استاد: حجت الاسلام محمدرضا اعوانی
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربالعالمین و صلیالله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یومالدین
در ضمن دعای هشتم به این عبارت رسیدیم که «وَ نَعُوذُ بِک مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَی وَ الْمُصِیبَةِ الْکبْرَی» حسرت، اندوه و غصهای شدید است از چیزی که از دست آدم رفته باشد. لغت حسرت، مؤنث لفظی است، عظمی هم که مؤنث اعظم است پس درمجموع اینطور میشود؛ به تو پناه میبریم از آن اندوه شدیدی که بهواسطۀ از دست رفتن چیزی برای ما به وجود آمده است که آن اندوه از همه بزرگتر است «عظمی است.» بهعنوانمثال یک کسی در یکجایی شرکت کند که سودی ببرد ولی ضرر کند و حسرت بخورد؛ به این کاری نداریم اما یکزمانی بحث در مورد حسرت عظمی است؛ یعنی بزرگتر از این حسرت وجود ندارد. امام از این دارد به خدا پناه میبرد. آنچه حسرتی است که بزرگتر از آن وجود ندارد؟ برخی از افراد اگر این حسرت شامل حالش شود، قطعاً در خوشبینانهترین حالت باید برای بهشت رفتن معطل شود و در بدبینانهترین حالت، جهنمی شدن او است. آن حسرت عظمی را قرآن کریم در آیه ۳۹ سوره مریم، قیامت معرفی میکند «وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» اینها را از حسرت آن روزی که کار از کار بگذرد و حکم صادر شود در حالی در غفلت بودند و ایمان نیاوردند، بترسان. پس آن حسرت عظمایی که امام از آن به خدا پناه میبرد، روز قیامت است؛ یعنی روز قیامت بر پا میشود و میبیند دستش خالی است. اینجا حسرت میخورد و اندوهناک میشود و چون قابل جبران نیست، معنای عظمی بر آن صدق میکند. عظمی بودنش از قطع است و چون بهشت و جهنم در روز قیامت بالاترین پاداش و بالاترین عذاب است، ازاینجهت تبدیل به عظمی شد. پس دو دلیل، یک، دیگر قابلبرگشت نیست و دو، چه به لحاظ پاداش و چه به لحاظ عذاب دیگر بالاتر از آن وجود ندارد. نسبت به پاداش حسرت میخورد که ایکاش بیشتر کار میکردند و جهنمیها حسرت میخورند که چرا کار نکردند. در هر دو حال حسرت است.
در قضیه ذوالقرنین نقل میکردند که در یکشب تاریک در یک بیابانی که حالت ریگستان داشت، ماه هم نبوده که مسیرشان را ببینند. ذوالقرنین گفت اگر کسی از این منطقه یکچیزی را بردارد پشیمان میشود و اگر هم برندارد پشیمان میشود. عدهای گفتند حالا که علی السویه است و فرقی نمیکند و درهرحال پشیمان هستیم، برنمیداریم لذا عدهای برداشتند و عدهای هم برنداشتند. از آن منطقه عبور کردند و فردای آن روز هوا روشن شد، آنهایی که برداشتند دیدند درّ و جواهر است! حسرت خوردند که ایکاش بیشتر برمیداشتند. آنهایی که برنداشتند گفتند ایکاش برمیداشتیم. بعدازآن قضیه قیامت را برای آنها با این مثال تبیین کرد. تمام آیات قرآن کریم که «یا لیتنا» یا «و لو» دارد، همه اینها آیات حسرت هستند. قرآن کریم این آیات را نازل و تبیین کرده است که ما حسرت نخوریم. البته باید در مقام تشریع هم بگوییم باید چهکار کرد. در مقام تکوین از حسرت عظمی باید به خدا پناه ببریم. قرآن کریم در مقام تشریع راهکار ارائه کرده است. برای مثال در آیه ۱۲ سوره مبارکه سجده فرمود: «وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ» ای رسول ما اگر تو آن روز را ببینی که اینها سرشان را پایین انداختند (واژه نَکَسَ یعنی گردن شکستن) و بعد اینطوری با خدا صحبت میکردند؛ ای خدای ما، ما الآن بینا و شنوا شدیم لذا بیا و ما را برگردان و چون امکان برگشتن نیست، حسرت عظمی میخورد. یا مثلاً در آیه ۲۷ و ۲۸ سوره انعام آمده است که «وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» اگر تو ببینی وقتی اینها در مقابل آتش ایستادند و قرار است وارد آن شوند، میگویند خدایا ما را برگردان. عجیب این است که میفرماید: «… وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ» اگر آنها را برگردانی بازهم همان کارها را میکنند! بنابراین دلیل ندارد که خدا آنها را برگرداند؛ چون در این صورت با نفس امّاره برمیگردد. این دنیا با تمام مسائلش ظهور و بروز دارد. ما انسانها خیلی موجودات عجیبوغریبی هستیم که یک کسی برود یکچیزی را ببیند و بعد برگردد و دوباره همان کار را بکند جای تعجب است. خدا دارد نسبت به این قضیه شهادت میدهد.
در آیه ۲۸ سوره فرقان میفرماید: «يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا» ایکاش فلانی را بهعنوان رفیق انتخاب نمیکردم. ایکاش، حسرت میخورد. این حسرت بهاندازهای است که در آیه ۲۷ سوره فرقان میفرماید: «يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ» انگشتان جفت دستانش را میگزد. (از شدت حسرت)
حال باید چه کرد که مبتلای به آن حسرت نشویم؟ درآیات ۵۴ الی ۵۹ سوره زُمَر «وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ»، «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»، چرا این کار را میکنی؟ میفرماید: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ» فرمود توبه کنید و به سمت خدا برگردید و تسلیم او شوید قبل از آنکه عذاب بیاید و کسی نباشد شما را یاری کند و از نیکوترین چیزی که برای شما نازل کردم، تبعیت کنید. نیکوترین چیست؟ اول گفت «أَنِيبُوا»، «أَسْلِمُوا» و «وَاتَّبِعُوا» قبل از اینکه یکدفعه بر شما عذاب نازل شود و شما متوجه نشوی؛ کاَنَّ انسان از خدا سوال میپرسد که چرا اینها را میگویی؟ خدا میفرماید: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ» نفسٌ یعنی هرکس، چون نکره آمده است. اینها را میگویم برای اینکه کسی نگوید «يَا حَسْرَتَا» به خاطر کوتاهیهایی که در محضر خدا کردم. برای اینکه این حسرت را در آن روز نبینیم، باید این کار را بکنیم «أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»، «لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» ایکاش خدا ما را برگرداند که جزو مؤمنین باشیم. میگوید قبل از اینکه این حرفها را بزنی، میگوید: «أَنِيبُوا»، «أَسْلِمُوا» و «وَاتَّبِعُوا» روزانه توبه کنیم و برگردیم، تسلیم او باشیم و تبعیت کنیم.
«وَ الْمُصِیبَةِ الْکبْرَی» خدایا از مصیبت بزرگتر به تو پناه میبریم. مصیبت کبری همان قیامت است. یک روایت در تشخیص مصیبت کبری بیان کنیم. مرحوم علامه مجلسی در جلد ۷۴ بحارالانوار صفحه ۳۸۰ نقل میکند؛ راوی مطلب امام سجاد علیهالسلام است که میفرمایند که زيدُ بْنُ صَوْحَانَ از امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسید: «اَيُّ الْمَصَائِبِ اَشَّدُّ؟ قَالَ: اَلْمُصِيبَةُ بِالدِّينِ.» بزرگترین و سختترین مصیبت این است که انسان دینش را از دست بدهد؛ یعنی اگر دین ضایع شود، مصیبتی بالاتر از این نداریم. اگر بالاترین مصیبت این است که دینش ضایع شود، پس مسئولین ما خواب هستند چون بالاترین مصیبت، جامعه ما را فراگرفته است. باید نسبت به اسلام مردم دغدغه داشته باشیم و اگر دغدغه نداشته باشیم، این روایت را باور نکردیم که مصیبت بزرگتر این است؛ نه صرفاً اقتصاد. حضرت آقا بارها به مسئله فرهنگ تأکید میکنند، در سخنرانی حرم مطهر امام رضا علیهالسلام فرمودند: فرهنگ مثل هوا میماند که اگر نباشد آدم میمیرد. اینهمه تأکید برای چیست؟ برای اینکه این مصیبت اشدّ است. در قضیه شعب ابیطالب که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم تعداد معدودی را به همراه خود آورده بودند، بسیار به آنها سخت گذشت. از لحاظ اقتصادی حتی یک خرما را بین چندین نفر تقسیم میکردند. این سختیها را مسلمین گذراندند اما تسلیم کفار نشدند چون اگر دین ضایع شود، مصیبت اشدّ است.
عبارت بعدی «وَ أَشْقَی الشَّقَاءِ» خیلی عبارت مهمی است. واژه اشقی افعل تفضیل است یعنی بدبختترین، شقاء یعنی بدبختی، یعنی از بدبختترین بدبختیها به تو پناه میبریم. آن چیست؟ (قبلاً بیان شد که عبارات صحیفۀ سجادیه هم دیگر را توضیح میدهد.) دعای ۴۶ بند ۱۹ «وَ الشَّقَاءُ الْأَشْقَى لِمَنِ اغْتَرَّ بِكَ» یعنی بدبختترین بدبختیها این است که شخصی به تو (خدا) مغرور شود. این شخص از همه بدبختها بدبختتر است. مگر چطور مغرور میشود؟! مگر انسان بهواسطۀ خدا فریب هم میخورد؟! کسی که بهواسطۀ تو مغرور میشود. این، دو جور است که قبل از بیان آنها، یک آیه بخوانیم؛ آیه ۵ سوره مبارکه فاطر میفرماید «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ» یعنی هر وعدهای که در قرآن گفته شده، حق است. «فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» پس اولاً دنیا شما فریب ندهد و ثانیاً شخص غَرور (از ماده غُرور به معنای کسی است که بسیار اغفال میکند و میفریبد.) شما را نسبت به خدا فریب ندهد. بلافاصله آیه بعد در مقام تعلیل ازجمله قبلی صحبت میکند. «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» شیطان دشمن شما است و با او دشمنی کنید. پس در آیه ۵ که میفرماید «وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»، یعنی چه؟ یعنی شیطان شما را نسبت به خدا فریب ندهد. نسبت به خدا به دو طریق فریب میدهد؛ یک. خدا بخشنده و غفور و کریم و… است و این باعث میشود که شما جرئت کرده و گناه کنی. دو. شیطان به انسان میگوید فلانیها که دائماً نافرمانی میکنند، بازهم خدا به آنها روزی فراوان میدهد. ما را نسبت به خدا مغرور میکند.
اگر شخص غَرور من را نسبت به خدا مغرور کرد، چه اتفاقی میافتد؟ در دعای ۵۳ صحیفه میفرماید: «قَدْ أَوْقَفْتُ نَفْسِي مَوْقِفَ الْأَذِلَّاءِ الْمُذْنِبِينَ، مَوْقِفَ الْأَشْقِيَاءِ الْمُتَجَرِّينَ عَلَيْكَ، الْمُسْتَخِفِّينَ بِوَعْدِكَ سُبْحَانَكَ! أَيَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَيْكَ، وَ أَيَّ تَغْرِيرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسِي!» «أَوْقَفْتُ» یعنی نفس خودم را وادار کردم که مقابل جایگاه که انسانهای ذلیلی که گناهکارند، بایستد. «مَوْقِفَ الْأَشْقِيَاءِ» جایگاه انسانهای بدبخت، من در جایگاه اشقیائی ایستادم که «الْمُتَجَرِّينَ عَلَيْكَ» نسبت به تو جرئت پیدا کردند. «الْمُسْتَخِفِّينَ بِوَعْدِكَ» در جایگاهی ایستادم که این نفس وعده تو را سبک شمرد. «سُبْحَانَكَ!» (روایتی از پیامبر اسلام در بحار آمده که «اَعْدَدْتُ لِكُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَ لِكُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ ما شاءَاللَّهُ وَ لِكُلِّ نِعْمَةٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ رَخآءٍ اَلشُّكْرُ لِلَّهِ وَ لِكُلِّ اُعْجُوبَةٍ سُبْحانَ الِلَّهِ…» خودم را مهیا کردم برای هر چیز هولانگیز لاالهالاالله، برای هر نعمتی الحمدلله، برای هر آسایشی اَلشکر لله و برای هر چیز تعجبآوری سبحانالله بگویم.) امام فرمود: «سُبْحَانَكَ!» تعجب کردند. (امام اهل گناه نبودند بلکه در مقام آموزش فرمودند.) «أَيَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَيْكَ» چطور توانستم اینهمه جرئت پیدا کنم؟! «وَ أَيَّ تَغْرِيرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسِي!» چطور من توانستم نفس خودم را به سمت مهلکه ببرم و خودم را فریب دهم؟! با این توضیح آیه ۶ سوره انفطار «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ» روشن شد. ای انسان چطور باعث شد که تو در مقابل پروردگار کریم مغرور شوی؟! جناب ربّ کریم است و کریمانه برخورد کرده است. هر عقل سلیمی میگوید نسبت به ربّ خودت که با تو کریمانه برخورد کرده است از درب عصیان وارد نشو. چه چیزی باعث شده است که جرئت کند و عصیان کند؟! مشکل اشقی الشقاء چیست؟ بدبختترین بدبختیها چیست؟ حالا چطور بهواسطۀ تو مغرور میشود؟ شیطان نسبت به خدای متعال فریب میدهد. وقتیکه فریب داد چطور میشود؟ «المتَجَرّی» میشود. وقتی تجری و جرئت پیدا کرد، عصیان میکند و وقتی جرئت عصیان پیدا کرد، عن قریب و بغتتا عذاب میرسد. آن موقع میشود بدبختی روی بدبختی. در اوایل دعای افتتاح اینطور باخدا صحبت کردیم که «أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ» یقین دارم که اگر یک روزی عفوم کنی ارحمالراحمین هستی و رودست نداری اما اگر در موضع عقابم قرار بدی اشدالمعاقبین هستی. خدا میفرماید «ان وعد الله حق» هر چه که وعده کرده حق است. «و اشقی الشقاء» از این به تو پناه میبریم؛ اما ازجمله آنچه باید به خدا پناه برد، آیه ۱۰۶ سوره هود است که «فاما الذین شقو ففی النار» اگر کسی آدم بدبخت شد، جایگاهش آتش است. از این به خدا پناه میبریم.
چرا انسان نباید به خدا مغرور شود؟ این بیان امیرالمؤمنین در کلمات قصار ۲۹۰ است که فرمود: «لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ لَكَانَ يَجِبُ أَلَّا يُعْصَى شُكْراً لِنِعَمِهِ» نباید رحمت خدا تو را فریب دهد. فرض بگیریم که خدا در مورد این موضوع اصلاً عذاب نداشت، بازهم نباید عصیانش کنی چرا؟ «شکراً لنعمه»
نکته مهمتر این است که چه باید کرد؟ مرحوم طبرسی در مجمعالبیان در ذیل آیه ۶ سوره انفطار این روایت را از رسول اکرم آوردند که «غَرَّه جهلُه» جهلش او را مغرور کرده است. امام سجاد شخصی را سه مرتبه صدا زد اما او جواب نداد! حضرت رفتند پیش او و فرمودند مگر با تو نیستم؟! گفت چون من خودم را از تو در امان میبینم!
خدا در قرآن کریم چراغقرمز روشن کرده است. «لیس کمثله شیء» من بصیرم نه مثل شما که چشم داری، من سمیعم نه مثل شما که گوش دارید من ارحمالراحمین هستم اما نه مثل شما.
چه کنیم که از این جهل خارج شویم؟ انسان در دو مقام از جهل بیرون میآید: یک. آنچه خدا از خودش وصف کرده است را مطلع شویم؛ یعنی در رده تئوری که خدای شما این است. در مقام تئوری خدای خود را بشناسیم که مثلاً خدای ما یکی است، صاحب قدرت است، فرموده است وعده کردهام و عمل میکنم. کما اینکه خواندن یکچیزی انسان را از جهل خارج میکند اما بهصورت تئوری. پیامبر در اوایل بعثت در یک جمعی نشسته بود (پیامبر خیلی متواضع بود و در جمع که مینشست، کسی تشخیص نمیداد) یک شخصی آمد و ادعای نبوت کرد. رسول اکرم مقداری صحبت کردند و فرمودند خدا چه چیزی بر تو نازل کرده است؟ حضرت به یکی از اصحاب فرمودند چند آیه قرآن به او یاد بده. او سوره زلزال را به این شخص یاد داد. بعدازاین که سوره زلزال را خواند، این عرب بادیهنشین فریاد میزد و گریه میکرد و از جلسه به سمت بیرون میرفت. حضرت فرمودند این مرد رفت درحالیکه فهمید و رفت. دو. ایمان خود را ارتقاء ببخشد؛ یعنی آن باوری که در مقام تئوری کسب کرده است، آن باور را رشد بدهد. «لاالهالاالله» ی که ابوذر میگوید با «لاالهالاالله» ی که سلمان میگوید، یکی است؟ اما این «لاالهالاالله» که من گفتم چطور باید تقویت شود؟ هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه اطاعت فرمان خدا را ادامه دهد، سیستم بدن اینطور تنظیم شده است که فلان برخورد را با آن بکنی فلان عکسالعمل را نشان میدهد. سیستم ما اینطور تنظیم شده است که ادامه طاعت فرمان خدا باعث رشد آن باورهای اولیه که در مقام تئوری میشود. امام علیهالسلام در دعای ۲۱ اینطور فرمود «وَ لاَ أَنَالُ مَا عِنْدَک إِلاَّ بِطَاعَتِک» من هیچوقت به آن چیزهایی که نزد تو است، نمیرسم «الا…» این افاده حصر میکند «لا» علامت نفی است بعدش که «الا» آمد، میفرماید من هیچوقت نخواهم رسید مگر به وسیله اطاعت فرمان تو و اینکه فضل و رحمت شامل حال من بشود. یک بلدِ راه در طراز امام سجاد میفرماید راه این است. انسان باید صفات خدا (مثل غفاریت و رحمانیت و…) را وجدان کند. این آدم از جهل خارج میشود.
خدایا به محمد و آل محمد بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکمَلَ الْإِیمَانِ
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته