استاد: حجت الاسلام مهدی زمانی فرد
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه سوم/سوره تغابن
قال الله الحکیم فی محکم کتابه الکریم: «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ»
در این آیه کریمه خداوند متعال سه نکته مهم و اساسی را بیان میفرماید:
نکات مهم
• نکته اول
هدفمند بودن خلقت جهان هستی است «وَخَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَالأَرضَ بِالحَقِّ» خلقت آسمانها و زمین یعنی عالم هستی همراه با حق است. حق در برابر باطل است. باطل یعنی آن عملی که بیهوده بوده و هدفمند نباشد و در برابرش حق است یعنی آن عملی که دارای هدف، غایت و یک نتیجه منطقی است.
کارهایی که ما انجام میدهیم چنانچه هدف عقلانی صحیح داشته باشد، آن حق است. اگر هدف صحیح عقلانی در آن کار وجود نداشته باشد، آن کار باطل است.
خدای متعال میفرماید خلقت آسمانها و زمین بر اساس حق بوده و هدفمند است. در آیات فراوانی از قرآن کریم این حقیقت بیان شده است. «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا» آسمان و زمین و هر آنچه در بین این دو است را باطل نیافریدیم. «ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا» اینکه آسمان و زمین باطل باشد و هدفمند نباشد، گمان کسانی است که کافرند. انسان مؤمنی که خداباور است و حکمت خدا را قبول دارد، میداند که خلقت آسمانها و زمین از شخص حکیم بدون هدف صادر نمیشود. یک انسان معمولی، اگر از عقلانیت و اندیشه بهرهمند باشد، خودش کار های جزئی خودش را بدون حکمت و بدون غایت انجام نمیدهد تا چه رسد به خدای متعال که علم و حکمت او نامتناهی است. چگونه امکان دارد که خدای حکیم، آسمان و زمین را باطل بیافریند؟ بنابراین نتیجه مسئله این میشود که خلقت جهان هستی بر اساس یک هدف و غایت است. آن هدف و غایت چیست؟ آنجایی که میفرماید «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» من جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه به مقام عبودیت واقعی و معرفت و شناخت واقعی برسد.
پس بنابراین خلقت آسمانها و زمین برای این است که انسان در یک بستر مناسب و شایسته به مقام معرفت پروردگار متعال برسد. تمام این دستگاه باعظمت فقط برای همین جهت است که انسان به آن مقام معرفت و شناخت ذات حضرت حق برسد.
برای مثال، یک دانشگاه بسیار بزرگ و باعظمتی ساخته میشود و در او انواع و اقسام تجهیزات و امکانات قرار داده میشود، خروجی آن چیست؟ اینکه از آن دانشگاه دکتر و مهندس تربیت شود. حوزه علمیه با آن گستردگی برقرار میشود باهدف اینکه خروجی آن، عالم در حوزه فقه، اصول و متکلم، حکیم، فیلسوف و عارف و… باشد. عالم هستی نیز همانطور است.
در سوره مبارکه ملک میفرماید: «هو الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» خداوند موت و حیات را آفرید تا آنکه شمارا بیازماید که کدامیک از شما از جهت عمل از دیگران برتر و بالاتر هستید؟
از این آیه استفاده میشود که داستان خلقت عالم هستی به این جهت است که آن خروجیهای موفق، آنکسانی که از جهت عمل از دیگران برتر هستند پدید بیایند و به مرحله بروز و ظهور برسند.
پس نتیجه این میشود که اولین نکته در آیه سوم، هدفمند بودن جهان خلقت و عالم هستی است و این نکته بسیار مهمی است.
مؤمنان احساسشان این است که در این عالم بیهوده آفریده نشدهاند و باید به تکامل خود بپردازند و باید خود را به مقام انسانیت و عبودیت نزدیکتر کنند. برخلاف غیر مؤمنین که زندگی خودشان را با لهو و لعب و با غفلت سپری میکنند و فکر میکنند که این دنیا که آمدند برای لذت و عیش و هوسرانی و شهوترانی آمدند.
تفاوت دو دیدگاه
این تفاوت دو دیدگاه است. آن دیدگاهی که میگوید عالم هدفمند است و آن دیدگاهی که عالم را هدفمند نمیداند. مثل دو تا طلبهای که وارد حوزه میشوند. یکی احساسش این است که باید در طول دوران تحصیل، بار علمی خودش را ببندد و به مقام اجتهاد برسد؛ مدرسی قابل و محققی ارزشمند بشود. لذا پیگیر بحث و درس و کارهایش است و احساس میکند که حوزه و ورود در حوزه یک امر حق، هدفمند و غایت منطقی دارد و یک طلبه دیگری هم وارد حوزه میشود ولی وقتش را به بطالت صرف میکند و پس از طی چند سال از ورودش به حوزه ازنظر علمی آن رشد لازم را نکرده است. چرا؟ چونکه آن غایت و آن هدف از تشکیل حوزه و آن رسالت طلبگی و حوزوی بودن برای او جا نیفتاده است. او بیهدف است. بیهدف که شد، بیهویت میشود. وقت به بطالت گذشته میشود؛ عمر به همین وضعیت گذشته میشود و بعد دست انسان تهی است.
این دو نگاه در زندگی مؤمنانه وزندگی غیر مؤمنانه خیلی تفاوت دارد. این مطلب اولی که در این آیه کریمه است.
• نکته دوم: اشاره به خلقت انسان است. «و َصَوَّرَکُم فَاَحسَنَ صُوَرَکُم» این جمله دلالت میکند که انسان اشرف مخلوقات عالم است. بهترین و زیباترین آفرینش در این عالم از آن انسان است. انسان اشرف مخلوقات است. انسان بهترین آفریده در جهان هستی است. این هم یک حقیقتی است که در قرآن کریم بهوضوح و روشنی تبیین شده است و مطرحشده است.
این مطلب بیانگر این است که طبق آیاتی در قرآن کریم، انسان اشرف مخلوقات است.
اولین آیه، آیاتی که دلالت میکند به سجده ملائکه بر حضرت آدم «اسْجُدُوا لِآدَمَ» این بیانگر آن است که حضرت آدم از ملائکه بالاتر است که همه در برابر او به سجده افتادند.
دومین آیه، آیهای در سوره مبارکه طین، «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ»، ما انسان را در بهترین سازمان وجودی آفریدیم. هیچ موجودی مثل انسان در آن سازمان وجودی برتر و بالاتر آفریده نشده است.
سوم، آیاتی که در سوره مبارکه مؤمنون است. خداوند متعال بعد از آنی که مراحل خلقت انسان را بیان میفرماید که انسان را از نطفه آفریدیم و بعد از نطفه، علقه میشود و بعد از علقه، مضغه میشود و بعد مضغه بهصورت اسکلتی و بر روی آن اسکلت، پوست و گوشت قرار میگیرد، این مراحل رشد جنین را بیان میفرماید در پایان میفرماید «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» بهترین و نیکوترین خالق حضرت حق است که یک چنین مخلوقی را آفریده است. همه اینها دلالت بر عظمت و اشرفیت انسان به لحاظ خلقت میکند ولی نکتهای که در اینجا حائز اهمیت است، این است که همین انسان که احسن تقویم است و اشرف مخلوقات است، طبق برخی از آیات قرآن، گاهی اوقات از حیوانات هم پستتر میشود.» أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ اینها مانند چهارپایاناند بلکه پستتر از چهارپایان و این داستان عجیبی است. ازیکطرف انسان اشرف مخلوقات و ازیکطرف انسان پستترین مخلوقات.
چه اتفاقی میافتد و چه چیزی سبب میشود که یک انسانی اشرف مخلوقات میشود و یک انسانی پستترین مخلوقات میشود. اینها را باید دقت و توجه کرد. این خلقت، با این ویژگی، با این شایستگی، با این ارزش، چقدر یکمرتبه سقوط میکند و در درجات سقوط نزول میکند که «كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»؟ اینها را باید تامل کرد. آن عاملی که انسان را اشرف مخلوقات میکند چیست؟ آن عاملی که انسان را از همه مخلوقات پستتر میکند چیست؟
عوامل اشرفیت مخلوقات
دو عامل سبب میشود که انسان اشرف مخلوقات شود؛ یعنی نزدیکترین موجودات به حضرت حق تبارکوتعالی؛ عامل اول، اخلاص در عمل است؛ هرچه که انسان در عملی که انجام میدهد اخلاصش بیشتر باشد به خدای متعال نزدیکتر میشود و اشرف مخلوقات میشود و هر چه اخلاص انسان کمتر باشد از خدای متعال فاصله میگیرد.
آن عاملی که در انسان شرافت را و آن بهترین مخلوق بودن را تأمین میکند این است که انسان اخلاص در عمل داشته باشد و فقط برای خدا کار کند و توجهش برای خدا باشد. انگیزه و هدف او خدای تبارکوتعالی باشد. در این صورت است که درجات انسانیت بر اساس میزان اخلاص انسان است و بر اساس میزان توجه و معرفت انسان نسبت به ذات مقدس ربوبی است. این عامل اول که مسئله اخلاص در عمل است. اهلبیت علیهمالسلام و الصلوه از همه انسانهای دیگر اشرفاند چون اخلاصشان در عمل از همه دیگران بالاتر بود.
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل
عامل دومی که انسان را به خدا نزدیک میکند و آن مقام انسانیت را در وجود انسان شکوفا میکند و اشرف مخلوقات میشود، عبارت از خدمت به خلق خدا است؛ هر چه که انسان بیشتر به خلق خدا خدمت کند، به خدا نزدیکتر میشود. در حدیثی داریم «الخَلقُ عِيالُ الله تعالي – فَأحَبُّ الخَلقِ إلَي الله مَن نَفَعَ عِيالَ الله» مخلوقات، خانواده خدا هستند. محبوبترین انسان نزد پروردگار، آنکسی است که نفعش به این خانواده الهی بیشتر باشد و لذا ما میبینیم در سیره اهلبیت و در سیره علمای گذشته چقدر اهتمام داشتند به اینکه خدمت به خلق خدا داشته باشند. به خلق خدا خدمت کنند و به آنها نفعی را برسانند؛ مشکلی را حل کنند، در این موقعیتها خدا حضور دارد و از بنده خودش خرسند و خوشحال میشود.
در کتاب اصول کافی جلد ۲، بابی به نام ادخال سرور در قلب مؤمن دارد، یعنی اگر قلب یک مؤمن غمزدهای را خوشحال کردی، چقدر اثر دارد در اینکه انسان در آن درجات متعالی انسانیت برسد. پس بنابراین دو عامل هست که ما را در آن زمره اشرف مخلوقات قرار میدهد.
عوامل پست شدن و سقوط انسان
آن عاملی که انسان را سقوط میدهد، عامل غفلت است. اگر انسان غافل از خدا، معاد و جهان آخرت شود و اگر انسان غافل از خودش شود، آن زمان است که انسان از حیوان هم پستتر میشود. در آیهی «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» این کسانی که از چهار پایان بدتر هستند، کسانی هستند که مبتلای به بیماری غفلتاند لذا انسان باید توجه داشته باشد که لحظات عمرش با یاد خدا و با یاد مرگ و با یاد جهان آخرت سپری شود و پیوسته به دنبال آن باشد که برای زندگی آخرت خودش زاد و توشهای جمع کند که در جهان آخرت بدون زاد و بدون توشه نمیتواند سفر کند و شاعر شیرینسخن در این مقوله چقدر زیبا گفته است:
روزها فکر من است و همهشب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
زکجا آمدهام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
آدم باید متوجه باشد که دچار غفلت نشود و اگر دچار غفلت شد، بهسرعت او را تدارک کند و وقتی متوجه میشود، با استغفار و توبه و با ذکر حضرت حق تبارکوتعالی قلب خودش را زنده کند و از این غفلت خودش را برهاند.
پس بنابراین انسان میتواند اشرف موجودات باشد و میتواند پستترین موجودات باشد؛ آنهم عاملش این میشود و اینطرف هم عاملش یکی میشود.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته