش
آنچه در راهکار عملی عرض میکنم، اولین نکته خطبۀ ۱۷۶ نهجالبلاغه است؛ این خطبه بسیار مهم است. من هرچقدر دقت میکنم میبینم حضرت چقدر مبانی مهمی را در این خطبه گنجانده است. ازجمله در این خطبه امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ، أَنَّ الْمُؤْمِنَ [لَا يُمْسِي وَ لَا يُصْبِحُ] لَا يُصْبِحُ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ» ای بندگان خدا، یقیناً بدانید مؤمن صبح نمیکند و شب نمیکند مگر اینکه نفس خودش را متهم میداند. اگر داخل دایره ایمان تعریف میشوید و علاقهمند هستید که مؤمن مورد خطاب خداوند گیرید باید این قاعده را رعایت کنید.
مؤمن هیچ زمان نفس خودش را بهعنوان راهبلد نمیداند. اگر نیت انسان برای خدا باشد، باید اینگونه باشد؛ چه رسد به اینکه نیّتش برای خدا اینگونه نباشد. دقت کنید، من که میدانم ریا کردم، من که میدانم نیّت برای خدا نبوده، حسن نیّت نداشتم، اینجا معنی ندارد که من خودم را متهم بدانم، بلکه متهم هستم؛ اگر یک مؤمن نیّتش برای خدا باشد و از سر اخلاص کار کرده باشد، باید این حالت را داشته باشد. این بیان حضرت علی علیهالسلام بهعنوان یک راهبلد است.
در ادامه حضرت فرمودند: «فَلَا يَزَالُ زَارِياً عَلَيْهَا وَ مُسْتَزِيداً لَهَا» پیوسته از نفسش عیب بگیرد و پیوسته از او کار بکشد.
نیّت را باید زیر ذرهبین قرار داد
انسانی که این را عملیاتی میکند، چنین انسانی همیشه نیّتش را زیر ذرهبین قرار میدهد. با خودش میگوید: «اگر بد بودم که هیچ، ولی اگر خوب هستم باید اینگونه باشم» بنابراین صبح و شب نمیکند مگر اینکه خودش را متهم میکند؛ این نکته مهمی است.
از کار خود خرج نکنیم!
نکته دوم این است که از همان ابتدا که انسان کاری را انجام میدهد، یک قراری را با خودش بگذارد که از کارهایی که انجام میدهد خرج نکند؛ در کتاب اصول کافی، کتاب ایمان و کفر باب الریاء آمده است که امام باقر علیهالسلام فرمودند: «اَلْإِبْقَاءُ عَلَى اَلْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ اَلْعَمَلِ» باقی نگهداشتن عمل از خود عمل سختتر است. اینکه انسان عملی که انجام داده است را نگه دارد، این از انجام خود عمل سختتر است. راوی میگوید: «قَالَ وَ مَا اَلْإِبْقَاءُ عَلَى اَلْعَمَلِ» نگهداشتن عمل چیست؟ حضرت فرمودند: «قَالَ يَصِلُ اَلرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ يُنْفِقُ نَفَقَةً لِلَّهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ فَكُتِبَ لَهُ سِرّاً ثُمَّ يَذْكُرُهَا وَ تُمْحَى فَتُكْتَبُ لَهُ عَلاَنِيَةً ثُمَّ يَذْكُرُهَا فَتُمْحَى وَ تُكْتَبُ لَهُ رِيَاءً» یک انسان برای خداوند واحد که شریکی برای او نیست، یک هدیهای میدهد و یا مالی را در راه خدا خرج میکند؛ بر ای او مینویسند که کار خوبی را پنهانی انجام داد سپس این کار را به یاد میآورد و لذا کار پنهانی او را محو میکنند و برای او کار را آشکارا مینویسند، سپس به زبان میآورد، در این مرتبه آشکارا را حذف میکنند و برای او ریا مینویسند.
دقت کنید، کار را اول برای خدا انجام داده بود ولی مخفی بود و لذا برای او نوشته بودند که مخفی بوده؛ ولی بعدازاینکه به زبان میآورد، مینویسند آشکارا، برای بار دوم که نقل میکند برای او مینویسند ریا. انسان از همان اول با خودش عهد ببند که قرار نیست من از کارهایی که انجام میدهم خرج کنم.
بزرگانی از اولیاء همیشه مطلب خودشان را بهعنوان سوم شخص نقل میکردند! مثلاً میگفتند: «شخصی رفت فلان جا و دید انسانی زمین خورده و بدجور آسیب دیده، یک نفر از راه رسید و تا این صحنه را دید فلان کارهای خیر را انجام داد» این در حالی است که خودش بوده، ولی میگوید یک بنده خدایی این کارها را انجام داد! غرض او این است که مردم را دعوت کند به اینکه برای دیگران کاری انجام دهند، ولی از خودش تعریف نمیکند که مبادا نفسش خوشحال شود و عمل او از مخفی بودن به ریا برسد، درواقع ثواب تبدیل به گناه میشود! لذا از سوم شخص استفاده میکند.
مواظب باشیم که ازآنچه برای خدا انجام دادیم، برای نفس خرج نکنیم. البته نفس خودش میفهمد که آیا بهرهبرداری از نفس اماره است که خوشش میآید و اینگونه حرف میزند و یا قصد و غرض دیگری دارد که آن نیز خداوند است؛ پس اینجا خودِ انسان نسبت به عمل خودش آگاه است. «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» بنابراین بهعنوان راهکار دوم باید انسان محکم ایستادگی کند تا نفس نسبت به شخص طمع نکند.
در مقام تئوری باید آیۀ ۲۵ از سورۀ مبارکۀ اسراء را همیشه در ذهن داشت «رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ» خدایتان به آنچه در دلهای شماست داناتر است. همین باعث میشود که انسان نیّت خودش را به سمت حُسن ببرد نه اینکه به سمت سوء سریرت ببرد.
اُنس با قرآن
اما نکتۀ آخر که بهعنوان راهکار این بخش عرض میکنم این است که خواندن روزانۀ قرآن را ترک نکنید، چون در خواندن روزانۀ قرآن، مدام به او یادآوری میکنند سوء سریرت نداشته باش، حُسن سریرت داشته باش. وقتی قرآن میخواند، میبیند که نوشته است «إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» خداوند به افکار و اندیشه دلها کاملاً آگاه است. شخص متوجه میشود که خداوند آگاه است و لذا نیّت خودش را برای خدا انجام میدهد. در قرآن مدام برای او یادآوری است و لذا خواندن روزانۀ قرآن را ترک نکنید. روزانه باید یک واعظی انسان را موعظه دهد و بهترین واعظ خداوند است. در گذشته بیان شد که امیرالمؤمنین در خطبۀ ۱۷۶ فرمودند: «إنَّ اللّه َ سبحانَهُ لَم يَعِظْ أحداً بِمِثلِ هذا القرآنِ» خداوند احدی را به مثل این قرآن موعظه نکرده است؛ بنابراین باید هرروز پای موعظۀ خداوند نشست و سریرت را حَسَن قرار داد و نه سوء.
معنای دیگر از کلمۀ سریرت
اما بخش دوم. بیان شد که ازجمله معانی سریرت که دومین آن باشد «السرّ الذی یُکتَم» یعنی انسان کاری را پنهانی انجام دهد. اگر ما سریرت را به معنای پنهانی بگیریم، معنای جملۀ امام سجاد علیهالسلام در عبارت دعای هشتم این است «وَ نَعُوذُ بِک مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ» خدایا به تو پناه میبریم از اینکه یک عمل گناهی را در پنهان انجام دهیم؛ یعنی انسان کاری که نباید انجام دهد را در پنهانی انجام دهد و با خودش فکر کند چون پنهانی انجام دادم مشکل آن کمتر است.
اگر معنای دوم را مدّ نظر بگیریم مشکل چیست؟ اگر به این معنا بگیریم مشکل بسیار سنگین است. ما با خدا گاهی از اوقات معاملههایی را میکنیم که شاید یک کافر انجام ندهد!
اسحاق ابن عمار از امام صادق علیهالسلام نقل میکند. حضرت فرمودند: «يَا إِسْحَاقُ خَفِ اَللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ» ای اسحاق، از خدا بهگونهای بترس که گویا او را میبینی. بهعنوانمثال فرض کنید که پدری به فرزندش گفته که دست به این لیوان نزن و پدر هم کنار لیوان ناظر است، این حالت اول.
حالت دوم این است که پدر بهشدت نهی کرده است و چنددقیقهای تا جایی میرود و وقتی برمیگردد میبیند که لیوان نصفه شده است! میفهمد که بچه به لیوان دست زده است.
حالت سوم این است که پدر دارد به لیوان نگاه میکند و بچه جلوی خود پدر میآید و لیوان را برمیدارد! این یعنی چه؟ آیا قبول دارید که این بچه خیلی بیحیا است؟
با توجه به این مقدمه روایت را بخوانیم. «يَا إِسْحَاقُ خَفِ اَللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ» ای اسحاق، طوری از خدا بترس که گویا تو او را میبینی. «وَ إِنْ كُنْتَ لاَ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ» و اگر تو او را نبينى، او تو را میبیند. «فَإِنْ كُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لاَ يَرَاكَ فَقَدْ كَفَرْتَ» و اگر معتقد باشى او تو را نمىبيند، كافر شوى «وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ يَرَاكَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِيَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ اَلنَّاظِرِينَ عَلَيْكَ» و اگر بدانى او تو را میبیند و سپس برای او نافرمانى را آشكار كنى او را پستترین بينندگان خود دانستهای.
بهعنوانمثال تمیز کردن گوش جلوی دیگران در عرف ما کار مطلوبی نیست. لذا انسان جلوی کسی این کار را انجام نمیدهد؛ ولی اگر بچه خردسالی باشد ممکن است این کار را انجام دهد به این بهانه که این بچه چیزی متوجه نمیشود.
امام توجه میدهند که اگر تو یقین داری که خداوند میبیند و بعد فلان کار غلط را انجام میدهی، درواقع خدا را (العیاذ بالله) پستترین بینندهها قرار دادی.
مشکل سوء سریرت به معنای دوم این است. چنین انسانی دچار ضعف ایمان شدید است و بسیار خطرناک! این مشکل سوء سریرت است. اگر یک انسان معمولی کنار تو باشد، آیا وارد گوشی میشوی و فلان عکسها را میبینی؟ قطعاً این کار را نخواهی کرد. ولی در پنهان اگر نگاه کنم یعنی چه؟ یعنی خدا ببیند اشکالی ندارد؟!
از گناه در خلوت پرهیز کن
در نامۀ ۶۹ امیرالمؤمنین به حارث هَمدانی مینویسند: «وَاحْذَرْ كُلَّ عَمَل يُعْمَلُ بِهِ فِى السِّرِّ، وَ يُسْتَحى مِنْهُ فِى الْعَلانِيَةِ» بر حذر باش از هر عملی که اگر در آشکارا انجام دهی حیا میکنی، از آن عمل در پنهان پرهیز کن. چرا؟ چون درواقع خداوند را «أهون الناظرین» قرار دادهای. در آشکارا حیا میکنی ولی در پنهان حیا نمیکنی. «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» این نکتۀ بسیار مهمی است.
البته اینکه بیان شد «فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ اَلنَّاظِرِينَ عَلَيْكَ» تو درواقع خدا را پستترین بینندهها قرار دادی، لِسان امام سجاد علیهالسلام در ابوحمزه ثمالی لِسان دیگری است. در مناجات ابوحمزه ثمالی در بخشی از مناجات آمده است: «فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَی ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ» اگر غیر از تو شاهد گناه من بود، من هیچوقت انجام نمیدادم، نه به خاطر اینکه تو را «أهون الناظرین» گرفتم، نه؛ «بَلْ لِأَنَّکَ یَا رَبِّ خَیْرُ السَّاتِرِینَ وَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ وَ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ، سَتَّارُ الْعُیُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ» امام علیهالسلام فضای دیگری را باز میکنند. اگر شخص دیگری نگاه میکرد که من دارم گناه میکنم، من هیچوقت گناه نمیکردم. نه به خاطر اینکه او را بزرگ میبینم و تو را «أهون الناظرین» قرار دادم، خیر، چون تو را «سَتَّارُ الْعُیُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ» میبینم.
حضرت این نگاهی که الآن وجود دارد را تخطئه میکنند. نگو که خدا «سَتَّارُ الْعُیُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ» است و به همین دلیل کاری را انجام دهی. اگر شخص دیگری بود انجام نمیدادی ولی چون خدا «سَتَّارُ الْعُیُوبِ» است انجام میدهی! وضع چنین شخصی خیلی خراب است.
بنابراین امام سجاد علیهالسلام با دو نگاه نسبت به قضیه برخورد میکنند. هم اینکه انسان نسبت به خداوند غره نشود «فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ» هیچکس خودش را از مکر خدا در امان نمیبیند مگر انسان زیانکار. انسان نباید خودش را از مکر خداوند در امان بداند و با تکیه بر اینکه خداوند «سَتَّارُ الْعُیُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ» است، بخواهد گناه کند. اگر خداوند مکر و تدبیری در مورد تو انجام دهد، سرنگون خواهی شد. امام علیهالسلام این بُعد را نیز تخطئه میکنند.
معنی سوء سریرت
پس آنچه ما از سوء سریرت متوجه شدیم به این صورت است:
- نیّت بد
- کار پنهانی
در مورد دوم اینکه چه مشکلی هست را بیان کردم و اما چه باید انجام داد؟ بسیار ساده است، انجام ندهد! خداوند را ناظر بداند. پس چرا گفتند که انسان مدام ذکر خداوند را بگوید؟ برای اینکه خداوند را حاضر ببیند.
خداوندا، به محمد و آل محمد ازآنچه که امام سجاد علیهالسلام به تو پناه برده است ما نیز به تو پناه میبریم.
پناه بر خدا از حقیر شمردن گناه صغیره
در ادامۀ دعا حضرت میفرمایند: «وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» خدایا، از اینکه گناه صغیره را حقیر بدانیم به تو پناه میبرم. یک عبارتی بود «وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِیةِ» در اینجا اصل گناه را کوچک میشمارد، یعنی گناه بهخودیخود را کوچک میشمارد. «وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» این با «وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِیةِ» فرق دارد.
گناه دو نوع است: یا کبیره است و یا صغیره. چه میشود که انسان گناه صغیره را کم میبیند؟ یعنی کبیره را بزرگ میبیند ولی صغیره را خیلی بهحساب نمیآورد؛ چه میشود که انسان چنین حالتی را دارد؟
این شخص احتمالاً قرآن خوانده است و آیه ۳۱ از سورۀ مبارکۀ نساء را دیده است که میفرماید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ» اگر شما از گناهان کبیره اجتناب کنید، من صغیرههای شما را میبخشم. این شخص با خواندن این آیه احتمالاً به این نتیجه رسیده است که صغیره خیلی مشکلی ندارد!
یا مثلاً در آیۀ ۳۲ از سورۀ مبارکۀ نجم میخواند: «الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ» «لَمَم» همین گناهان صغیره را گویند. آنان که از گناهان بزرگ و اعمال زشت دوری کنند مگر آنکه کمی (گناه صغیرهای یا تخیّل و وسوسهای به غلبه طبیعت و عادت) از آنها سر زند.
ممکن است این حرف را بشنود و گمان کند که انجام «لَمَم» که گفتند گناهان صغیره است، ظاهراً خیلی اشکالی ندارد! مثلاً به طرف سلام میکنند ولی او جواب سلام نمیدهد! جواب سلام واجب است و نباید ترک شود، این گناه است ولو کبیره نیست، ولی گناه است.
معصیت چه کسی را انجام میدهی؟
مشکل چیست؟ امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «إذا عظمت الذنب فقد عظمت الله» اگر گناه را بزرگ دیدی، درواقع خدا را بزرگ شمردی. اگر گناه را کم دیدی درواقع خداوند را کم شمردی؛ بنابراین اولین اتفاقی که رخ میدهد این است که چنین انسانی حق خدا را ضایع میکند. خدا را کوچک میبیند.
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند که اگر میخواهی گناه را ببینی، ببین چه کسی را عصیان میکنی. درواقع توجه میدهند که حق خدا را بزرگ بشمار.
گناهان صغیره راهی برای رسیدن به گناهان کبیره
مشکل بعدی که اگر انسان «احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» داشته باشد بیان نورانی از امام رضا علیهالسلام است؛ حضرت میفرمایند: «الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلى الكبائرِ، ومَن لَم يَخَفِ اللّه َ في القَليلِ لَم يَخَفْهُ في الكثيرِ» گناهان صغیره راهی است به سمت گناهان کبیره، کسی که در کم از خدا نترسد، در زیاد نیز از خدا نمیترسد.
اما گناهان صغیره چگونه به سمت گناهان کبیره طُرُق است؟ واقعیت این است که انسان وقتی در صغیر از خدا نترسید، قلیل را مجدد انجام میدهد. مثلاً وقتی امروز عمداً جواب سلام را نمیدهد، به او میگویند «صاحب گناه صغیره» فردا نیز عمداً جواب سلام نمیدهد، به او میگویند «صاحب گناه کبیره»! امام صادق علیهالسلام فرمودند: «لاَ صَغِيرَةَ مَعَ اَلْإِصْرَارِ» اگر شما بر گناه صغیره اصرار و پافشاری کردی، دیگر صغیره نیست بلکه کبیره است.
دقیقاً با این مقدمات مشخص میشود که جا دارد تا امام سجاد علیهالسلام به خدا پناه ببرند. حال مشخص شد که کتاب شریف صحیفۀ سجادیه عصارۀ اعتقادات اهلبیت علیهمالسلام است؟ آیا مشخص شد که امام چقدر دقیق فرمایش کردند؟ آیا مشخص شد که اگر با صحیفه اُنس بگیرید، با همهچیز اُنس گرفتهاید؟
در هر شب سعی کنید حداقل یک صفحه از صحیفۀ سجادیه را بخوانید. شبی یک صفحه پای سخن امام سجاد علیهالسلام بنشینید. باید اثر صحیفه را لمس کنید، با تعریف کردن نمیتوان درک کرد. باید در این زمینه جدیت به خرج داد، چون در صحیفه خواندهایم که تا میخواهیم یک کار خوب انجام دهیم، شیطان ما را کُند میکند.
پس اگر انسان «احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» داشته باشد، فکر میکند که فقط در مورد صغائر است، بلکه آرامآرام به سمت کبائر میرود، یعنی اهل گناه کبیره میشود و از عدالت ساقط میشود. به همین جهت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: «إنّ إبليسَ رَضِيَ مِنكُم بالمُحَقَّراتِ» همانا ابليس به گناهان خُردانگاشتۀ شما خشنود است.
زید شحام نقل میکند، امام حسن عسگری علیهالسلام فرمودند: «اِتَّقُوا اَلْمُحَقَّرَاتِ مِنَ اَلذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لاَ تُغْفَرُ» از گناهان محقر بپرهيزيد كه آمرزيده نشوند. «وَ مَا اَلْمُحَقَّرَاتُ» زید سوال کرد: «محقرات چیست؟» «قَالَ اَلرَّجُلُ يُذْنِبُ اَلذَّنْبَ فَيَقُولُ طُوبَى لِي لَوْ لَمْ يَكُنْ لِي غَيْرُ ذَلِكَ» این است كه مردى گناه كند و بگويد، خوشا به حال من اگر غیرازاین گناه نداشته باشم.
ابلیس به این محقرات راضی است؛ زیرا میداند که این محقرات من را به سمت کبائر میبرد؛ بنابراین جا دارد که حجت خدا ما را هدایت کند به اینکه از «احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ» به خدا پناه ببریم.
اما چه باید کرد؟ اول کار این است که همانگونه که امام به خدا پناه میبرد، ما نیز به خدا پناه ببریم؛ این پناه بردن به خدا را جدی بگیریم. نباید فقط بر زبان جاری باشد، بلکه حقیقتاً به خدا پناه ببریم، یعنی با تضرع، با خشوع، با اشک، با حال خوش از خدا بخواهیم که به ما پناه دهد. خیلی از افراد خواستند و خداوند به آنها پناه داد. ما نیز خودمان را جزو آن عده قرار دهیم.
خدایا، به محمد و آل محمد ازآنچه امام سجاد به تو پناه برد، ما را پناه بده.