استاد: حجت الاسلام مهدی زمانی فرد
بسمالله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی محکم کتابه الکریم: «يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
دومین جلسه از سلسله جلسات تفسیر قرآن کریم در مورد سوره مبارکه تغابن را پیگیری مینماییم.
در جلسه گذشته عرض شد که چهار مقدمه را برای آشنایی اجمالی و کلی با سوره تغابن باید بررسی نماییم. سه مطلب را در جلسه گذشته بیان کردیم و در این جلسه وارد مطلب چهارم میشویم.
مطلب چهارم در مورد محورهای کلی سوره تغابن
در سوره تغابن دو محور کلی وجود دارد:
محور اول: مباحث اعتقادی
محور دوم: مباحث تربیتی و اخلاقی
در محور اول که مباحث اعتقادی مطرح است، سه بحث اعتقادی در سوره تغابن مطرح میشود:
الف: بحث توحید و خداشناسی (از آیات ۱ الی ۵)
ب: اصل نبوت، آیه ۶ عهدهدار بحث نبوت است.
ج: معاد و آخرتشناسی، از آیه ۷ الی ۱۰
نتیجه آنکه در محور اول ۱۰ آیه از این سوره عهدهدار مباحث اعتقادی، خداشناسی، پیامبرشناسی و آخرت شناسی است.
در محور دوم که مباحث تربیتی و اخلاقی میباشد، هشت آیه باقیمانده از این سوره، مربوط به این مباحث تربیتی است.
مباحث تربیتی در سوره تغابن در ضمن ۵ موضوع اخلاقی مطرحشده است:
الف: صبر، تحمّل، استقامت در مشکلات و مصائب است که در آیه ۱۱ آمده است
ب: تسلیم در برابر پروردگار، تسلیم در برابر رسول خدا است که در آیه ۱۲ آمده است
ج: توکّل که در آیه ۱۳ مطرحشده است
د: اخلاق خانواده. مباحثی مربوط به همسر، مربوط به فرزندان که در آیه ۱۴ و ۱۵ مطرح میشود
ه: انفاق که در آیه ۱۶ تا آیه ۱۸ مطرح میشود
اینها خطوط کلی و محورهای اساسی در سوره مبارکه تغابن است. پس میتوان گفت: سوره مبارکه تغابن اصول اعتقادی و اصول و موضوعات اخلاقی متنوع را موردتوجه و التفات قرار داده است که هر یک از آنها میتواند در تحول زندگی انسان مؤثر باشد و راه انسان را بهسوی سعادت و خوشبختی در دنیا و در آخرت فراهم و هموار کند.
در اینجا مقدمه چهارم را به پایان رسانیدم و با یاری خداوند متعال وارد درآیات مبارکات سوره تغابن میشویم.
«بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِيمِ * يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
این آیه اول چهار مسئله اساسی را در رابطه با توحید و خداشناسی مطرح میفرماید.
اولین مطلب، تسبیح تمام موجودات آسمانی و زمینی درباره ذات مقدس پروردگار است. «يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» همه موجودات عالم اعم از جمادات، نباتات، حیوانات، انسانها، ملائکه الهی، همه و همه تسبیح خدا را میگویند.
به تعبیر شاعر شیرینزبان فارسی، شیخ اجل، سعدی بزرگوار که میگوید:
توحید گوی او نه بنیآدماند و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد
همه موجودات عالم تسبیح خدا را میگویند و همه وجود حضرت حق تبارکوتعالی را تمجید میکنند.
این مسئله تسبیح موجودات توضیحاتی لازم دارد که عرض خواهیم کرد.
۱- تسبیح موجودات عالم یک اصل و حقیقت قرآنی است. قرآن کریم درآیات متعددی مسئله تسبیح موجودات را مطرح میفرماید. مثلاً در سوره مبارکه اسراء میفرماید: «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُ» هیچچیزی نیست مگر اینکه خدا را تسبیح میکند همراه با حمد پروردگار و لکن شما تسبیح موجودات را متوجه نمیشوید.
اینیک حقیقت قرآنی است، درآیات مبارکات قرآن مکرر به این معنا اشارهشده است. پس اینیک اصل و یک حقیقت است.
۲- تسبیح موجودات به چه کیفیتی است؟ هنگامیکه نگاه به موجودات اطراف خود میکنیم، آنها را صامت و ساکت مییابیم و چیزی از تسبیح و یا از تحمید موجودات ادراک نمیکنیم، پس معنای این حقیقت قرآنی چیست؟
توضیح تسبیح موجودات به این است که عالمی که ما در آن زندگی میکنیم یک ظاهر و یک باطنی دارد، یک مُلک و یک مَلَکوتی دارد.
تسبیح موجودات را که قرآن مطرح میفرماید مربوط به بُعد مَلَکوتی موجودات است. ما وقتی به موجودات از ظاهر نگاه میکنیم، موجودات را به دودسته تقسیم میکنیم: موجودات بیجان و موجودات جان دار؛ و موجودات جان دار را به دو بخش تقسیم میکنیم: حیوانات که دارای شعور نیستند و انسانها که دارای علم و شعور هستند.
این تقسیمبندی ما بر اساس جنبه ظاهری صحیح است، اما باید توجه داشته باشیم که موجودات غیرازاین جنبه ظاهری و مُلکی، یک جنبه باطنی و مَلَکوتی دارند. از بُعد جنبه ملکوتی همه موجودات عالم، دارای شعور هستند، همه خداشناس و پیامبر شناس هستند و این از بُعد ملکوتی است.
دیواری که به آن تکیه میکنید، زمینی که بر روی آن راه میروید اینها از بُعد ملکوتی میفهمند. ملکوت آنها شعور دارد، آگاهی دارد. تمام موجودات عالم در وراء این بُعد مُلکی، یک بُعد ملکوتی دارند و بر اساس آن بُعد ملکوتی شعور و آگاهی نسبت به خالق خودشان دارند.
این تسبیح موجودات که قرآن کریم مطرح میفرماید مربوط به آن بُعد ملکوتی موجودات عالم است نه این بُعد ظاهری.
اگر کسی خود ملکوتی شود، قلب او پاک شود، درون او بهواسطه تزکیه نفس مطهّر شود یعنی بتواند وارد عالم ملکوت بشود، آن زمان تسبیح موجودات را متوجه میشود و حمد موجودات را متوجه میشود.
به تعبیر شاعری دیگر از شاعران خوشذوق و خوشبیان فارسیزبان اینچنین میگوید:
جمله ذرات در عالم نهان
با تو میگویند روزان و شبان
ما سميعيم و بصير و باهشيم
با شما نامحرمان، ما خاموشيم
آدم باید مَحرم ملکوت شود، اذن ورود به آن عالم بر اساس مجاهدت با نفس و تزکیۀ نفس به انسان داده میشود. انسان اگر از این ظاهر پلی به عالم باطن بزند و به آن عالم برود، آن زمان متوجه میشود که در عالم چه خبر است؛ در عالم ملکوت، تسبیح درودیوار و موجودات را میشنود.
ما بهواسطه اینکه از آن عالم محروم هستیم و در این عالم ظاهر هستیم با مقیاسها و معیارهای عالم مادی موجودات را مقیاس میکنیم. میگوییم درودیوار، زمین و گیاه چه میفهمد؟ انسان است که فقط میفهمد. حیوانات، گیاهان، جمادات نمیفهمند و فقط ما هستیم که میفهمیم. اتفاقاً از جنبه حقیقی و واقعی اگر به بُعد ملکوتی عالم نگاه کنیم آنها هم میفهمند، آنها هم شعور دارند.
نمونههایی از شعور ملکوتی موجودات عالم در روایات
۱-اولین نمونه روایی تسبیح الحصی است. یکی از معجزات رسول گرامی اسلام که در کتب مربوطه ثبتشده است، در کتب روایی شیعه و اهل سنت موجود است، تسبیح الحصی است، حصی یعنی سنگریزهها.
ماجرا ازاینقرار است که گروهی از سرزمین حضرموت که در یمن است خدمت رسول خدا رسیدند. اینها هنوز مسلمان نشده بودند، محضر رسول خدا رسیدند و گفتند شما اگر مدّعی هستید که پیامبر الهی هستید، برای ما یک بیّنه، یک آیهای، نشان بدهید تا ما به شما ایمان پیدا بکنیم.
در آن مکانی که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نشسته بودند، جلوی ایشان یک مقداری سنگریزه بود. رسول خدا صلیالله علیه و آله مشتی از این سنگریزهها را برداشتند و به آنها خطاب کردند که شهادت بدهید به رسالت من. بعدازاین که رسول خدا با ملکوت این سنگریزهها صحبت فرمودند، تمام حاضرانی که در آنجا نشسته بودند دیدند که این سنگریزهها در کف دست رسول خدا شروع کردند به تسبیح خدا گفتن، سبحانالله، سبحانالله و همه حضار میشنوند؛ رسول خدا یکپردهای را از جلوی آنها برمیدارد و آنها را بهطرف عالم ملکوت هدایت میکند قضیه از چه قرار است؟ این سنگریزهها در آغاز شروع کردند به تسبیح پروردگار و بعدازآن گفتند که اشهد انک رسولالله ما شهادت میدهیم که شما پیامبر خدا هستیم.
همین سنگریزهها که به ظاهرشان نگاه میکنیم و میگوییم که اینها که چیزی نیستند و نمیفهمند اما یک پیغمبری که بر عالم ملکوت احاطه و تسلط دارد، آن را باز و شکوفا میکند و نشان میدهد که ملکوت موجودات باشعور است.
۲-نمونه دوم که باز در تاریخ پیامبر اکرم نقلشده است که در کتب شیعه و اهل سنت هم نقلشده است، مسئله ستون حنانه است. ستون حنانه یکی از ستونهای مسجدالنبی است، چند تا ستون در مسجدالنبی است که مستحب است کنار آن ستونها نماز استحبابی خوانده شود. یکی ستون توبه است که مربوط به ماجرای ابولبابه انصاری است. ستون دیگر ستون حنانه است که شاهد عرض ما همین است. حنانه یعنی ناله کننده. پیامبر اکرم در آغاز ورودشان به مدینه طیبه هنگامیکه میخواستند برای مردم سخنرانی کنند سر پا میایستادند و گاهی بهواسطهی خستگی به این ستون تکیه میدادند و در حال قیام و ایستاده صحبت میکردند یکی از یاران رسول خدا عرض کرد یا رسولالله اگر اجازه بدهید من برای شما یک منبری بسازم که موقع سخنرانی بنشینید که خسته نشوید.
رسول خدا فرمودند شکلش را بکشید تا ببینم چطور است؟ که اگر موردپسند واقع شد بگویم بسازید. عکس آن را کشید و خدمت رسول خدا برد و رسول خدا پسندیدند و فرمودند بسازید.
این منبر ساخته شد در اولین جلسهای که رسول خدا بر روی این منبر خواستند تشریف ببرند، پایشان را که گذاشتند روی پلهی اول منبر، در آن هنگام صدای نالهای از آن ستون که پیامبر خدا به آن تکیه میدادند بلند شد؛ یعنی آن ستون از مفارقت با رسول خدا گه دیگر به او تکیه نمیدهند شروع کرد به ناله کردن؛ لذا میفهمد و شعور دارد.
شعور موجودات از بُعد ملکوتیشان یک اصل قرآنی است. این ستون شروع کرد به ناله کردن و همه مردم متحیر شدند! رسول گرامی اسلام از منبر به پایین برگشتند و دستی کشیدند بر روی آن ستون و فرمودند آرام باش با امر رسول خدا صدای ناله او خاموش شد و سپس پیامبر فرمودند اگر من از منبر پایین نمیآمدم و دست بر این ستون نمیکشیدم و او را دعوت به آرامش نمیکردم تا قیام قیامت از مفارقت من ناله میکرد.
ما دریک عالمی زندگی میکنیم که سراسر شعور است سراسر درک است و لذا میگویند زمین روز قیامت شهادت میدهد. درودیوار روز قیامت شهادت میدهد همینهایی که فکر میکردیم نمیفهمند، اینها ضبطصوتهای خدا هستند؛ اینها دستگاههای فیلمبرداری خداوند هستند با آن ملکوتشان؛ شعور و درک دارند افعال ما را ضبط میکنند ثبت میکنند نگه میدارند. در روایات داریم مؤمنی که از دنیا میرود تا چهل روز آن مکانهایی که در خانه خود در آن مکانها عبادت میکرده است و نماز، نماز شب، دعا و قرآن میخوانده است تا چهل روز ناله میکنند از مفارقت این مؤمنی که با عبادت خودش این مکانها را آباد میکرده است و اینها لذت میبردند. یا در روایات داریم که اگر کسی در یک مکانی نشسته است، وقتی از آن مکان بلند میشود، یا آن مکان او را لعنت میکند و یا او را دعا میکند اگر در آن مکان گناه کرده باشد او را لعنت میکند که چرا بر روی من گناه انجام دادی؟ اگر عبادت کرده باشد دعا میکند خدا خیرت دهد که بر روی من عبادت کردی، لذا باید توجه داشت که فقط بر اساس ظواهر حکم و قضاوت نکنیم. این تسبیح عمومی موجودات این حقیقت را میخواهد به ما بفهماند که در ورای این ظواهری که شما مشاهده میکنید باطن و حقیقتی وجود دارد، ملکوتی وجود دارد و اینها بهواسطه آن بعد ملکوتی خودشان آگاهاند.
بهعنوانمثال شخصی میگوید حیوانات چه شعوری دارند؟ حیوانات درک و شعور دارند و میفهمند.
روایات فراوانی از ادراک حیوانات داریم مثلاً در رابطه با حضرت امام هادی سلاماللهعلیه که یکی از معجزات ایشان همان مسئله برکه السواء است. متوکل عباسی مکانی به نام برکه السواء داشت که یک گودال عمیق بود و در آن گودال حیوانات درنده را گرسنه نگه میداشتند بعضی از متخلفان و مجرمان جرم سنگینی داشتند اینها را بهجای اینکه اعدام کنند، در این برکه السواء میانداختند و از بالا تماشا میکردند، زمانی که شخص در آن مکان میافتاد، این حیوانات درنده، آن را تکهتکه میکردند. این برکه السواء یکی از مجازات دستگاه خلفای عباسی بود درعینحال برای خودشان هم یک نوع تفریح و سرگرمی بود.
در زمان امام هادی خانمی ادعا میکرد که من زینب کبرا هستم که معروف شد به زینب کذابه. میگفتند که حضرت زینب کبرا مربوط به سال ۶۰ هجری بوده است و اکنون سال ۲۲۰ هجری اینهمه فاصله چطور تابهحال زنده هستی؟! گفت بله من بهواسطه دعای پدرم امیرالمؤمنین عمر طولانی پیدا کردم، با این ادعا درواقع میخواست یک دکانی برای خود درست کند و از این مسیر یک اقبال و توجه عمومی برای خود جلب کند، یا به پول و یا شهرتی برسد، خبر رسید به دستگاه خلافت که یک چنین خانمی است و در بین مردم یک ولولهای ایجاد کرده است و ممکن است برای شما مشکل امنیتی به وجود بیاورد؛ گفتند او را بیاورید؛ هر چه با او صحبت میکردند قبول نمیکرد. بنیهاشم را آوردند و گفتند زینب کبرا سلامالله علیها سال ۶۲ هجری بعد از واقعه کربلا در اثر شدت مصائب از دنیا رفتند. هر چه بنیهاشم میگفتند بااینکه خودشان از سادات و متصل به بنیهاشم بودند، این خانم قبول نمیکرد.
متوکل گفت من میدانم مشکل چطور حل میشود. این مشکل را باید امام هادی حل نماید. فرستادند دنبال امام هادی و حضرت تشریف آوردند مشکل را مطرح کردند.
حضرت شروع کردند آن زینب کذابه را موعظه کردن؛ که این چه حرفی است که شما میزنید؟! زینب کبرا عمه ما بوده است. این خانم قبول نمیکرد! حضرت برای اینکه کذب او را روشن کنند، فرمودند اگر شما واقعاً فرزند فاطمه زهرا باشید گوشت فرزندان فاطمه زهرا بر حیوانهای درنده حرام است به متوکل فرمودند این خانم را بیندازید در همان برکه السواء که دارید اگر واقعاً فرزند حضرت زهرا است حیوانات درنده به او هیچ آسیبی نمیزنند، ببینید این حیوانات درنده فاطمه زهرا و فرزندان حضرت را میشناسند.
حضرت به او فرمودند که اگر تو زینب هستی برو داخل برکه السواء چون گوشت فرزندان زهرای مرضیه بر درندگان حرام است. این زن یکدفعه جا خورد، دستش باز شد و به اضطراب افتاد، مشخص شد که دارد دروغ میگوید از همین موقعیت خلیفه عباسی که به دنبال نابودی امام بود بلافاصله شروع کرد به سوءاستفاده و گفت آقا اگر این فرمایش شما صحیح است و خود شما که فرزند فاطمه زهرا هستید پس بروید داخل برکه السواء. حضرت فروندند اشکالی ندارد من میروم.
خلیفه عباسی به خیال خام خود، حضرت برود داخل و حیوانات درنده گرسنه حضرت را به شهادت برسانند.
حضرت فرمودند مانعی ندارد. نردبانی گذاشتند حضرت از آن نردبان سرازیر شدند بهطرف برکه السواء همه از این بالای گودال نگاه میکنند که در پایین چه رخ خواهد داد؟ همینکه حضرت پای مبارکشان را بر سطح زمین گذاشتند تمام این حیوانات دور حضرت را گرفتند با یک حالت خضوع و خشوعی، بدنهای خودشان را به بدن مطهر متبرک میکنند.
ما میگوییم حیوانات نمیفهمند. این ما هستیم که نمیفهمیم و متوجه نیستیم. آنها امام شناسند. حضرت به آنها اشاره کردند که بروید عقب همه رفتند. حضرت در وسط برکه السواء دو رکعت نماز خواندند همه این حیوانات به حالت ادب ایستادهاند و دور حضرت حلقه زدند.
متوکل عباسی دید که اگر این خبر با همان کیفیت در بین مردم شایع شود و پخش شود، برای حکومت او مشکلساز خواهد داد دستور داد بلافاصله آقا را بیاورید بالا.
هنگامیکه حضرت خواستند بیایند بالا باز دوباره این حیوانات آمدند جلو خودشان را متبرک کنند. حضرت آمدند بالا. یکی از کرامات امام هادی علیهالسلام همین مسئله است که درباره زینب کذابه اتفاق افتاده است.
اینها بیانگر این اصل قرآن است. بُعد ملکوتی عالم خیلی بعد مهمی است که اگر انسان این بعد ملکوتی را متوجه شود در حوزه معرفتی او بسیار تأثیرگذار است و رفتار او بسیار متفاوت میشود.
انشاءالله خداوند متعال قلوب همه ما را با حقایق قرآنی و معارف وحیانی بیش از بیش آشنا بگرداند و توفیق بهرهمندی هر چه بیشتر از معارف این کتاب عزیز و از معارف اهلبیت عصمت و طهارت را به ما مرحمت فرماید.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته