همسر ایده آل

ازدواج، یک پدیدة اجتماعى مهم است که در امر آن نباید سهل ‏انگارى شود؛ زیرا انتخاب شریک و همرازی براى طول زندگى مطرح است. پس، باید با چشمى باز و تحقیقى کافى اقدام نمود.
امتیازات همسر ایده‌‏آل‏ :
یکى از مهم‏ترین آرزوهاى پسران و دختران، انتخاب همسر ایده ‏آل است و در پى جواب این سؤال که: کدام همسر با چه امتیازاتى ایده‏ آل خواهد بود؟
در هر مکتب و مرامى براى این منظور امتیازات و ملاک‏ هاى خاصّى وجود دارد و اما در اسلام، که دینی جهانى و براى سعادت تمام انسان‏ها، (مرد و زن) در تمام شئون زندگى برنامه دارد؛
براى همسر ایده‌‏آل امتیازاتى بیان گردیده که بعضى از آنها، زیربنایى و اصیل و غیر قابل چشم‏ پوشى است و برخى، روبنایى و ظاهرى است. اگر زن و مردى داراى هردو نوع امتیاز باشند، بدون تردید «همسر ایده‌‏آل» خواهند بود. اما اگر بعضى یا هیچ یک از امتیازات روبنایى را دارا نباشد، اما صاحب امتیازات زیر بنایى و اصیل باشد، باز این مرد و زن، همتا و کفوّ همدیگرند.
و لکن اگر زن یا مردى، امتیازات زیربنایى را نداشته باشد و صاحب تمام امتیازات ظاهرى باشد، این شخص هرگز براى یک مؤمن «همتا و ‏کفو» نخواهد بود. و بسیار کم اتفاق مى‏افتد که ازدواج با او، انسان را به ایده‏‌هایش برساند، بلکه اکثر این نوع ازدواج‏ها، ناموفق خواهد بود.
جمال و زیبایى، مال و ثروت، حسب و نسب و برترى خانوادگى، شخصیت‏ اجتماعى، شغل پردرآمد، برجستگى مقام و منصب دنیایى، سنّ و سال، رنگى چنین و چنان و… همه از امتیازات ظاهرى و روبنایى و در درجة دوم است؛ بدین صورت که اگر هر کدام از آنها نبود، مشکلى در همتایى زن و مرد در امر ازدواج ایجاد نمى‏کند،
امتیاز زیربنایى و اصیل‏ :
تنها امتیازى که مورد سفارش اسلام است و موجب تداوم ازدواج و خوشبختى مرد و زن مى‏گردد، و زیربنایى‏‌ترین امتیاز در امر ازدواج قرار دارد، «دین و اخلاق» است که با وجود این امتیاز اگر بعضى یا هیچ کدام از امتیازات ظاهرى نباشد، مشکلى در امر ازدواج به وجود نخواهد آمد؛ بلکه به وعدة قرآن کریم و روایات، اکثر آن امتیازات در طول زندگى با عنایت و لطف الهى به دست مى‏آید.
خداوند مى‏فرماید: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله ۱؛ «اگر فقیر باشند (ازدواج کنند)، خداوند از فضل خود آنها را بى‏نیاز مى‏کند.»
امام صادق‏ علیه السلام فرمود:
«اذا تَزوَّجَها لِدِینها رزقَهُ اللّهُ المالَ وَالجمالَ۲؛ مرد اگر زن را به خاطر دین او بگیرد، خداوند مال و جمال هم به او مى‏دهد.»
براى روشن شدن این مطلب، بعضى از امتیازات ذکر شده در روایات را بررسى مى‏کنیم:
ثروت و جمال‏
گاهى مرد براى انتخاب همسر، جز زیبایى یا ثروت چیزى در نظر نمى‏گیرد و ملاک همة امتیازات همسر ایده‌‏آل او فقط زیبایى و ثروت است. بنابر تصریح تعدادى از روایات، او به همین هدفش هم نائل نخواهد شد.
امام باقرعلیه السلام نقل می‌کند که پیامبر(ص) فرمود:
«مَنْ تَزوّجَ امْرأَةً لا یَتَزَوّجَها الاّ لِجَمالها لَمْ یَرَ فیها ما یُحِبُّ. وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِمالِها لا یَتَزَوَّجَها الاَّ لَهُ وَکَّلَهُ اللّهُ الَیهِ، فَعَلَیْکُمْ بِذاتِ الدّین۳؛
کسى که در ازدواج هدفش تنها زیبایى است، به این هدف نخواهد رسید و کسى که هدفش ثروت است، خداوند او را به همان ثروت وامى‏گذارد (و ثروت، عامل نجات او نخواهد شد). بنا براین، بر شما باد به این که همسر دین‏دار را برگزینید.»
در روایت دیگر، امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: «هرگاه مردى با زنى به خاطر جمال یا ثروت زن ازدواج کند، خداوند او را به همان جمال و ثروت وامى‏گذارد (از خیر و برکت دیگر زن، بهره‏مند نمى‏شود) و اگر به خاطر دین ازدواج کند، خداوند جمال و زیبایى را به او خواهد داد.»۴
پیامبر اکرم‏( َص )فرمود:
«ایّاکُم و خَضْراءُ الدَّمَنْ۵؛
از سبزه‏اى که در لجن زار روییده، بپرهیزید.» عرض شد: یا رسول اللّه! منظور چیست؟ فرمود:
«المَرأَةُ الحَسْناء فى‏ مَنْبَتِ السُّوء؛
زن زیبایى که در خانواده‏اى بد تربیت شده باشد (و از اخلاق الهى بى‏بهره باشد).»

زن نیز در انتخاب شوهر، باید «دین و اخلاق» را ملاک خود قرار دهد. حضرت على‏ علیه السلام فرمود: رسول اکرم‏( َص ) مى‏فرمود:
«هرگاه خواستگارى آمد که در مورد «دین و اخلاقش» او را مى‏پسندید، جواب مثبت به او بدهید…»۶
از امام رضا علیه السلام نقل شده است:
«هرگاه مردى که دین و اخلاقش را پسندیدى براى خواستگارى دخترت آمد، جواب مثبت به او بده، فقر و تهیدستى او مانع تو از جواب مثبت دادن نشود؛ زیرا خداوند مى‏فرماید: اگر فقیر باشند، خداوند آنها را از فضل خود بى‏نیاز مى‏کند. »۷
خاندان و حسب و نسب
یکى از افکار غلط و غیر منطقى، این است که بعضى مى‏گویند: او، همتاى ما نیست و به خاندان ما نمى‏خورد؛ زیرا داراى فامیل نیست و یا در فلان نژاد است.
انسانیّت و شرافت انسان، به علم و کمالات معنوى و دین و اخلاق است. نژاد و فامیل و امتیازات ظاهرى و ساختگى، ملاک برترى نخواهد بود.
امام صادق علیه السلام فرمود:
رسول خدا( َص ) دختر عمویش به نام «ضباعه» دختر زبیر بن عبدالمطلب را همسر مقداد بن اسود قرار داد (با این که ضباعه، سرشناس و مقداد، گمنام بود). و با این کار، خواست امر ازدواج آسان گردد و از سطح طبقه‏بندى، پایین آید و مردم همین شیوه را از آن حضرت پیروى کنند و بدانند که:
انّ اکرمکم عنداللّه اتقاکم (۸ ؛
«همانا گرامى‏ترین شما در پیشگاه خدا، پاکترین شما مى‏باشد.»۹
و در روایت دیگر، هنگامى که ازدواج ضباعه با مقداد تحقق یافت، عده‏اى از بنى‏هاشم نزد پیامبر( َص )آمدند و در این باره انتقاد کردند. رسول اکرم( َص ) فرمود:
«إنّى إنّما أَرَدْتُ أَنْ تَتَّضَعَ المَناکِحَ ‏۱۰ ؛
همانا خواستم بلند پروازى در ازدواج‏ها را به پایین بکشم».
و در نقل دیگر، پیامبر( َص ) فرمود:
«من، زید بن حارثه را همسر زینب (دختر عمّه‏ام) – دختر جحش – قرار دادم و همچنین ضباعه دختر زبیر بن عبدالمطلب را همسر مقداد نمودم:
لِیَعلَمُوا أنَّ أشْرَفَ الشَّرَفِ الإسلام ‏۱۱؛ تا مردم بدانند که برترین شرافت‏ها، اسلام است.»
على بن اسباط – یکى از بزرگان اصحاب امام باقرعلیه السلام – در مورد ازدواج دخترانش نامه‏اى براى آن حضرت نوشت که: شوهرانى مثل خودم (که زندگى خوبى داشته باشند) نمى‏یابم، چه کنم؟
امام باقرعلیه السلام در پاسخ نوشت:
«مقصود تو را فهمیدم که شوهرى مانند خودت را نمى‏یابى؛ ولى در این باره، کار را به تأخیر نینداز؛ زیرا رسول خدا( َص ) فرمود: هرگاه شخصى که از دین و اخلاق او راضى هستید به خواستگارى آمد، همسر به او بدهید و گرنه، فتنه و فساد بزرگ رخ مى‏دهد.»۱۲
پیامبراکرم( َص )مى‏ فرمود:
«هرگاه خواستگارى آمد که در مورد دین و اخلاقش، او را مى‏پسندید، جواب رد به او ندهید.» راوى مى‏گوید: عرض کردم: گرچه از نظر نسب در طبقة پایین باشد؟ فرمود: «آرى، اگر دین و اخلاق وی را پسندیدید، به او همسر بدهید و گرنه، فتنه و فساد عظیم در زمین رخ مى‏دهد.»۱۳
پی‏‌نوشت‏ها:

  1. نور / ۳۲.
  2. فروع کافى، ج ۵، ص ۳۳۲ و ۳۳۳.
  3. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۳۱، ب ۱۴، من ابواب مقدمات النکاح، ح ۴.
  4. همان، ص ۳۰، ح ۱؛ فروع کافى، ج ۵، ص ۳۳۳.
  5. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۹.
  6. همان، ص ۵۲، ب ۱۴، ح ۶.
  7. مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۸۸، ب ۲۴، ح ۳؛ فقه الرضا (ع)، ص ۳۱؛ نور / ۳۲.
  8. حجرات / ۲۱۳.
  9. تهذیب الاحکام، طوسى، ج ۷، ص ۳۹۵.
  10. همان.
  11. بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۶۵ و ۲۶۶؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۳۸.
  12. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۵۱.
  13. همان، ص ۵۲.
question